شهرآرانیوز - «بعید نیست که در قلمرو سرنوشت، ارزش انسان، بیشتر وابسته به عمق پرسش هایش باشد تا به نوع پاسخ هایش.» ۱
آندره مالرو در کتاب «امید» از زبان یکی از شخصیتها میگوید: «از تجربه تا سرحد امکان بهره گیریم و بدین وسیله بر آگاهی خویش بیفزاییم.» او وفادارترین کس به گفته خود بود. او که در نخستین سال قرن دیوانه بیستم به دنیا آمده بود، در همه آتش بازیهایی که مجانین برای این قرن دست وپا کردند شرکت داشت. در جنگ داخلی اسپانیا، خلبان بود، در جنگ جهانی دوم در واحد زرهی در تانک خدمت کرد (که دستگیر و زندانی شد و فرار کرد)، به نیروهای مقاومت فرانسه پیوست، در ۱۹۴۴ گشتاپو او را دستگیر کرد و به اردوگاه مرگ فرستاد که سخت جانی کرد تا عاقبت با کمک متفقان آزاد شد.
آثار او زندگی نامه خودنوشتی است که نویسنده خود را از آن حذف کرده است. به فرانسوا ژیرو، دوست نویسنده اش گفته بود: «در سنین ۱۸ و ۲۰ سال، زندگی به بازاری شباهت دارد که در آن باید اعتبار خرید، ولی نه با پول، بلکه با اعمال خود. بیشتر آدمها در این بازار هیچ نمیخرند.» او خودش عمل گرایی بود که سر نترسی هم داشت.
مرگ را اتفاقی میدید احمقانه که بالاخره روزی خواهد افتاد و گریزی از آن نیست، مهم شیوه مواجه شدن با آن است. چون «زندگی ارزشی ندارد، ولی هیچ چیز هم ارزش زندگی را ندارد.» ۲ شاید به همین دلیل بود که با تهور و خودخواسته برای آنچه درست میدانست، برای یافتن معنا و ارزش دادن به زندگیای که قرار بود در نهایت به مرگ ختم شود، به قلب خطر میزد «در بین روشنفکران بزرگ، تنها اوست که هیچ وقت کسی را برنینگیخته تا خودش را به کشتن بدهد. همیشه خودش میرفت.» ۳
«ضد خاطرات» آخرین اثر مالرو است که در دو جلد منتشر شد. جلد نخست سال ۱۹۶۷ و جلد دوم سال ۱۹۷۱. او در این اثر عصیان آدمی را بر ضد گذشته و سرنوشت و زندگی خویش نشان میدهد و آنچه را در قرن بیستم گذشته و او شاهد بی واسطه آن بوده است روایت میکند، همچنین به جای پرداختن به مسائل شخصی، گفت وگوهایش با دوگل، نهرو و مائتسو تونگ که چهره زمان را تغییر داده اند نقل میکند، اما ماجرای ترجمه «ضد خاطرات» توسط دو تن از نامدارترین مترجمان، یعنی رضا سیدحسینی و ابوالحسن نجفی نیز جالب است.
سیدحسینی در گفت وگویی که با مجله مترجم داشته ماجرای این همکاری را چنین تعریف کرده است: «ضد خاطرات قبلا به طور پاورقی در مجله تماشا چاپ شده بود. صد صفحه اول را کس دیگری ترجمه کرده بود که با نجفی در انتشارات خوارزمی نشستیم و آن صد صفحه را جمله به جمله با مشورت هم ترجمه کردیم و دیدیم که از نظر فکری زیاد از هم دور نیستیم. من دقت و صحت کار نجفی را قبول داشتم و او سبک من را. بعد از اتمام صد صفحه نجفی ترجمههای من را از بقیه کتاب به خانه برد و کاری کرد که از کمتر مترجمی ساخته است. او ترجمه من را کنار میگذاشت. خودش یک بار ترجمه میکرد.
بعد دو متن را در کنار هم میگذاشت و متن ثالثی مینوشت. آن را به من میداد که بخوانم و اگر نظری داشتم بگویم. بعد ... هفتهای یک روز دوستان در خانه نجفی جمع میشدند و او متن نهایی را برای آنها میخواند و اگر نظر مفیدی اظهار میشد اعمال میکرد... این خلاصه ماجرا بود.» ابوالحسن نجفی نیز در شب آندره مالرو که ۲۳ شهریور ۱۳۸۶ برگزار شده بود، همین روایت را تکرار و درباره شیوه کار و رسیدن به بهترین نتیجه گفته بود: «گاهی یک جمله را هفت یا هشت بار و به صورتهای مختلف و متفاوت ترجمه میکردیم.»
ماریو بارگاس یوسا در مقالهای با عنوان «قهرمان، دلقک و تاریخ» آندره مالرو را مردی با ویژگیهایی متنوع معرفی میکند: «مالرو یاور کمونیست ها، ناسیونالیستی دوآتشه، متفکر بازار سهام، سارق مجسمههای معبد بانتایی کامبوج... مبارز فعال ضداستعمار در سایگون... از فعالان و ناظران اعتصابات انقلابی کانتون سال ۱۹۲۵، بنیان گذار و عضو گروه جویندگان گنجهای ملکه سبا در عربستان... سازنده اسکادران هوایی در جنگ داخلی اسپانیا، قهرمان نهضت مقاومت و سرهنگ بریگاد آلزاس- بورن، هوادار فعال ژنرال دوگل و وزیر فرهنگ دوست ژنرال.» ۴ او عاقبت ۲۳ نوامبر ۱۹۷۶ آرام گرفت.
او بر نویسندگان بسیاری از جمله همین جناب یوسا اثر بسیاری گذاشت. از آندره مالرو چه میتوان آموخت؟ این سؤالی است که هر کسی خودش با خواندن آثار و احوال او به پاسخی خواهد رسید، اما فرانسوا ژیرو درباره آنچه میتوان از مالرو آموخت چنین گفته است: «از حیات او میشد این درس را گرفت که: سعی کنید آدمها را به عظمتی که در نهادشان نهفته است و خود نمیدانند واقف سازید.» ۵
منابع:
۱، ۲- ضد خاطرات، آندره مالرو، ترجمه رضا سیدحسینی و ابوالحسن نجفی، نشر خوارزمی
۳، ۵-آندره مالرو، فرانسواز ژیرو ترجمه محمد قاضی، مجله نگین، شماره ۱۳۹، آذر ۱۳۵۵،
۴-دعوت به تماشای دوزخ، ماریو بارگاس یوسا، ترجمه عبدا... کوثری، نشر فرهنگ جاوید