دستگیری سارقان خوار بار فروشی‌های مشهد افزایش اضطراب زنان باردار هم‌زمان با جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل هشدار سازمان غذا و دارو نسبت به ۹ فرآورده غیرمجاز مراقبت از مو و پوست در بازار جان باختن ۴ نفر در حادثه واژگونی خودرو در محور فرخشهر به بروجن (۲۰ تیر ۱۴۰۴) دستگیری ۱۱ نفر در نزاع جمعی در نیشابور (۲۰ تیر ۱۴۰۴) ثبت جهانی غارهای پارینه‌سنگی خرم آباد در فهرست میراث جهانی یونسکو زلزله ۴.۱ ریشتری نهبندان در خراسان جنوبی را لرزاند (۲۰ تیر ۱۴۰۴) گسترده‌ترین گرمای تابستانی در راه کشور (۲۰ تیر ۱۴۰۴) ویدئو| نقص فنی مینی‌بوس در مشهد حادثه آفرید نهمین دوره ثبت‌نام وام ازدواج فرزندان بازنشستگان آغاز شد (۱۹ تیر ۱۴۰۴) +جزئیات ماجرای حادثه انفجار در یکی از برج‌های منطقه چیتگر تهران چه بود؟ (۱۹ تیر ۱۴۰۴) پرداخت معوقات ۱۴ هزار میلیاردی فرهنگیان بازنشسته در دوران جنگ مراقب باشید خُلقتان گرمازده نشود | هوای گرم به‌جز جسم، خلق‌وخو را هم متأثر می‌کند ابلاغ دستورالعمل بازگشایی موزه‌ها و اماکن تاریخی پس از جنگ (۱۹ تیر ۱۴۰۴) بازدید وزیر آموزش و پرورش از محل برگزاری آزمون‌های ورودی مدارس سمپاد مراقب جاسوسی های موساد در قالب مشاوره پزشکی باشید نماینده صلیب سرخ جهانی در ایران: از تلاش‌ها و شجاعت نیرو‌های امدادی ایران قدردانی می‌کنم تأکید وزیر میراث فرهنگی بر تبدیل صنایع دستی گلستان به برند جهانی دستگیری سوداگر مرگ با ۱۵ هزار قرص مخدر در تهران (۱۹ تیر ۱۴۰۴) آخرین اخبار از وضعیت فرودگاه‌های کشور (۱۹ تیر ۱۴۰۴) آمار نگران‌کننده از ترک تحصیل دانش‌آموزان در سال ۱۴۰۳ رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی جدید مشهد منصوب شد (۱۹ تیر ۱۴۰۴) کشف ۳۵ کیلوگرم تریاک در تربت‌حیدریه (۱۹ تیر ۱۴۰۴) چرا نوجوانان جذب دوستانشان می‌شوند و از خانواده فاصله می‌گیرند؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (پنجشنبه، ۱۹ تیر ۱۴۰۴) | احتمال وقوع طوفان گردوخاک در برخی مناطق استان علائم شایع سنگ کلیه چیست؟ رقابت نزدیک به ۱۰ هزار دانش‌آموز خراسانی برای ورود به مدارس سمپاد پیش‌فروش بلیت پرواز‌های اربعین ۱۴۰۴ از ۲۵ تیرماه آغاز می‌شود
سرخط خبرها

یک روز و شاید کمتر از یک روز

  • کد خبر: ۷۳۱۱۹
  • ۱۴ تير ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۷
یک روز و شاید کمتر از یک روز
محمدرضا امانی - نویسنده
گفت خواب دیدم در یک صبح آفتابی، جمعیت زیادی در یک پیاده‌روی عمومی که آخرش به بیابان‌ می‌رسید، راه می‌رفتند. معلوم بود که همه از زن و مرد و کودک، خوشحال هستند و دست هرکدامشان هم یک مشمای بزرگ بود. به ابتدای بیابان که رسیدند، حلقه بزرگی تشکیل دادند و پلاستیک‌های دستشان را پرت کردند وسط و خیلی زود کوه بزرگی از زباله درست شد. بعد برای یک نفر که شبیه دونده‌های المپیک، لباس ورزشی سفید تنش بود و مشعل روشنی هم به دست داشت، راه باز کردند.
 
دونده المپیک آتش مشعل را به کوه عظیم مشمایی نزدیک کرد و در چشم برهم زدنی شعله‌ها به آسمان زبانه کشید. آتش که لهیب کشید، ازمیان مشماها، ماسک‌های سفید نیم سوخته‌ای در هوا معلق شد و مردم همدیگر را در آغوش گرفتند و هورا کشیدند. هیچ کدام از شیوه نامه‌های بهداشتی هم در کار نبود. انگارنه انگار که مدت هاست این نوع رفتار قدغن و ممنوع شده است، حتی فاصله اجتماعی را هم رعایت نکرده بودند. گفت از روزی که در قرنطینه هستم، همه خواب هایم همین طوری شده است. یا خواب می‌بینم که کرونا تمام شده است و مردم دارند مثل جشن قهرمانی تیم ملی در خیابان‌ها شادی می‌کنند یا کابوس می‌بینم که کرونا همه مردم را از پا درآورده است و تنهای تنها در جنگلی سوخته یا شهری متروکه، به دنبال بقیه آدم‌ها می‌گردم. انگار همه مردم جهان یک شبه به جای دوری کوچ کرده اند. گفت این قرنطینه هم چیز بدی نیست. وقتی ناچاری ۲۰ روز تمام، تک وتن‌ها در اتاقک پشت بام که تا قبل از آن حکم انباری را داشت سر کنی، به خیلی چیز‌ها فکر می‌کنی.
 
آدمی تا هنگامی که از داشتن چیز‌هایی اطمینان دارد، بی خیال و آسوده از کنارشان می‌گذرد. روز‌ها و هفته‌ها و ماه‌ها در کنارشان زندگی می‌کند، بی آنکه حتی از حضورشان آگاه باشد، اما وای به روزی که از دستشان بدهد! گفت گاهی هراس از دست دادن لازم است. اینکه آدم بترسد شاید روزی داشته‌ها و عزیزانش را از دست بدهد. همه تا ابد نمی‌مانند، بنابراین تا درکنار هم هستیم و تا پیمانه عمر و عشق و صبوری سر نیامده است، قدردان یکدیگر باشیم. گفت از همان روزی که نفسش به سختی درمی آمد و کرونا ریه هایش را درگیر کرد، تازه قدر هر یک بار نفس کشیدن را می‌داند. معنی رنگ‌ها برایش متفاوت شده است. آفتاب را بیشتر دوست دارد و ستاره‌ها انگار پرنورتر شده اند. گفت در بیمارستان که بستری بودم و دیدم یکی که جوان‌تر از خودم بود، به چه سادگی از دنیا رفت، تازه معنی آن آیه از قرآن را درک کردم که وقتی در روز قیامت از مردمان سوال می‌شود چقدر در دنیا زندگی کرده اید، پاسخ می‌گویند: یک روز و شاید هم کمتر از یک روز.
 
گفت آن قدیم‌ها محله مان یک استخر کوچک روباز داشت که تابستان‌ها تنها زمان فراغتمان بود. برای هر نوبت هم تنها یک ساعت فرصت بود. وقتی نجات غریق‌ها در سوت خودشان می‌دمیدند و اتمام وقت را اعلام می‌کردند، تازه یادم می‌افتاد که هیچ کاری نکرده ام و می‌خواستم در همان چند دقیقه، تمام شنا‌هایی را که بلد بودم، انجام بدهم. گفت خوب است آدم تا وقتی که نجات غریق‌ها سوت نکشیده اند، بداند که فرصت کم است و باید زودتر با همان شنا‌های دست و پاشکسته‌ای که بلد است، طول و عرض استخر را شنا کند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->