بهرام رادان رسماً از داوری چهل وسومین جشنواره فیلم فجر خارج شد جزئیات تصادف آرمان امیدی، خواننده مسجدسلیمانی برنامه عصر جدید اکران ۳ فیلم کوتاه مشهدی راه‌یافته به فجر در سینما مهر کوهسنگی شهاب آسمان بازیگری | درباره شهاب حسینی، بازیگر نام‌آشنای سینمای ایران جست‌و‌جو در دنیای امپرسیونیسم | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی در نگارخانه آسمان مشهد نگاهی به مسیر هنری میترا حجار، به بهانه سالروز تولدش آموزش داستان نویسی | این شانزده نفر که به من زل زده اند (بخش دوم) پسرى که پاره تن رسول خدا بود | روایت «الفتوح» از تولد امام حسین(ع) که پروردگار هم‌زمان آن را تهنیت و تسلیت گفت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما آفریقا مشهد + تاریخ و ساعت نشست خبری بیست‌ودومین جشنواره فجر مشهد برگزار شد | اکران ۳۲ فیلم سینمایی و انیمیشن در سینما‌های آفریقا، هویزه و سیمرغ + فیلم صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ آغازبه‌کار نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب هنرمندان تایباد و هرات افغانستان انتقاد انیمیشن‌سازها در جشنواره فجر: نه داوری درست داریم نه نگاه درست گفتگو با مهتاب ناظری، برنده جایزه برترین بازیگر بخش دیگرگونه‌های اجرایی تئاتر فجر برای نمایش تلقین درخشش هنرمندان مشهدی در جشنواره تئاتر فجر | تندیس برترین اثر بخش دگرگونه‌های اجرایی به نمایش «تلقین» رسید اعلام اسامی برگزیدگان چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) ۹ فیلم فجر به سانس فوق‌العاده رسید (۱۳ بهمن ۱۴۰۳) مطالبات کتابفروشی‌ها تسویه شد جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما سیمرغ مشهد + تاریخ و ساعت جدول اکران فیلم‌های جشنواره فجر ۱۴۰۳ در سینما هویزه مشهد + تاریخ و ساعت
سرخط خبرها

ما همچنان بچه مانده بودیم

  • کد خبر: ۱۳۰۲۶۹
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۴۲
ما همچنان بچه مانده بودیم
هر فصلی بازی خودش را می‌آورد. یک دفعه می‌دیدی همه کاغذباد درست می‌کنند و می‌روند تپه‌های اطراف...

هر فصلی بازی خودش را می‌آورد. یک دفعه می‌دیدی همه کاغذباد درست می‌کنند و می‌روند تپه‌های اطراف (بیشتر جایی که الان شهرک پردیس ساخته شده است) و بادبادک‌های دست سازشان را هوا می‌کنند. ناگهان سرشک می‌خریدند و لخ (نی) از پنجره همسایه می‌کندند و می‌نشستند به ساختن تنه اش و دنباله اش و میزانش و بعد نخ را که باز می‌کردند و بادبادک می‌رفت، قرقره آسمان و قرقره نخشان لاغر می‌شد.

یک حلقه با کاغذ درست می‌کردند و این حلقه پابه پای نخ می‌رفت به عنوان یک قاصد تا برسد به میزان و....

بازی‌های دیگر حکایت خودش را داشت؛ مثلا فصل گردو‌ها گردوبازی بود.

- از اینجا؟
- بده به خودم.
- از اینجا؟
- بده به خودم.
- از اینجا؟
- بزن بره.

ما خودمان بجل بازی نکرده بودیم، ولی دیده بودیم بزرگ ترهایمان بازی می‌کنند.

دختر‌ها یک گوشه می‌نشستند و یک قل دوقل بازی می‌کردند و خاله بازی. گاهی ما را به عنوان بچه توی بازی شان می‌آوردند.

فقط غذا می‌خوردیم و می‌خوابیدیم و حالا صبح می‌شد و دوباره غذا... مثلا. توی ظرف‌های کوچک خالی و ما هنوز گرسنه بودیم، اما معمولا دختر‌ها به ما کار نداشتند. کم کم بزرگ و ناگهان عروس می‌شدند و ما همچنان بچه مانده بودیم.
بعد ناگهان ویدیو آمد و آتاری، همه میخکوب تلویزیون شده بودیم.

ویدیو غیرمجاز بود. یک نفر ویدیو داشت که شب‌ها کرایه می‌داد. دوتا فیلم هم بیشتر نداشت، اژد‌ها وارد می‌شود بروسلی و شعله. ازبس ملت این فیلم‌ها را دیده بودند، پر از خش وپش بود. ویدیو‌های نوارکوچک خودش خیلی بزرگ و سنگین بود.

شبانه می‌رفتیم ویدیو را کرایه می‌کردیم و از کنار رودخانه می‌آمدیم خانه تا کسی ما را نبیند. می‌نشستیم تا خود صبح چهاربار فیلم‌ها را می‌دیدیم.

گفته بودند یک سطل آب کنارتان باشد که اگر مامور‌ها آمدند، فیلم را بیندازید داخل آب که فیلم پاک شود و جرمتان سبک شود یا آتاری را اجاره و تا خود صبح بازی می‌کردیم و صبح لشمان می‌افتاد.

دیگر ما به کوچه برنگشتیم، دیگر آدم سابق نشدیم.

دیگر عکس‌های هندی توی مدرسه خریدوفروش می‌شد و ما از دیدن لباس‌های رنگارنگ و قیافه‌های خوشگل بازیگران سینمای هند، مات می‌ماندیم و همراش آن‌ها را با دوروبری‌های خودمان مقایسه می‌کردیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->