نگاهی به اثربخشی گیاهان دارویی در حوزه داروسازی مهلت ثبت‌نام در آزمون دکتری ۱۴۰۴، امروز (۲۴ آبان ۱۴۰۳) پایان می‌یابد واکسیناسیون ۱۰۰ درصدی سگ‌های صاحب‌دار در خراسان رضوی تا پایان ۱۴۰۳ دلیل اجرا نشدن حکم قصاص قاتل جوان بسیجی در تهران چه بود؟ + عکس بلاهایی که مصرف بی‌رویه «آموکسی‌کلاو» بر سرمان می‌آورد پلیس مخالف تاریکی معابر و قطع برق بزرگراه‌هاست کشف ۲.۵ میلیارد تومان انواع داروی قاچاق در غرب تهران گره‌های ترافیکی درپی خاموشی چراغ‌های راهنمایی | تقاطع بی‌برقی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، ۲۴ آبان ۱۴۰۳) | افزایش دما در مشهد تا ۱۳ درجه طی روز جمعه پروتئینی که وجودش باعث گسترش بیماری پارکینسون در بدن می‌شود حقوق بازنشستگان تأمین‌اجتماعی بعد از متناسب‌سازی چقدر می‌شود؟ + فیلم نحوه محاسبه افزایش حقوق متناسب‌سازی متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تأمین‌اجتماعی حقی قانونی است سبقت مشهد از تهران در حوزه درمان سرطان آسیب‌های برخی از محصولات دیابتی | حقایقی تلخ از خوراکی‌های بیماری شیرین برنامه «طرح پزشک خانواده» چیست؟ تصادف در کاشمر ۴ کشته و مصدوم بر جای گذاشت (۲۴ آبان ۱۴۰۳) توصیه‌هایی برای پیشگیری از دیابت زلزله ۴.۱ ریشتری بهاباد یزد را لرزاند (۲۴ آبان ۱۴۰۳) زلزله در کاشمر ۱۱ مصدوم بر جای گذاشت (۲۴ آبان ۱۴۰۳) پیش‌بینی ورود سامانه بارشی به کشور از دوشنبه (۲۸ آبان ۱۴۰۳) زنی که شوهرش با کلنگ ۳ ضربه به سرش زده بود، دیروز جان باخت | جنایت در خانه تاریک مظفری: پژوهش اولویت اول کشور و استان است | رونمایی از پوستر نمایشگاه هفته پژوهش در خراسان رضوی مهار آتش سوزی در شهرک صنعتی نور مازندران| خسارات بسیار سنگین برآورد می‌شود وزارت کشور عهده‌دار تأمین امنیت امتحانات نهایی شد مردی که بعد از قتل همسرش، اموال او را تصاحب کرد برف و باران جاده‌های خراسان رضوی را لغزنده کرد (۲۳ آبان ۱۴۰۳) قصاص برای مردی که برای دومین بار، زن کشت قتل رفیق قدیمی با شلیک مرگبار مرد شکارچی تصادف در خراسان شمالی یک کشته و سه مصدوم بر جای گذاشت (۲۳ آبان ۱۴۰۳) تصادف در زیرکوه قائن ۲ فوتی و پنج مجروح برجای گذاشت (۲۳ آبان ۱۴۰۳) آیا قانون «الزام به ثبت رسمی» یک جراحی حقوقی است؟
سرخط خبرها

یک روز و شاید کمتر از یک روز

  • کد خبر: ۷۳۱۱۹
  • ۱۴ تير ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۷
یک روز و شاید کمتر از یک روز
محمدرضا امانی - نویسنده
گفت خواب دیدم در یک صبح آفتابی، جمعیت زیادی در یک پیاده‌روی عمومی که آخرش به بیابان‌ می‌رسید، راه می‌رفتند. معلوم بود که همه از زن و مرد و کودک، خوشحال هستند و دست هرکدامشان هم یک مشمای بزرگ بود. به ابتدای بیابان که رسیدند، حلقه بزرگی تشکیل دادند و پلاستیک‌های دستشان را پرت کردند وسط و خیلی زود کوه بزرگی از زباله درست شد. بعد برای یک نفر که شبیه دونده‌های المپیک، لباس ورزشی سفید تنش بود و مشعل روشنی هم به دست داشت، راه باز کردند.
 
دونده المپیک آتش مشعل را به کوه عظیم مشمایی نزدیک کرد و در چشم برهم زدنی شعله‌ها به آسمان زبانه کشید. آتش که لهیب کشید، ازمیان مشماها، ماسک‌های سفید نیم سوخته‌ای در هوا معلق شد و مردم همدیگر را در آغوش گرفتند و هورا کشیدند. هیچ کدام از شیوه نامه‌های بهداشتی هم در کار نبود. انگارنه انگار که مدت هاست این نوع رفتار قدغن و ممنوع شده است، حتی فاصله اجتماعی را هم رعایت نکرده بودند. گفت از روزی که در قرنطینه هستم، همه خواب هایم همین طوری شده است. یا خواب می‌بینم که کرونا تمام شده است و مردم دارند مثل جشن قهرمانی تیم ملی در خیابان‌ها شادی می‌کنند یا کابوس می‌بینم که کرونا همه مردم را از پا درآورده است و تنهای تنها در جنگلی سوخته یا شهری متروکه، به دنبال بقیه آدم‌ها می‌گردم. انگار همه مردم جهان یک شبه به جای دوری کوچ کرده اند. گفت این قرنطینه هم چیز بدی نیست. وقتی ناچاری ۲۰ روز تمام، تک وتن‌ها در اتاقک پشت بام که تا قبل از آن حکم انباری را داشت سر کنی، به خیلی چیز‌ها فکر می‌کنی.
 
آدمی تا هنگامی که از داشتن چیز‌هایی اطمینان دارد، بی خیال و آسوده از کنارشان می‌گذرد. روز‌ها و هفته‌ها و ماه‌ها در کنارشان زندگی می‌کند، بی آنکه حتی از حضورشان آگاه باشد، اما وای به روزی که از دستشان بدهد! گفت گاهی هراس از دست دادن لازم است. اینکه آدم بترسد شاید روزی داشته‌ها و عزیزانش را از دست بدهد. همه تا ابد نمی‌مانند، بنابراین تا درکنار هم هستیم و تا پیمانه عمر و عشق و صبوری سر نیامده است، قدردان یکدیگر باشیم. گفت از همان روزی که نفسش به سختی درمی آمد و کرونا ریه هایش را درگیر کرد، تازه قدر هر یک بار نفس کشیدن را می‌داند. معنی رنگ‌ها برایش متفاوت شده است. آفتاب را بیشتر دوست دارد و ستاره‌ها انگار پرنورتر شده اند. گفت در بیمارستان که بستری بودم و دیدم یکی که جوان‌تر از خودم بود، به چه سادگی از دنیا رفت، تازه معنی آن آیه از قرآن را درک کردم که وقتی در روز قیامت از مردمان سوال می‌شود چقدر در دنیا زندگی کرده اید، پاسخ می‌گویند: یک روز و شاید هم کمتر از یک روز.
 
گفت آن قدیم‌ها محله مان یک استخر کوچک روباز داشت که تابستان‌ها تنها زمان فراغتمان بود. برای هر نوبت هم تنها یک ساعت فرصت بود. وقتی نجات غریق‌ها در سوت خودشان می‌دمیدند و اتمام وقت را اعلام می‌کردند، تازه یادم می‌افتاد که هیچ کاری نکرده ام و می‌خواستم در همان چند دقیقه، تمام شنا‌هایی را که بلد بودم، انجام بدهم. گفت خوب است آدم تا وقتی که نجات غریق‌ها سوت نکشیده اند، بداند که فرصت کم است و باید زودتر با همان شنا‌های دست و پاشکسته‌ای که بلد است، طول و عرض استخر را شنا کند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->