کشف ۷۷ کیلوگرم حشیش از خودرو سواری در مشهد (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) امکان پرداخت خسارات طوفان به شهروندان تهرانی از طریق محاکم قضایی+ویدئو استرداد روزانه هزار و ۸۰۰ تبعه غیرمجاز افغانستانی از دوغارون به کشورشان پرداخت بیش از ۲.۵ همت مستمری به مددجویان خراسان رضوی | حدود ۶۷ هزار نفر، مشمول دریافت کمک‌های خاص هستند یادی از «ناصر دیوان کازرونی» نماد مقاومت ایران در جنگ جهانی اول | او ارتشی یک نفره بود علیه استعمار قطره قطره خون‌هایی که دریای عشق شدند فعالیت حدود ۳ هزار عطاری در مشهد | کمتر از ۱۵۰۰ عطاری مجوز فعالیت قانونی دارند راز عجیب پیداشدن اسکلت مرد روی تخت خانه متروکه در مشهد + عکس هشدار خود مراقبتی برای شهروندان در کلانشهر مشهد صادر شد (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) وقتی «گریه واجب» می‌شویم! هرآنچه باید درباره روش های مصرف، نگهداری و پخت برنج بدانید | راه و رسم پلوخوری اماواگر‌های بیمه فرزند پسر بالای ۱۸ سال آغاز مرحله منطقه‌ای سیزدهمین دوره مسابقات مناظره دانشجویان در مشهد دفع انگل با این میوه خوشمزه! شاخص BMI | معیار دقیق سلامت یا گمراه‌کننده برای ورزشکاران؟ جست‌وجوی اسامی مصدومان انفجار بندرعباس به تفکیک مراکز درمانی با هوش مصنوعی مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی: سالانه ۸۰۰ نفر بر اثر سوانح کار در کشور جان خود را از دست می‌دهند دیار امام‌رضا(ع)، همدرد بندرعباس | آمادگی خراسان رضوی برای خدمت‌رسانی به حادثه‌دیدگان بندر شهید رجایی صدور هشدار سطح نارنجی هواشناسی در خراسان رضوی در پی پیش‌بینی بارش‌های رگباری (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) نرخ مرگ‌ومیر نوزادان در بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد مشهد، ۵۰ درصد کاهش یافت نرخ باروری کل در خراسان رضوی ۳۶ درصد کمتر از حد مطلوب است بانوی مرگ مغزی به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (دوشنبه، ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) | تداوم روند کاهش دما تا چهارشنبه با احتمال رگبار باران راهکار‌های از‌بین‌بردن بوی بد عرق بدن مدیرکل آموزش‌ و‌ پرورش خراسان رضوی: مدارس خشتی و کانکسی برچیده خواهند شد | پرونده معلم خاطی مشهدی در مرحله صدور حکم + فیلم رشد ۳۰ درصدی صادرات دارو‌های ایرانی کشف حدود ۷۵ کیلوگرم طلا در مرز‌های خراسان رضوی (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) ویتامین‌هایی که سلامت پوستتان را تأمین می‌کنند وقوع طوفان در خراسان رضوی و ۲۰ استان دیگر طی امروز (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

شادی‌های واقعی

  • کد خبر: ۶۹۲۵۸
  • ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۱
شادی‌های واقعی
محمدرضا امانی - نویسنده

هر آدمی در زندگی انگیزه‌ای برای ادامه دادن دارد. یکی برای رسیدن به موفقیت مالی و یکی برای پشت‌سر گذاشتن مدارج علمی و دیگری سفر به سرزمین‌های دوردست و کسانی هم برای خوشبختی خانواده شان تلاش می‌کنند. بسیاری هم مخلوطی از هر کاری که بشود نامش را موفقیت گذاشت، انجام می‌دهند، اما گاهی آن قدر درگیر روزمرگی می‌شویم که فراموش می‌کنیم اصلا برای چه زنده هستیم.


برادر بزرگ ترم، ناصر، شخصیتی جدی، مغرور و کم حرف دارد. شیوه شوخی کردن را خوب بلد نیست و با وجود هوش سرشارش در ارتباط گرفتن با اطرافیان، ضعف دارد. مثلا در مهمانی‌ها بیشتر از چند جمله مرسوم حرف نمی‌زند و اگر مجلس کمی خودمانی‌تر باشد، احتمالا درمورد درس و مشق بچه‌ها یا مدل موی میزبان صحبت می‌کند. همه این‌ها باعث شده بود که احساس کنم رابطه مان خیلی عمیق نیست.


ناصر، اواخر اسفند کمی کسالت پیدا کرد و در این اوضاع واویلای ویروس کرونا، همه خانواده نگرانش بودیم. اما شخصیت آرام و مغرورش اجازه نمی‌داد خیلی درمورد دلواپسی مان با او حرف بزنیم، فقط به او توصیه‌هایی از این دست می‌کردیم که بهتر است خودش را به یک دکتر نشان بدهد.
تااینکه در آخرین پنجشنبه سال با مامان تماس گرفت و گفت که سی تی اسکن کرده و بخشی از ریه هایش درگیر ویروس شده است و باید در بیمارستان بستری بشود.


حس آدمی را داشتم که شهرش بمباران شده است و هریک از عزیزانش در گوشه‌ای از شهر ویران، منتظرند تا نجاتشان دهم. دلشوره برادرم از یک سو و اندوه پدر و مادرم که نمی‌توانستند در آن شرایط به بیمارستان بروند، از سوی دیگر، پاک زندگی را برایم دشوار کرده بود.
روز تحویل سال هرکدام، دور میز هفت سین به جز گریه چاره دیگری نداشتیم. تنفس برادرم حاد شده بود و جز با دستگاه، توان نفس کشیدن نداشت. آخر شب پیام داد: «می ترسم.»
همین یک کلمه، شروع حرف هایمان شد. شب‌ها تا وقتی رمق داشت، باهم حرف می‌زدیم؛ از دوران بچگی، از اشتباهاتمان در زندگی و از رازهایمان.


صادقانه باید اعتراف کنم که بهترین لحظات زندگی برادری مان در همان ۸ روز دوری رقم خورد. حالا می‌دانستم که برادرم همیشه دلش می‌خواسته است کمانچه بزند. دختری را دوست دارد، اما شجاعت گفتنش را ندارد. از ساعت‌های بندفلزی بیزار است و خیلی وقت‌ها پنهانی می‌رود به طباخی و سیراب و شیردان می‌خورد.
یک هفته‌ای می‌شد که از بیمارستان مرخص شده بود، اما باتوجه به شرایطش باید در خانه خودش قرنطینه می‌شد. در آن یک هفته، برایش یک ساعت مچی بندچرمی سفارش دادم و وادارش کردم برای آن کسی که دوستش دارد، پیام بفرستد.


احساس می‌کنم در مدتی که ناصر سلامتی اش را به دست آورده است، کمی دارد با اصول شوخی کردن آشنا می‌شود. راستی تا یادم نرفته است، بگویم او قرار است تا پایان سال ازدواج کند. ناصر امیدوار است مجلس عروسی اش واقعی باشد؛ مهمان‌های واقعی و شیرینی‌های واقعی و شادی‌های واقعی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->