خسرو فرمند | شهرآرانیوز - اقتباس چارلز ویدور از رمان همینگوِی در سال ۱۹۵۷ فیلم خوبی نیست. شاید حتی بتوان گفت که تلاش نویسنده بزرگ برای ادای دین به کهنه سربازان جنگ جهانی اول را هدر داده است. در سطرهای بعدی، در این باره بیشتر میخوانید.
«وداع با اسلحه» ماجرای آمریکایی جوانی به نام فردریک هنری (راک هادسن) است که در جریان جنگ بزرگ، در ایتالیا به عنوان راننده آمبولانس به متفقین خدمت میکند. او در پشت جبهه از طریق دوست خوشگذران ایتالیاییاش، سرگرد الساندرو رینالدی (ویتوریو دسیکا) با کاترین بارکلی (جنیفر جونز)، دختر پرستار انگلیسی، آشنا و به او علاقهمند میشود. این علاقه دوسویه میشود و کاترین نیز به فردریک دل میبندد، اما مدتی میان آنها فاصله میافتد. در ادامه، مرد آمریکایی طی نبرد زخمی و به بیمارستانی در میلان منتقل میشود تا بار دیگر دختر انگلیسی را ببیند.
پس از جراحی و پیش از اینکه پای زخمی فردریک کاملا بهبود پیدا کند، به علت رعایت نکردن اقتضائات بیمارستان، به فرماندهی معرفی میشود تا دوباره به جبهه اعزام شود. اتفاقات بعدی سببساز اوجگیری قصه فیلم است. سرگرد رینالدیِ شوخ و شنگول بر اثر فشار روانی ناشی از دیدن ویرانیها و کشتار، زبان به انتقاد میگشاید که همین امر حساسیت پلیس نظامی و دستگیری او و فردریک هنری را که از وی دفاع کرده، در پی دارد. دادگاه نظامی رینالدی را جاسوس تلقی و به سرعت تیرباران میکند. فردریک میگریزد و به سراغ کاترین میرود. آنها تصمیم میگیرند با قایق و پارو زدن یک مسیر آبی دشوار، خود را به کشور بیطرف سوئیس برسانند...
این فیلم دو ساعت و نیمه، کارگردان و بازیگران مشهور و محبوبی دارد، اما فیلم ضعیفی است. جنیفر جونز که پیش از این به افتخار دریافت اسکار بازیگری نایل شده بود، در زمان ایفای نقش کاترین دستکم ۳۸ سال داشت، اما به لطف شوهرش که تهیهکننده فیلم «وداعبااسلحه» بود، بازیگر نقش دختری جوان شد. همین تحمیل تهیهکننده، انصراف جان هیوستن از کارگردانی اثر را به دنبال داشت تا چارلز ویدور کار را به دست بگیرد.
راک هادسن، بازیگر محبوب آن روزگار نیز بازی درخوری از شخصیت هِنری ارائه نمیدهد و شخصیتها اساسا چندان همدلی بیننده را برنمیانگیزند. در این میان، دسیکا استثناست و شخصیت هوسران، اما تا اندازهای بامزه رینالدی را پذیرفتنی عرضه میکند. با توجه به رخدادهای فیلم، به نظر میرسد زمان آن میشد کوتاهتر باشد. با اینهمه، فیلمبرداری «وداع با اسلحه» موفق است و فیلم تصاویر چشمنوازی، مثلا از کوههای پربرف آلپ، دارد.
لوکیشنهای شلوغ و پرخرج از دیگر مواردی است که درباره این کار هالیوودی میتوان از آن یاد کرد. در کشور ما از این فیلم یک نسخه دوبله از روزگار طلایی دوبلاژ ایران با گفتارگردانی هنرمندانه ایرج ناظریان و ژاله کاظمی و ابوالحسن تهامی و... در دست است که علاقهمندان میتوانند در فضای مجازی آن را پیدا و دریافت کنند. به هر حال، آثار سینمایی اقتباسی طرفداران خود را دارند و اگرچه عموما به پای منابع ادبی مورد اقتباس نمیرسند، به مثابه برداشت هنر هفتم از ادبیات داستانی معمولا ارزش توجه و تماشا را دارند.
ارنست همینگوی، نویسنده تأثیرگذار و آفریننده داستانهای کوتاهی مانند «تپههایی، چون فیلهای سفید» و «آدمکشها» و «اردوگاه سرخپوستان» و آثار بلندی از قبیل «پیرمرد و دریا»، «وداعبااسلحه»، «این ناقوس مرگ کیست؟» در نوشتههایش با زبانی به ظاهر ساده و نثری روشن به دغدغههایی انسانی میپردازد.
این زبانْ گویای سبکی شد که به نام همینگوی شناخته و در آن، گاه اتفاقات معمول زندگی دستمایه روایتی دردناک میشود. قلم او که از خاطرات و آزمودههای زندگی بسیار بهره میبرد، از جنگ، مرگ، اندوه و دیگر مسائلی مینویسد که توجه آدمی حساس به اطراف را به سوی خود میکشاند. همینگویِ جوان در جنگ جهانی اول رانندگی آمبولانس را در فهرست آزمودههای خود که بعدها پررنگ و متنوع شدند (خبرنگاری، ماهیگیری، شکار و ...) گنجاند و همین اندوخته، در نگارش رمان «وداع با اسلحه» به کارش آمد. او طی زندگی پرماجرایش به اروپا و آفریقا و آمریکا سفر کرد و دو جنگ جهانی و مقابله با فرانکو، دیکتاتور اسپانیا، را از نزدیک درک کرد. برخورد نزدیک او با جنگ و پیامد آن که نابودی و سرخوردگی است، بنیاد خیلی از داستانهایش شد؛ از آن میان میتوان به داستان کوتاه «خانه سرباز» و رمان پیشگفته اشاره کرد.
مترجمان نامداری هم آثار این نویسنده بزرگ را به فارسی برگرداندهاند. مرحوم نجف دریابندری و مهدی غبرایی از مطرحترینها هستند. در پایان خوب است ذکر کنم کاملترین مجموعه داستانهای کوتاه همینگوی را دریابندری ترجمه کرده است، اما متأسفانه با گذشت سالها همچنان خبری از انتشار آن نیست.
*در نگارش این مطلب، بهجز فیلم مورد بحث، از کتابهای راهنمای فیلم روزنه (بهزاد رحیمیان؛ جلد اول؛ انتشارات روزنهکار؛ چاپ اول، ۱۳۷۹) و وداع با اسلحه (ارنست همینگوی؛ نجف دریابندری؛ انتشارات نیلوفر؛ چاپ چهاردهم، ۱۳۸۷) بهره گرفته شده است.
اقتباسها
نگاهی به فیلم اقتباسی «خاموشی دریا» ساخته ژانپیر ملویل
نگاهی به فیلم اقتباسی «بروکلین» | غم غربت ایرلندی در نیویورک
درباره اقتباس لوچینو ویسکونتی از «شبهای روشن» فیودار داستایفسکی
نگاهی به فیلم «شور زندگی» (۱۹۵۶) که براساس رمان ایروینگ استون ساخته شد
۱۰ فیلم برتری که براساس رمانهای دافنه دوموریه ساخته شدهاند
«پدرخوانده» چگونه به یک فیلم مافیایی محبوب تبدیل شد؟ | سیر و سلوک شرارات
نگاهی به فیلم «زندگی در پیش رو» ساخته ادواردو پونتی
درباره اقتباس سینمایی از رمان «دُنِ آرام» اثر میخاییل شولوخوف | فیلمی که پوتین پیگیر آن بود!