حسین بیات|«ورزش زورخانهای» نام دیگر ورزش باستانی ایرانیان است که در گود زورخانه انجام میشود، قدیمیترین ورزش بدنسازی جهان، معرفی شده و هماکنون نیز به ثبت جهانی رسیده است. ورزش زورخانهای، آداب و سنن خاصی دارد و ازآنجاکه کشتی پهلوانی هم در آن میگنجد، «ورزش پهلوانی» نیز نامیده میشود. این ورزش اگرچه امروز رونق کمتری دارد، هنوز هم هستند کسانی که در گودهای زورخانه چرخ بزنند، میل بگیرند و کباده بکشند. 23مرداد، «روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای» نامگذاری شده است؛ به همین بهانه نگاهی انداختهایم بر برخی اصطلاحات این ورزش و آنهایی که بیشتر از نیمقرن پیش، پهلوان خطه خراسان شناخته میشدند.
یک ورزش ایرانی
این سبک ورزش به کشور ما اختصاص دارد و در ممالک دیگر سابقه نداشته است، مگر نقاطی که در قدیم زیر سلطه امپراتوری ایران بودهاند؛ مانند افغانستان، هندوستان و عراق که در گذشته، زورخانهها و پهلوانانی داشتند و میشود آثار ورزش ما را در آنجا دید؛ برای نمونه در هندوستان، آلتی شبیه میل زورخانه وجود دارد که آن را «مِکدار» میگویند و افراد بسیاری در خانههای خود با آن ورزش میکنند. علاوهبر این در نقاطی که تمرین کشتی میشود، همچون گود کشتی(خارج از زورخانه)، خاک نرمی میریزند.
ضمن اینکه نام حرکات، ابزار ورزشی و حتی نام خود زورخانه نیز فارسی است؛ مثلا کلمه کباده که فارسی سره است، معنی کمان نرم و سست را میدهد که برای مشق کمان کشیدن بهکار میرفته است.
*ورزش پهلوانی قبل از اسلام
در قرون قبل از اسلام از ورزش باستانی -بهصورتی که امروز مرسوم است- خبری در دست نیست؛ نه در کتیبههای موجود میتوان آثاری را که مشتمل بر یکی از مظاهر ورزشی آن ایام باشد، دید نه میان اشیا و ادواتی که از زیر خاک کشف شدهاند.
علاوهبر این در تواریخ ایرانی قرون اولیه اسلامی که مؤلفان آن، نزدیکتر به آن زمانها بودهاند و غالبا اخبار قهرمانی و جنگی قبل از اسلام را بهدست دادهاند، چیزی در این باب نوشته نشده است، با این حال قرائنی هست که ما را به وجود چنین عملیاتی در قبل از اسلام معتقد میسازد، ولو اینکه این اعمال و حرکات سنگین صرفا تمرینهای جنگی و برای ایجاد مقاومت و تحمل شداید بوده است؛ نخست اینکه آلات و ادوات ورزش زورخانه بهویژه میل و کباده به گرز و کمان شبیه است و ضرب زورخانه هم که برای تنظیم حرکات و تحریک ورزشکاران بهکار میرود، خود نشانی از طبل و کوسی است که در جنگها بهکار میرفته است. دیگر اینکه کشتی گرفتن، اصولا از فنون جنگی ایرانیان قدیم بوده و این ورزش میتوانسته است مقدمه کشتی باشد؛ کمااینکه کارهای بدل را در این کشتی، «فتح» و حریف کشتی را نیز «غنیم» میخواندهاند که هر دو از اصطلاحات جنگ است.
ضمن آنکه در ارتش ایران قبل از اسلام، کلمات «پهلوان» و «جهانپهلوان»(پهلوان پایتخت) جزو مناصب ارتشی محسوب میشد و به کسانی گفته میشد که شجاعترین اصحاب مناصب ارتشی بودند. در همین ساختار با کلمه «نوخاسته» روبهرو میشویم که به کسانی گفته میشد که هنوز به مقام پهلوانی نرسیده و در مسیر ترقی بودند. در «مجملالتواریخوالقصص» که سال ۵۲۰هجری یکی از فضلای گمنام اسدآباد همدان نوشته است، در فصل مربوطبه معاریف و سپهبدان سلاطین قبل از اسلام، چنین نگاشته شده است: «اندر عهد نوذر و زاب، پهلوانی به زال رسید. اندر عهد کیقباد، رستم پسر زال نوخاسته بود. اندر عهد کیکاووس، جهانپهلوانی رستم کرد».
ورزش پهلوانی پس از اسلام
ورزش پهلوانی بعد از اسلام به تصوف آمیخته میشود. بعضی عقیده دارند آداب و مراسم تصوف از زمان صفویه وارد زورخانهها شده است، اما باید یادآوری کرد که آنها، طریقه «فتوت» را که از شعب پنجگانه تصوف است، مدتها قبل از صفویه قبول کرده و بین خود رواج دادهاند؛ چون بالطبع مستعد پذیرفتن چنین اصولی بودهاند. ازسوی دیگر درست است که بنای زورخانهها شباهت زیادی به تکایا و خوانق متصوفه دارد، اما اصطلاحات زورخانه و مراسم آن ازقبیل شماره کردن حرکات ورزشی با آداب مخصوص، نوعی ذکر بهشمار میرود و خود نام «مرشد» و عنوان «سردم» چیزی نیست که در زمان صفویه اختراع شده باشد. رخصت خواستن برای انجام هر کار و خیلی از آداب دیگر، همان قواعد و آداب مسلکی اهل تصوف است؛ یعنی همانطور که قوالان در مقدمه سماع برای صوفیان، اشعار و عباراتی را بهعنوان قول میخوانند و موجب تحریک احساسات درونی آنها میشوند، برای کشتی گرفتن و چرخ زدن نیز اشعار و عباراتی در زورخانه به نام گل کشتی و گل چرخ میخوانند. ازطرفی معامله نوچه با پهلوان و مبتدی با متقدم، همان معامله مرید با مراد است و برخورد هریک با دیگری در محوطه زورخانه مبتنیبر اخوت، ضمن اینکه برخی پهلوانان، قبل از زمان صفویه یعنی قرنهای هفتم و هشتم، خود از بزرگان و عرفای متصوفه(گروه صوفی) بودهاند که بزرگترینشان، پهلوان محمود پوریای ولی است که بنا به مشهور، بوسیدن خاک گود زورخانه توسط او، نشان و علامتی از قدمبوسی وی است.
طنین نام علی(ع) در زورخانهها
اینکه آیا محل تمرین پهلوانان قدیم بهصورت زورخانههای فعلی بوده است، چندان مشخص نیست؛ زیرا سبک بنای کنونی زورخانهها به خوانق و زوایای مخصوص اهل تصوف شبیهتر است تا یک محل ورزش، اما مسلم بهنظر میرسد که برای هریک از مشقها و تمرینهای جنگی، محل مخصوصی دایر بوده و یکی از آنها، مؤسسات آماج خانه است که تا زمان شاهسلیمان صفوی بهویژه در شهر اصفهان، برپا بوده است و در آن، مشق تیراندازی با کمان میکردهاند.
اصلا در این دوران است که بسیاری از مظاهر و مراسم تشیع در زورخانهها رواج مییابد، وگرنه بعید است در زمان زمامداران و سلاطین قبلی که همگی بر طریقه تسنن میرفتهاند، چنین مراسمی بتواند در زورخانهها شکل بگیرد. درواقع پس از تعمیم تشیع در ایران است که ورزش در زورخانهها با نام مبارک علی(ع) شروع و به همین نام ختم میشود.
تأثیر عیاران و شطاران بر ورزش زورخانهای
اصول دیگری که ورزش باستانی از آن مایه گرفته است، برخی آداب عیاران و شطاران است که به اقتضای خوی جنگجویی و پهلوانی خود، ظاهرا اهل کشتی و ورزش بودهاند. این دو فرقه در اواخر قرن دوم هجری در شهر بغداد، مقر خلافت عباسیان، بهوجود میآیند و بهندرت گسترش مییابند و برای خود موقعیتی کسب میکنند. این افراد با اینکه طبق قرائن موجود، به صفات اهل فتوت نیز متصف بودهاند، چون شغل و پیشه معینی نداشتهاند و کارشان شرکت در جنگهای بین این امیر و آن سردار بوده است، در زمان صلح و آرامش به زورگویی و ربودن اموال مردم میپرداختهاند. عیاران که درنهایت اوایل قرن پنجم بر سراسر بغداد مسلط میشوند، با بدن برهنه به جنگ میرفتهاند و فقط لنگی بر کمر میبسته و کلاهی از پوست درخت خرما بر سر مینهادهاند، از فرار عار داشته و در جنگ بر یکدیگر سبقت میگرفتهاند و یکتنه با هزار تن میجنگیدهاند. شطاران نیز عملشان مانند عیاران بود و برهنه شده، پیشبندی چرمین میآویختند.
به نظر میرسد ورزشکاران نیز مراسم آنها را همچون برهنه شدن در موقع جنگ(ورزش) قبول کرده و لازمه عمل خود دانستهاند، از همینروست که بعد از هزار سال، هنوز هم برهنگی یکی از مراسم لازمالاجرای زورخانههاست و ورزش کردن با لباس هرقدر که مختصر و برای تفریح باشد، نوعی از بیاندامی بهشمار میرود و ممنوع است. رسم دیگری که از سیصد سال قبل، بین پهلوانان زورخانه رواج داشته، بستن یک پیشبند چرمی به نام «نطعی» بوده است که فقط پهلوانان بزرگ، اجازه استعمال آن را داشتهاند.
برخی اصطلاحات زورخانه
کهنهسوار و مرشد
مرشد که امروز ضربنواختن در زورخانه را عهدهدار است، در قدیم به نام کهنهسوار شناخته میشده و وظیفه تعلیم کشتی را در زورخانه برعهده داشته است.
پیشکسوت
کسوت در لغت به معنی لباسی است که در اصطلاح اهل تصوف، به لباس فقر معروف است و در زورخانه، خاص ورزشکاران سابقهدار و کسانی است که زودتر به کسوت جوانمردی و پهلوانی یعنی تنکه و نطح و لنگ و سایر پوشیدنیهای ورزش باستانی درآمدهاند.
پیشقدم
این عنوان مترادف پیشکسوت است و از اصطلاحات فتیان(جوانمردان) است که اعراب آن را کبیر، شیخ، مقدم، قائد و رأسالحرب میگویند و فارسیزبانان، تبدیل به پیشقدم کردهاند.
نوچه
جوانان کشتیگیری که در زورخانه مخصوصی، تحت تعلیم قرار میگیرند و شاگردی پهلوان بهخصوصی را میکنند.
نوخاسته
جوانان و نوچههایی که دایره عمل خود را وسعت دادهاند و برای عرض هنر و کشتیگیری، به زورخانههای دیگر هم میروند.
صاحب زنگ و صاحب ضرب
پهلوانان معروف و سابقهدار که موقع ورود آنها به زورخانه، به احترام قدمشان، زنگ و ضرب را به صدا درمیآورند.
پهلوان صاحب تاج
مقصود پهلوانی است که بعد از رسیدن به مقام پهلوانی، ازطرف پیشوایان طریقت و استادان، مجاز به استعمال تاج یا کلاه فقر میشده است.
ساخته
کسانی که بر اثر ورزش مداوم، هیکل ورزیده و برازندهای دارند.
نیکِ کار
به کاری که مخصوص یک شخص است، نیک کار میگویند؛ مثلا گفته میشود نیک کار فلان پهلوان، آرنج سرپاست؛ یعنی در این فن تخصص
دارد.
سنگ کشتی
در گذشته پهلوانان نامی که ناچار بودند با اشخاص سنگینتری زورآزمایی کنند، چند روز قبل از مسابقه، چندین نوبت با ورزشکاری که وزن بدنش بیشتر از وزن خودشان بود، کشتی میگرفتند تا در موقع کشتی جدی، از عهده بلند کردن حریف خود برآیند. در گذشته این قبیل کشتیگیران پروزن را که بیشترشان هم هنری نداشتند و برای همین کارها خوب بودند، در مقام مزاح، سنگ کشتی میخواندند.
پهلوانپنبه
در مقام شوخی و مزاح و تخطئه، لقب ورزشکاران درشتهیکل و بیهنر است و این تسمیه از قرنها قبل بهمناسبت آدمکهای پنبهای است که حلاجها در موقع چراغانی، از گلولههای پنبه میساختند و جلوی دکان خود میگذاشتند.
شاخصترین پهلوانان مشهدی
سلیم خراسانی
حاجسیدکاظم ضابط
اکبر خراسانی
نایبعلیخان ملک
سیدآقا کاشی
حاجحسام
حاجسیدمیرزا سیداحمد محرر
خانلر مشهدی
کلبرضا کورهپز
سیدشفتی خراسانی
علی آسیابان
حاجسیدمختار کاشانی
نعمتا... بنا
حسینآقا محولاتی
کلرضا فخار
غلامرضا گلکار
سرهنگ محسن حیدر
سیدمحمود رضویخراسانی
احمد وفادار
حسین نوری
نادرقلی بهادری
آویختن زنگ در سردم زورخانه
بستن زنگ و استفاده از آن در زندگی اجتماعی مردم ایران، همواره برای نشان دادن قدرت و توانایی و متوجه ساختن مردم به آن چیزی بوده که قدرت و برازندگی بهشمار میرفته است. طبیعتا هرجا زنگی میآویختهاند، زنجیری هم بوده است، لذا زنگ و زنجیر بهصورت اصطلاح درآمده است و براساس همین رویه، این دو وارد سردمها نیز شده و سپس به اماکن مقدسه راه یافته است؛ چنانکه در مدخل صحن بعضی امامزادهها، زنجیری مثلثشکل میآویختند و در انتهای مثلثی آن، زنگی میبستند. در محاورات مردم در مقام الزام یک طرف گفته میشد: «اگر تو فلان کار را کردی، میتوانی زنگ ببندی».
این لفظ از آنجا میآید که در قرون گذشته، پهلوانان و شاطران که در فن خود به مرتبه کمال میرسیدند، برای تظاهر به قدرت و جلب توجه مردم، زنگهایی به بازوی خود میبستند.
ظن غالب آن است که بازوبند پهلوانی که از مخترعات دوره قاجار است، نعمالبدلی از همان زنگهای پهلوانی قدیم باشد و پهلوانان که محل ثابتی به نام زورخانه برای خود ساختهاند، زنگ بازوی پهلوانان به در این خانه آویخته شده است.
میانداری گود
هنگام ورزش باستانی حتما باید یکی که از نظر سابقه و نوع کار بر سایرین مقدم است، بهعنوان میاندار دیگران را رهبری کند. ورزشکاران باید حرکات خود را با حرکات میاندار تطبیق دهند و مبتدیان نیز اعمال و حرکات او را تقلید کرده، بیاموزند.
کسی که بعد از میاندار بر سایرین مقدم است، پای سردم مستقر میشود که در درجه دوم احترام قرار دارد. روی او به طرف میاندار است و پشتش به طرف سردم. ورزشکاران دیگر بهتناسب سابقه در طرفین او قرار میگیرند و اطراف میاندار، حلقه تشکیل میدهند. کسی که پشتسر میاندار قرار میگیرد، در معنی از نظر سابقه، کمترین فرد زورخانه محسوب میشود.
البته طبقه سادات که فرزندان پیشوای جوانمردان عالم حضرت امیرالمؤمنین(ع) هستند، در زورخانه در هر کاری حق اولویت دارند؛ ولو که مبتدی باشند و روز اول ورودشان به گود باشد. سیدها اگر ازعهده میانداری برنیایند، جایشان حتما پای سردم است.