یکی از تخصصهای ویژه ما بهابتذالکشاندن امور پسندیده و معنوی است. کافی است تصمیم بگیریم در توافقی نانوشته به یک موضوع هجوم ببریم و بهقول دکتر شریعتی با دفاع بد چنان آن موضوع را زشت و ناپسند جلوه دهیم که به منفورترین موضوع عالم تبدیل شود. یکی از این موضوعات که بهتازگی به جرگه امور مبتذل راه یافته، موضوع جشن تولد است.
روزیروزگاری که اصلا برای کسی زنده و مرده اهل فرهنگ اهمیتی نداشت و خداراشکر هنوز هم ندارد، عدهای از بچههای خوشذوق مطبوعاتی به این فکر افتادند که برای قدردانی از این زمره مظلوم و قدرنادیده بهبهانه روز تولدشان با احترام بیشتری از آنها یاد کنند. بعدها این روز تولد به تقویمها نیز راه یافت و عدهای از اهل ذوق تقویمهایی سروسامان دادند که به ما روز تولد هنرمندان و اهل فرهنگ را یادآوری میکرد، همراه با عکس و گاه اطلاعات مفیدی که بهکار اهلش میآمد.
همهچیز در حدواندازه بود. یکی از بهترین تقویمهایی که متأسفانه ادامه نیافت، تقویمهایی بود که سیدعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر و منتقد موسیقی تدارک میدید؛ تقویمهایی که بعضی به کتابخانههای ما راه یافت و منبع و مرجعی برای شناخت اهل موسیقی شد. بعدترها که روزنامهها و پایگاههای خبری اندک رونقی یافت، موضوع تولد جدیتر شد. گاهی بروبچههای روزنامهنگار به خانه اهل هنر و فرهنگ میرفتند و گاهی آنها را به محل کارشان دعوت میکردند و با کیکی و گلی و عکسی قدرشناسی خود را اعلام میکردند.
همهچیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه سروکله فضایمجازی پیدا شد. حالا هرکسی میتوانست و میتواند با انتشار عکسی و چندکلمه ستایشآمیز برای هرکسی که دلش خواست، جشن تولد برگزار کند. خرج که ندارد هیچ، تازه برای طرف ارج و اعتبار نیز میآورد.
تا اینجایش ایرادی ندارد. ابراز محبت به اهل فرهنگ به هر شکلی باشد تحسینبرانگیز است، اما وقتی پای روز تولد مادربزرگ فلان استاد و پسرخاله ناتنی بهمان بزرگ به فضایمجازی باز میشود و همه شروع میکنند به تبریکگفتن و لایککردن و کامنتگذاشتن، حالت بد میشود. اوضاع وقتی بدتر میشود که این تبریکگفتنها مزین میشود به مشتی عکس لوس و متنهای آبکی. البته این وسط آدم بامعرفتی مثل اسدا... امرایی هم سروکلهاش پیدا میشود که فروتنانه و متواضعانه در فضای اینستاگرام یکتنه میایستد و به من و تو یادآوری میکند که در این آشفتهبازار قدر و منزلت نویسنده و مترجم را بدانیم؛ آنهم با اطلاعاتی مفید و خواندنی و با ادبیاتی احترامبرانگیز.
اما او یکتنه در مقابل این حجم از ابتذال چه میتواند بکند؟ ما تصمیم گرفتهایم در یک توافق نانوشته و همگانی بزرگانمان را خواروخفیف کنیم و بهبهانه بزرگداشت آنها تقلیلشان دهیم به سلبریتیهای بازاری. ماجرا وقتی جالبتر میشود که این جشنتولدها با اطلاعات غلط و عکسهای اشتباهی و متنهایی که هیچربطی به آن بندهخدایی که برایش جشن گرفتهایم، نداشته باشند. دستبهنقد، این تازهترین تفریح کشفشده دلاورمردان و شیرزنان فضایمجازی است.
خدا آخر و عاقبت همه ما را ختمبهخیر کناد!