آمارها نشان میدهد که میزان شهرنشینی در ایران طی هفت دوره سرشماری از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵
دو و نیم برابر شده است. در سال ۱۳۳۵ تنها ۳۱ درصد از جمعیت ایران شهرنشین بودهاند و در سال ۱۳۹۵ این میزان به ۷۴ درصد رسیده است. رشد شهرنشینی و بزرگ شدن شهرها در کشورهای در حال توسعهای مثل ایران حاشیههای زیادی را با خود به دنبال دارد. بزهکاری، رشد ناموزون ساختارهای محیطی شهر، بیکاری، آلودگیهای زیست محیطی، گسترش حاشیهنشینی، ترافیک، آلودگی هوا، کمبود مسکن مناسب، آب و فاضلاب، کمبود سرانههایی مثل فضای سبز و زمینهای ورزشی و بسیاری از فاکتورهای دیگر فقط بخشی از این مشکلات است. اما حل و فصل این مسائل جدید و خدمترسانی یکنواخت به همه شهروندان و تحقق عدالت شهری، در عمل کار آسانی برای مدیریت شهری نخواهد بود. در واقع گسترش سریعالسیر شهرنشینی، یک پیام ساده و روشن برای مدیران شهری دارد؛ اینکه مدیریت یکطرفه شهر مردم را به مدیریت شهری بیاعتماد و ناامید میکند و درحالتی بدتر باعث میشود که شهروندان شهرداری را به دلیل نادیده گرفتن حضورشان در شهر و بیحرمتی به آنها به عنوان دشمن خودشان فرض کنند و به تقابل با این سازمان برخیزند که ثمرهای جز قفل شدن شهر و بروز ناهنجاریهای بیشتر در کلانشهرهایی مثل مشهد نخواهد داشت. به همین علت کارشناسان جامعهشناسی معتقد هستند امروزه چیزی که توسعه و بهرهوری خدمات شهری را تضمین میکند، مشارکت همه شهروندان در فعالیتهای شهری است. تحقیقات دانشگاهی سالهای اخیر در مشهد نشان داده است که تصمیمگیران شهری شهرِ ما، دوای درد مشهد را مشارکتی جزیرهای دیدهاند که کارشناسان میگویند مختص شهرهایی است که جمعیت ۶۰-۵۰ هزارنفره دارند نه شهری با ۳ میلیون نفر جمعیت که تنوع قومی گوناگونی هم در این سالها پیدا کرده است. تاکنون تحقیق جامعی درباره میزان و درصد مشارکت مردم در امور شهری شهر مشهد انجام نشده تا بفهمیم اوضاع و احوال مشارکت در چه حال است، اما دادههای پژوهشی دکتر کتایون علیزاده و همکاران در سال ۱۳۹۲ درباره مشارکت مردم منطقه ۱۰ در اداره امور شهری درخورتأمل است و وضعیت مشارکت مردم و میزان تمایل آنها به این موضوع را تقریباً نشان میدهد. در این تحقیق که ۳۸۰ خانوار منطقه در آن مشارکت داشتند، میزان مشارکت مالی شهروندان، از پرداختهای اجباری مثل عوارض گرفته تا اختیاری و بلاعوض ۲۳ درصد بوده است. مشارکت ذهنی و معنوی مردم مثل توجه به امور شهر یا گزارش مشکلات به شهرداری ۵/۴۲ درصد ارزیابی شده است. مشارکت فیزیکی اهالی منطقه در تفکیک زباله، کار بدون مزد برای محله یا نگهداری و آبیاری از گیاهان ۲۷ درصد و مشارکت سیاسی هم ۳۴ درصد بوده است. مشارکت ابزاری و در اختیار گذاشتن اموال منقول و غیرمنقول شخصی در اختیار شهرداری که به نوعی نشاندهنده اعتماد و رابطه میان مردم و شهرداری است، در منطقه ۱۰ فقط ۳ درصد ارزیابی شده است. بررسی همین نتایج نشان میدهد که مشارکت شهروندان در سطوح عمیقِ مالی و ابزاری در مقایسه با دیگر کشورها که میزان مشارکت در این سطوح معمولاً بالای ۵۰-۴۰ درصد است، بسیار پایین است. شاید بهتر است اینگونه بگوییم که مردم علاقهمند به مشارکت فعال و درگیر کردن خودشان با امور شهر هستند، اما مدیریت شهری سازوکار مناسبی برای مشارکت عمیق مردم فراهم نکرده است و همچنان به مدیریت بالا به پایین و آمرانه علاقه دارد. با این اوصاف علاقه نشان دادن شهروندان به مشارکت چندان فایده ندارد. به قول مولانا، چون که جانب معشوق نباشد کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.