آب از امور اولویتدار کشور ماست. از مرز مسئله گذشته و به معضل و تنش تبدیل شده است. اگر خدای نکرده نتوانیم برای حلش اقدام کنیم، ممکن است گام هایش را به سمت بحران تند کند. به هر اندازه که مسئله را به فردا وانهیم، به بحران نزدیکتر میشویم که انگار با شتاب تند هم به این سمت حرکت میکنیم.
چون تکانشی که باید، هنوز در مسئولان نیفتاده است و برخی حضرات هم که سخن میگویند، با آنچه بر لبان پیرمردان روستای ما جاری میشود، تفاوتی ندارد.
آنان با همان نگاه پیشین، بی توجه به تقویم دور و دراز خشک سالی، به رصد باران میپردازند و میپندارند که اگر این ماه باران نیامد، ماه دیگر جبران خواهد شد. بلندمدت فکر نمیکنند. انگار آنانی که باید نگاهشان بلندمدت باشد هم کوتاهمدت فکر میکنند و حواسشان به دامنه خشک سالی نیست که اگر بود، وضع نه این میشد که هست. انگار هنوز به کلید جدول مدیریت آب نرسیدهایم و تا رمز این جدول پیدا نشود، حل آن هم ممکن نخواهد بود.
تا وقتی بر کشاورزی غرقابی و صنعت آب بر چشم بپوشیم و همه تأکیدمان بر کاهش مصرف آب آشامیدنی باشد، به جایی نخواهیم رسید. من آتش گرفتم وقتی خواندم که هندوانه به کشورهای گوناگون ازجمله عراق و امارات صادر کرده ایم که برای تولید هر کیلوگرمش ۲۸۶ لیتر آب مصرف شده است. درحقیقت میوه صادر نکرده ایم، آب فروخته ایم؛ کاری بدتر و اسف بارتر از قاچاق سوخت.
آن هم به ثمن بخس فروخته ایم. این گزارههای خبری است که این گمان را به جد تقویت میکند که ما در آب چیزی به اسم مدیریت کلان نداریم، و الا چنین اتفاقاتی نباید میافتاد. تا وقتی کشاورزی ما به شیوه یله و رها و به سبک ماقبل تاریخ باشد، تا زمانی که صنایع آب بر ما در جغرافیای خشک مکان یابی شود، تا وقتی که ارزشیابی نمایندگان و مسئولان به راه اندازی مجتمعهای فولاد در هر شهر باشد، مشکل حل نخواهد شد.
خدا بیامرزد مرحوم پرفسور کردوانی را که تا بود، فریاد میکشید برای آب، اما از وقتی به آب شستند و کفن پیچ در خاکش نهادند، خاکش به فغان است از این وضعیت تدبیر. البته اگر گوش شنوایی باشد؛ چیزی که تاکنون نبوده و همین، کار را به حراج بلکه تاراج آب در برخی برههها رسانده است تا برسیم به «برهه حساس کنونی» که تنشهای آبی ما را روی گسل بحران قرار میدهد.
ما به عنوان رسانه، تکلیف دینی و ملی و انقلابی داریم که به اصلاح الگوی مصرف، مدام هشدار دهیم و میدهیم، اما مگر آب آشامیدنی چه کسری از آب مصرفی است که همه تلاش و فرهنگ سازی را فقط در این زمینه میخواهیم به کار گیریم؟ بله، برای یک قطره هم باید برنامه داشت، اما هرگز از سیلابی که برای تولید یک کیلوگرم هندوانه هدر میرود، نباید غفلت کرد.
اصل آنجاست. اصل در صنعت است که در برخی مناطق نه فقط آب که خاک را هم با بحران روبه رو میکند با پسابی که پیامد دارد. ما رسانه ایم و به حکم وظیفه حرفهای و دینی خود هشدار میدهیم که اگر نگاهها استانداردسازی نشود، اگر برنامهها درست تنظیم و اجرا نشود، اگر چارهای نیندیشند متولیان امر، بحران یقه مان را خواهد گرفت. واقعیت این است که مسئله آب جواب میخواهد؛ جواب زمینی. نمیشود همه را به آسمان حواله داد و به رغم تکلیف مدیریت منابع موجود، دست روی دست گذاشت.
همان طور که یک دانش آموز باید تکالیف شبانه را انجام دهد، مسئولان آب هم باید روز و شب به تکالیف خود فکر و برای بهترشدن اوضاع تلاش کنند. ان شاءا... دعاها هم به شرف اجابت برسد و استسقای اهل معنویت، قفل آسمان را بگشاید، اما متولیان امر باید نگاهشان به زمین و برنامه قابل اندازه گیری و مؤثر باشد. جز به این شیوه نمیشود از «برهه حساس کنونی» به سلامت بیرون رفت.