جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد مراسم گرامیداشت مقام «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» در مشهد برگزار شد (۳۰ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

محمدتقی شریعتی، احیاگر قرآن و عترت

  • کد خبر: ۹۶۴۷۲
  • ۳۰ دی ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۲
محمدتقی شریعتی، احیاگر قرآن و عترت
یکی از نقش‌های اصلاحی استاد شریعتی پیراستن خرافات و مجعولات از دامان دین بود. وی می‌کوشید سیمایی متین و عقلایی از دین ارائه دهد و ضمن مبارزه با خرافات و خرافه‌باوران، جوانانی را که از اسلام برگشته بودند به آغوش آن بازگرداند.

محمد اسفندیاری - پژوهشگر علوم اسلامی | شهرآرانیوز - یکی از نقش‌های اصلاحی استاد شریعتی پیراستن خرافات و مجعولات از دامان دین بود. وی می‌کوشید سیمایی متین و عقلایی از دین ارائه دهد و ضمن مبارزه با خرافات و خرافه‌باوران، جوانانی را که از اسلام برگشته بودند به آغوش آن بازگرداند. غالبا این شعر را که خطاب به پیامبر است می‌خواند: دین تو را در پی آرایش‌اند/ در پی آرایش و پیرایش‌اند// بس که ببستند بر او برگ و ساز/ گر تو ببینی نشناسیش باز.

بخشی از کوشش استاد شریعتی معطوف به آن بود که سازگاری علم و عقل و دین را به اثبات برساند. بدین منظور، در تفسیر قرآن به نکته‌هایی علمی می‌پرداخت و از دستاورد‌های علوم جدید بهره می‌گرفت. افزون بر این، عقل را در تفسیر قرآن دخیل می‌کرد؛ ضمن اینکه استغنای عقل را از دین نمی‌پذیرفت و از نیازمندی عقل به دین سخن می‌گفت.

وی در خرافه‌زدایی، ضمن اینکه اهل مداهنه نبود، عواطف عوام را جریحه‌دار نمی‌کرد و می‌گفت: از جنبه نفیی وارد نشویم، بلکه از راه اثباتی وارد شویم. به جای اینکه گفتار و رفتار دیگری را تخطئه کنیم، که پس از آن یک عده تحریک می‌شوند و به معارضه می‌پردازند، کیفیت صحیح تعظیم شعایر را متذکر شویم مگر در جایی که چاره‌ای جز این نباشد که باید انگشت روی آمر خلاف گذاشت. البته آن هم باید با استدلال و برهان باشد، نه با پرخاش و حمله. این روش مبارزه ما با ارتجاع و خرافات مذهبی بود و از این روش هم نتایجی گرفتیم. شفاعت، زیارت و عزاداری از موضوعاتی بود که به خرافات آلوده شده بود.

استاد شریعتی دراین‌باره می‌گفت: ما در موضوع شفاعت، زیارت و گریه به مردم چه می‌گوییم؟ هنگامی که می‌خواهیم مردم را به زیارت تشویق کنیم و به شفاعت امیدوار سازیم و یا به گریه بر حسین (ع) و احیای امر آل محمد (ص) وادارشان کنیم، اگر نتیجه این اعمال تزکیه باشد، درست است، ورنه نادرست درک کرده‌ایم و باید در فکر خویش تجدید نظر کنیم. نمی‌شود که پیامبر (ص) برای تزکیه برانگیخته شود و بعد سیدالشهدا (ع) -العیاذ با... - برای شیوع فساد بیاید. آیا چنین اندیشه‌ای درست است؟ آن بزرگوار کشته شود برای اینکه مردم در ارتکاب گناه گستاخ‌تر شوند؟ در هفته‌ای یک بار برای امام حسین (ع) روضه‌خوانی برپا کنند و بعد هر جنایتی که می‌خواهند انجام بدهند؟ به کربلا بروند و بعد هرچه می‌خواهند بکنند؟

استاد شریعتی با این توضیحات، راه هرگونه سوء استفاده از سخنانش را بسته است: البته این مطلب غیر از این است که کسی بخواهد بگوید که بر سیدالشهدا (ع) گریه باید کرد یا نه. این‌ها را فقط اشخاص مغرض یا مردم بسیار نادان خلط می‌کنند. به شهادت همه کسانی که با این مجلس و با سخنرانی‌های بنده آشنایند، من به هنگام یادآوری درد‌های جان‌کاه حسین‌بن‌علی (ع) بیش از هر کس دیگر متأثر می‌شوم و قادر نیستم از ریزش اشک خودداری کنم.

بنده حتی نمی‌توانم در مقاتل مطالعه صحیح بکنم، زیرا منقلب می‌شوم. نمی‌توانم با گریه مخالفت کنم و نمی‌خواهم بگویم خدای‌ناخواسته نباید بر حسین (ع) گریه کرد بلکه می‌گویم آن چشمی که بر امام حسین (ع) نگرید و آن دلی که نسوزد چشم و دل بشر نیست. اما این مطلب با این جداست که سیدالشهدا (ع) شهید شد تا مردم دور یکدیگر بنشینند و گریه کنند و آمرزیده شوند.

او در جایی دیگر می‌گوید: ما خود را می‌فریبیم که خیال می‌کنیم، چون شیعه امیرالمؤمنین (ع) و خاندان پیامبریم و، چون به زیارت می‌رویم و برای سیدالشهدا (ع) و شهدای راه دین عزاداری می‌کنیم، پس هر گناهی داشته باشیم آمرزیده است و از ما شفاعت خواهند کرد. قرآن با صراحت تمام می‌گوید: انما یتقبل ا... من المتقین. یعنی فقط خداوند از پرهیزگاران قبول می‌کند، نه هر فاسق فاجری که از هیچ گناهی روگردان نیست.

استاد شریعتی با اینکه به‌نرمی عهده‌دار نقد اندیشه‌های خرافی می‌شد، باز هم عده‌ای او را برنمی‌تابیدند. حزب توده می‌گفت جلسات شریعتی ارتجاعی و ضدخلقی است.

بازگشت به قرآن

استاد شریعتی برای تجدید حیات اسلام و مسلمین، اندیشه بازگشت به قرآن را پی گرفت و معتقد بود برای احیای تفکر دینی و بیداری ملل اسلامی از خواب غفلتی که مانند خواب اصحاب کهف چند قرن به طول انجامیده، باید به قرآن پناه برد. جلسات تفسیری او در کانون نشر حقایق اسلامی و در منزل آیت‌ا... میلانی و مسجد هدایت و حسینیه ارشاد و نیز تفسیری که بر جزء سی‌ام قرآن نوشت، حاصل عزم احیاگری اوست.

وجه تمایز او از دیگر مفسران قرآن در روش تفسیری نبود. با اینکه موشکافی‌هایی در تفسیر قرآن داشت و نام «نوین» را بر تفسیرش نهاد، آنچه او را از بسیاری متمایز می‌کند، انگیزه‌اش در پرداختن به قرآن است. خواست و آرزوی او ظهور عینی قرآن و بیداری مسلمانان از طریق بازگشت به آن بود.

در مقدمه تفسیر نوین که با عنوان «بیداری مسلمین» آغاز می‌شود، درباره مقصودش از تفسیرنگاری می‌نویسد: از زمانی که مردانی بزرگ مانند سید جمال‌الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده برای بیداری امت اسلامی قیام کردند، تا امروز، در همه دنیای اسلام دانشمندانی بصیر و مصلحانی مخلص و مجاهد با تحمل ضرر‌ها و احتمال خطر‌ها کوشیده‌اند افکار و عقول مردم را روشن سازند و سر ترقیات سریع و عجیب مسلمین صدر اسلام و علل و موجبات انحطاط کنونی آن‌ها را تشخیص و توضیح دهند.

زهد و خویشتن‌بانی

زندگی استاد شریعتی آمیخته به زهد و فقر اختیاری بود. وی با پاکدامنی و سبکباری و دور از تعلقات دنیوی زیست و بر دنیا پنج‌تکبیر زد. دامن خود را به دنیا نیالود و در سراسر زندگی، با تحمل اختیاری فقر و قناعت، به رفاه و آسایش تن نداد. با آنکه می‌توانست در زندگی از همه‌چیز برخوردار باشد، از آن چشم پوشید و علی‌وار پیشانی بر خاک نهاد و دل از خاک برداشت.

به گفته یکی از شاگردانش: زندگی و معیشت استاد همواره با فقر و تنگدستی همراه بود، افتخاری که همواره بهره و سهم‌الغیب مردان خدا بوده است. در ایامی که استاد مجبور می‌شد شب‌ها تا طلوع صبح روی کتاب‌ها خم شود و برای شب دیگر در جلسه بحث و مناظره با عناصر مارکسیست روبه‌رو شود، در ۲ اتاق محقرو فرسوده که در فصل بارندگی از سقف آن آب می‌چکید و سوخت کافی برای گرم کردن نداشت، به صورت مستأجر به سر می‌برد.

هم‌چنین عبدالکریم شریعتی می‌گوید: زندگی استاد بیشتر در خانه‌های اجاره‌ای گذشت. آخرین خانه‌ای که تا زمان فوتش در آن بود، عده‌ای خریده بودند، ولی به نام اجاره به استاد داده بودند.

پس از برکنار شدن دکتر شریعتی از تدریس در دانشگاه، وزیر علوم او را به درماندن در اداره زندگی تهدید کرد و بدین طریق، می‌خواست او آرام بگیرد. ولی دکتر شریعتی به او گفت که به حقوق دولت نیازی ندارد و با میراث پدرش زندگی می‌کند. او می‌گوید: از پدرت چه سرمایه‌ای داری؟ دکتر شریعتی می‌گوید: فقر و قناعت. وی با این سخن، که سخن حافظ است، هم وزیر را پاسخ گفت و هم شاه را.

ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم/ با پادشه بگوی که روزی مقدر است.

اندرز استاد شریعتی

در پایان، سزاست نصیحت دلپذیری را که این بنده از استاد شریعتی شنیدم برای دل‌های نصیحت‌پذیر نقل کنم. در سال ۱۳۶۱ خورشیدی با کوله‌باری از سؤال به محضر حضرت استاد بار یافتم و او را جهانی بنشسته در گوشه‌ای یافتم. شنیده بودم که این پیر جان جانان است، اما، چون دیدمش، دیدم که هزار چندان است.

گفتم: حضرت استاد، تقاضای نصیحتی دارم که آن را به کار ببندم. فرمود: من، خود، محتاج نصیحتم و چگونه با زبان خویش شما را نصیحت کنم؟ لذا نصیحت امیرالمؤمنین (ع) را برای شما بازگو میکنم. شما را به ۵ چیز سفارش می‌کنم که اگر برای دسترسی بدان رنج سفر را برخود هموار کنید، سزاوار است: هیچ‌یک از شما جز به پروردگارش امیدوار نباشد و جز از گناهش نترسد، و اگر از او چیزی پرسند که نمی‌داند، از گفتن «نمی‌دانم» شرم نکند و نیز اگر چیزی را نمی‌داند، از آموختن آن شرم نکند؛ و بر شما باد به صبر که صبر در برابر ایمان، چون سر در برابر تن است. همان‌گونه که تن بدون سر را فایدتی نیست، ایمان بدون صبر را فایدتی نیست.

گفت استاد مبر پند از یاد/ یاد باد آنچه به من گفت استاد

به اقتضای سنت حوزه‌های علمیه، شاگردان از استادان طلب پند می‌کنند و می‌کوشند آن را فرا گوش دارند. این بنده نیز از برخی استادان نصیحت‌هایی گرانبها شنیده است، ولی این بار، در ضمن نصیحت استاد، درس ارزشمندی نیز از محضر او آموخت: درس ادب نفس و تواضع که استاد را از موعظه از زبان خویش بازداشت و خود را محتاج نصیحت خواند ونصیحت امیرالمؤمنین (ع) را بیان کرد. دانستم که چگونه باید ادب نفس را ملحوظ داشت و چه‌سان در برابر یک شاگرد باید شیخوخیت علمی را در خود کشت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->