یک تأکید همیشگی نگارنده این یادداشت در کلاسها و محافل ادبی درباره ترجمه هاست. اینکه اگر به زبان اصلی یک اثر ادبی تسلط نسبی نداریم، بهتر است آن را با ترجمه مستقیم از زبان اصلی بخوانیم. اگر بخواهم مقصودم را روشنتر بگویم، حرفم این است که در یک سده اخیر که بازار ترجمه ادبی کمابیش رونق داشته، مترجمان ایرانی معمولا یا زبان فرانسوی میدانسته اند و میدانند یا انگلیسی، کمتر پیش آمده کاری مستقیما از دیگر زبانهای مهم به فارسی درآمده باشد. اگرچه فراوان بوده اند و هستند نویسندگان تراز اول و بزرگی که داستانها و شعرهایشان را به یکی از دو زبان نامبرده نوشته اند.
جای آن دارد که به ادبیات دیگر زبانها به ویژه آنها که ادبیات قدرتمند و مطرحی دارند نیز اهتمام بیشتری نشان داده شود. برای نمونه میتوان از جغرافیای اسپانیایی زبان یاد کرد که بیست کشور دنیا را در بر میگیرد و نویسندگان و شاعران نام آوری به فرهنگ جهان معرفی کرده است (میگل د سروانتس، گابریل گارسیا مارکز، خولیو کورتاثار، خوان رولفو و...)، اما بخش درخور توجهی از آثار ادبی که به فارسی برگردانده میشود، به واسطه زبان انگلیسی یا فرانسوی است.
اگر برایتان این پرسش شکل گرفته که خب ایراد کار کجاست؟ پاسخ این است: بعید است بتوان یک متن را کاملا (از دید شکلی و محتوایی و ویژگیهای سبکی نویسنده) به زبانی دیگر برگرداند! یعنی همواره در ترجمه ادبی بخشی از متن اصلی از دست میرود - فرض کنید ده تا بیست درصد اثر - و با ترجمه دوباره این درصد از بین رفتن دوچندان خواهد شد.
برای نمونه، اگر داستانی از بهومیل هرابال، نویسنده بزرگ چک، به انگلیسی برگردانده شود، متن انگلیسی در بهترین حالت (اگر ترجمه خوبی شود) معادل هشتاد تا نود درصد متن اصلی است. حال اگر مترجم ایرانی زبان چکی را نداند و آن داستان را از روی ترجمه انگلیسی اش به فارسی برگرداند، متن ترجمه او در بهترین حالت با شصت تا هشتاد درصد متن هرابال برابری خواهد کرد.
پس ندانستن زبان اصلی و اتکا به زبان واسطه (فرانسوی و انگلیسی و...) مخاطب را هر چه بیشتر از متن ادبی اصلی دور میسازد. نتیجه اینکه اگر اتفاق نادری رخ داد و مترجمی، چون پرویز دوایی داریم که هم فارسی خوبی دارد و هم به زبان مردم جمهوری چک مسلط است، ادبیات این کشور را با ترجمه او بخوانیم (اگرچه متأسفانه او در این زمینه مترجم پرکاری نیست).
امروز مترجمان مطرحی داریم که یک یا دو و یا چند زبان دیگر - به جز انگلیسی و فرانسوی - را میدانند و میتوانند از آن زبانها مستقیم ترجمه کنند. در میان مترجمان زبان و ادب آلمانی محمود حدادی را داریم و در زبان روسی؛ آبتین گلکار و حمیدرضا آتش برآب را. به همین ترتیب میتوان از مترجمانی دیگر نام برد.
البته گاهی استثنا هم پیدا میشود و یکی مثل عبدا... کوثری هست که ادبیات آمریکای لاتین را به واسطه انگلیسی ترجمه میکند؛ اما آن قدر کارش خوب و ستوده شده در نزد صاحب نظران است که میتوان برگردان هایش را به کتاب خوانهای فارسی زبان توصیه کرد؛ اما توجه داشته باشیم که اتکا به استثنا نیز میتواند ما را به بیراهه ببرد.