سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز - «دشمن تا ۹۰ کیلومتری خاک ایران نفوذ کرده و به رودخانه کرخه رسیده بود. اگر از رودخانه عبور میکرد، ارتباط خوزستان با ایران از راه زمینی بهطور کلی قطع میشد. یعنی اگر عراقیها وارد اندیمشک و دزفول میشدند، خدا میدانست جنگ چندسال دیگر ادامه پیدا میکرد. بههرحال هرچه بود، نیروهای محلی و نظامی و کسانی که آنجا بودند، جلوی دشمن را سد کردند و دشمن نتوانست از کرخه عبور کند.» اینها بخشی از صحبتهای سروان محمد صادق خاکساری، فرمانده کمپهای اسیران عراقی در مشهد است که در جمع آزادگان واگویه میکند. او شرحی کمتر شنیده شده از این آسایشگاهها و برخورد انسانی ایرانیان با اسیران خارجی دارد که بهصورت برنامه روایتگری در جلسههای هفتگی موسسه پیام آزادگان دنبال میکند.
بنا بر گفتههای این راوی، نخستین گروه اسیران عراقی که حضورشان منجر به تشکیل یک اردوگاه شد، ۹۱ نفر بودند که بهصورت جمعی گرفته شدند. به این ترتیب اولین اردوگاه در ۸ مهر ۱۳۵۹ در دژبانی مرکزی تهران تأسیس شد. رفتهرفته طرحریزی برای عملیاتهای بزرگ هم انجام شد و بهدنبال آن باید پیشبینیهایی برای اسکان اسیران عراقی میشد. سال ۱۳۶۱ و بعد از عملیات ثامنالائمه (ع) ۱۷۴۹ عراقی به اسارت نیروهای خودی درآمدند. پس از آن، اولین گروه اسیران عمده، در عملیات فتحالمبین و نزدیک ۱۵ هزار نفر بودند. پس از آن در عملیات بیتالمقدس، عراقیها بیش از ۱۷ هزار اسیر دادند. به این ترتیب حدود ۲۲ شهر درگیر نگهداری اسیران در ۳۰ پادگان شدند. از این اسیران، ۵ هزار نفر از عملیات فتحالمبین و بیش از ۴ هزار نفر از عملیات بیتالمقدس، درمجموع نزدیک ۱۰ هزار اسیر عراقی سهم استان خراسان شد که در ۵ اردوگاه استان خراسان شامل مشهد، قوچان، بجنورد، تربتجام و سنگبست که بعدها به مزداوند انتقال پیدا کرد، تحویل داده شدند. البته اوایل اردوگاه امامقلی را هم داشتیم که، چون مرزی بود، اسیران آن تخلیه شدند.
گفتههای این راوی از یک جنبه دیگر هم درخور تأمل به نظر میرسد که بُعد رأفت اسلامی و بازخورد رفتار ایرانیان با اسیران عراقی در مجامع بینالمللی است. سروان محمدصادق خاکساری تعریف میکند کارکنان ایرانی آسایشگاهها مدام با این پرسش روبهرو میشدند که چرا باید با این اسیران اینگونه باملایمت رفتار کنیم، درحالیکه آنها روزی ۵ قاشق غذا به ایرانیان میدادند. او میگوید: «روزی از حاجآقای نظران، دبیر شورای دفاع و رئیس کمیسیون اسیران عراقی، در محفلی خصوصی پرسیدم دلیل این همه رسیدگی ما به اینها چیست، درحالیکه آنها شرطبندی میکنند به محض اینکه اولین مسئول وارد اردوگاه شد، توی گوشش بزنند. پاسخ اینچنین بود: ما اگر بخواهیم درباره حقانیت انقلابمان فقط یک خبر منتشر کنیم، چقدر هزینه دارد؟ حال اینکه اینها (از کرد و ترک و عرب) با رفتاری که از ما میبینند، در کشورهای اطراف سفیری نیک برای انقلاب اسلامی ایران خواهند بود. تا آنجا که امام خمینی (ره) فرمود اینها اسیر ما نیستند، بلکه مهمان ما هستند. از این رو بود که اسیران نیز وقتی میخواستند خودشان را معرفی کنند، میگفتند «انی ضیف جمهوریةاسلامیة...». گفتههای فرمانده کمپهای اسیران عراقی در مشهد با توجه به آنچه تاکنون از آزادگان خودمان در مدت اسارتشان در عراق شنیده ایم خالی از لطف نیست.
«برابر آموزشهایی که نظامیان دیدهاند، نخستین وظیفهای که پس از تحویلگرفتن اسیران دارند، باید آنها را تفکیک کنند تا مشخص شود فرد اسیر، نظامی یا غیرنظامی است، مسئولیتی در جنگ داشته است، از نظر عقیدتی و فکری جزو کدام گروههاست و درمجموع جزو کدام گروه از اسیران بعثی، تواب، شیعه و... است.» فرمانده کمپهای اسیران عراقی در مشهد اینها را میگوید و سپس شرح میدهد: اوایل با توجه به تبلیغات منفی صدام، اسیران فکر میکردند اگر به دست ما اسیر شوند، هنوز از خاکریز عبور نکرده، کشته میشوند، اما درواقعیت ساختمانهایی که برای اسکان آنها اختصاص داده شده بود، مهمانسراهایی شیک بود. این ساختمانها که هماکنون نیز موجود است، در سال ۱۳۵۳ در پادگان لشکر توسط فرانسویها ساخته و در سال ۱۳۵۶ به ما تحویل داده شد. در مشهد ۳ کمپ داشتیم که هرکدام ۲ آسایشگاه مقابل هم داشت. هرکدام از آسایشگاهها در ۳ طبقه ظرفیت اسکان ۱۷۰ نفر را داشت، بهعلاوه حدود ۴۰ مترمربع فضای خالی که اسیران در آنجا میتوانستند تلویزیون تماشا کنند.
سروان محمدصادق خاکساری اضافه میکند: طبق دستورالعمل کمیته بینالمللی صلیب سرخ، فضای کافی برای نگهداری اسیر یعنی جایی که بتواند نفس بکشد و از خطر سیل و زلزله و... در امان باشد، اما ما برای هر اسیر ۲۰ مترمکعب فضا در نظر گرفته بودیم و اسیران در محیطی مطلوب با هوایی خوب روی تختخوابهایی با تشک ابری در آسایشگاه زندگی میکردند؛ درحالیکه درباره زیست اسیران ایرانی در عراق زیاد میشنیدیم که روی روزنامه و کارتن میخوابیدند. هر ۵۸ اسیر ایرانی را در ۵۰ مترمربع جا میدادند و هرکدام یکمترونیم در ۳۰ سانتیمتر فضای زندگی داشتند. درمقابل، آسایشگاههای ایران محیطی تمیز با تجهیزات کامل ازجمله شوفاژکشی داشت. داخل هر آسایشگاه ۶ دوش آب گرم اضطراری بود و بیرون هم ۱۸ دوش که اسیران هرروز نوبتی از آنها استفاده میکردند. اسیران از روز نخست تا پایان تبادل در این آسایشگاهها ساکن بودند.
بازدید رهبر معظم انقلاب از پادگان اسیران عراقی در مشهد - سال ۱۳۶۶
فرمانده کمپهای اسیران عراقی در مشهد به خاطر میآورد که وقتی نمایندگان صلیبسرخ از آسایشگاهها بازدید کردند و در یخچال کره و مربا دیدند، باورشان نشد که با این صبحانه از اسیران عراقی پذیرایی میشود. او میگوید: نماینده صلیبسرخ در تهران میگفت من کره پیدا نمیکنم، شما چطور دارید؟ برای اینکه ثابت کنیم این مواد را در زمان بازدید او در یخچال نگذاشتیم، او را سرزده به توپخانه لشکری و تیپ ۳ بردیم و یخچالهای آنجا را هم نشان دادیم. آنجا بود که رسیدگی ما به اسیران را باور کرد. خاکساری توضیح میدهد: درباره تغذیه اسیران نیز باید بگویم ۲۰ درصد بهتر و تقویتشدهتر از استحقاق یک سرباز ایرانی داخل پادگان بود. یعنی غذای ظهر سربازی که پشت سیم خاردار نگهبانی میداد، عدسپلو بود، اما همان روز اسیران ناهار چلومرغ داشتند. مرغها هم آنقدر باکیفیت بود که خاطرم هست بستهبندی فرانسوی و تفکیکشده داشت. ما موادغذایی را در اختیار ۱۷ آشپز که از میان خودشان بود، میگذاشتیم و آنها زیر نظر یک سرآشپز از کادر خودمان با توجه به ذائقهای که داشتند، غذا را میپختند. رسیدگی غذایی طوری بود که اسیران در زمان مبادله ۴۰ درصد افزایشوزن داشتند؛ یعنی یک اسیر ۶۰ کیلویی در زمان مبادله ۸۵ کیلوگرم وزن داشت.
با توجه به برآورد کمیسیون اسیران، هر اسیر در طول یک روز نگهداریاش ۴۹ دلار برای کشور ما هزینه دربر داشته است. این هزینهها شامل ساختمان، پشتیبانی، کارکنان، عملهای جراحی و... بود و پس از آنکه کشور عراق متجاوز شناخته شد، باید این هزینهها را به ایران میپرداخت.
فرمانده کمپهای اسیران عراقی در مشهد تعریف میکند: کمیته بهداشتودرمان داروهای گران میخرید و به اردوگاهها سهمیه میداد. ما هم با رایزنی هلالاحمر، نزد دکتر سرخوش میرفتیم و چندکارتن دارو شامل انواع «ب کمپلکس» و «مسکن» را تحویل میگرفتیم و به اسیران میدادیم. آنقدر داروی فراوان در دسترسشان بود که در یک بازدید، مقدار زیادی دارو از کیسههایشان یافتیم. از سویی کمیته بهداشتودرمان بیمارستان اختصاصی با ۵۰ تختخواب در تهران برای درمان اسیران ایجاد کرده بود. در خراسان هم بیمارستانهای ۵۰۵ تختخوابی مشهد و قائم (عج) را داشتیم و اسیران را برای عملهای جراحی به آنجا میبردیم. همه اینها درحالی بود که وقتی خودمان به بهداری مراجعه میکردیم، در هر وضعیتی، از سرماخوردگی تا حادترین بیماریها، قرص معروف «آبث» برایمان تجویز میکردند.
او میگوید: درحالیکه هرروز شهرهای ما زیر بمباران عراق بود و مردم برای گرفتن گوشت مرغ یا ۳ کیلو برنج انتظار سررسیدن سهمیهها را میکشیدند، ما احتیاجهای معمول اسیران را که برآورده میساختیم، حتی به آنها دندان مصنوعی، عینک و... میدادیم. با وجود این، مدتی بود که خودشان را به مریضی میزدند و دارو زیاد میگرفتند، گروههای تخریب کار تشکیل داده بودند و ...
در ادامه بخوانید
درباره تفحص پیکر شهیده فاطمه اسدی که پس از ۳۷ سال، تشییع و به خاک سپرده شد
یادی از بسیجی مدافع حرم شهید محمد سخندان که خود را افغانستانی جا زد تا از فاطمیون باشد