در مطالبی که پیش از این درباره داستان نویسی و مباحث مربوط به آن نوشتیم، اشارهای هم به «موضوع» ِ داستان کردیم. گفتیم موضوع آن مفهومی است که داستان درباره اش نوشته میشود. این مفاهیم تعدادی مورد مشهور را دربر میگیرد؛ مانند فقر، جنگ، عشق، مرگ، ترس، تنهایی و جز این ها. هر یک از موضوعات خود میتواند زیرمجموعههایی داشته باشد؛ برای نمونه، عشق داستانهایی با موضوع عشق به یک غریبه، عشق به فرزند و... را شامل میشود. نکته بسیار مهمی که در زمینه مبحث پیش رو باید به آن باریک شد و فراموشش نکرد، این است که موضوع ما باید همه روابط و رویدادهایی را که در داستان میآفرینیم، پیرامون خود شکل دهد.
اگر داستان درباره جنگ است، باید هر اتفاقی که برای شخصیتها میافتد و هر رابطهای که میان آنها با یکدیگر یا میان آدمها با محیط و اشیا برقرار میشود، به نوعی به جنگ ربط پیدا کند ولو غیرمستقیم. همچنین باید دانست که موضوع خوب و بد معنا ندارد؛ آنچه وجود دارد پرداخت خوب و بد است. اگر بخواهیم روشنتر توضیح دهیم باید گفت که نوشتن از ترس و عشق و فقر به خودی خود نه ارزشی به داستان ما میدهد و نه آن را از ارزش تهی میسازد، بلکه موفقیت در ارائه داستانی که بر محور این موضوعات نگاشته میشود اهمیت دارد. این یعنی ما باید دانش و مهارت خود را در نوشتن داستان آن قدر افزایش دهیم که بتوانیم درباره موضوع دلخواهمان داستان قدرتمند و تأثیرگذار بنویسیم.
موضوع چنان که مصطفی مستور میگوید: «اغلب پاسخی است به این پرسش: داستان درباره چه بود؟ مثلا موضوع داستان اندو نوشته آنتون چخوف، مرگ فرزند است یا موضوع داستان گردن بند - موپاسان - امانت داری است.» جمال میرصادقی در کتابهای آموزشی اش تعریفهای دیگری هم از موضوع به دست میدهد. مثلا آن را قلمرویی میداند که در آن خلاقیت میتواند درونمایه خود را به نمایش بگذارد. این نویسنده پیش کسوت از این لحاظ داستانها را به پنج گروه تقسیم میکند. داستان واقع گرا (میرصادقی آن را داستان واقعی نام گذاشته که به باور نگارنده این یادداشت، عنوانی دقیق نیست) یکی از انواع داستان بر مبنای موضوع است.
این آثار بازتابی از واقعیتهای زندگی انسان هاست و منطق آن نیز شبیه منطق جهان واقعی است؛ از همین روست که آثار واقع گرا از موضوعات فراواقعی مانند آنچه به جادو و دیو و غول و... ربط دارد، دوری میکند. از معروفترین نویسندگان واقع گرا باید به آنتون چخوف و ارنست همینگوی اشاره کرد. نوعی دیگر از داستان، آثار حادثه پرداز است. این نوشتهها اگرچه در بسیاری از مواقع در ظاهر واقع گرایانه است یعنی خیلی وقتها (حتی شاید در بیشتر موارد) سراغ جادو و جنبل و اشباح و قدرتهای ماورایی نمیرود، از لحاظ باورپذیری شبیه کارهای واقع گرایانه نیست و بر ماجراهای نادر تکیه دارد.
داستان حادثه پرداز معمولا رویدادهایی بیرونی و ملموس دارد (نویسنده کمتر وارد ذهن شخصیتها میشود و بیشتر اتفاقات عینی را روایت میکند) و برخورداری از کشش و گیرایی برای جذب خواننده جزو ویژگیهای آن است.
اُ. هنری و سامرست موام و گی دو موپاسان از نویسندگان این آثار به شمار میآیند. گروه بعدی، داستانهای وهمناک است که در آن شاهد رویدادهایی عجیب و مرموز بر بستر توهم راوی یا شخصیتهای داستان هستیم. منطق و توجیه این داستانها مبنای روان شناختی دارد. ادگار آلن پوی آمریکایی و در ایران غلامحسین ساعدی کارهایی از این دست نوشته اند.
مورد بعدی، داستانهای خیال و وهم یا فانتزی است. بنیاد این نوشتهها بر دوری از واقعیت جهان بیرونی گذاشته شده و خواننده در آنها با جادو و جن و پری و موجودات عجیب و غریب روبه رو میشود. درواقع این آثار نوع پیشرفته همان افسانههای کهن است که با اصول فنی داستان امروزی نوشته میشود. البته دوری از واقعیت جاری به معنای بی محتوایی این داستانها نیست و حتی با روایت ماجراهای اغراق آمیز و تخیلی محض هم میتوان پیامهای انسانی و ارزشمند ارائه کرد. داستانهای خیال انگیز جی. آر. آر. تالکین و نوشتههای دانش بنیاد (علمی تخیلی) ژول ورن یا آثار فراواقعی فرانتس کافکا از نمونههای مشهور ادبیات داستانی فانتزی است.
آخرین گروه داستان بر پایه موضوع، آثار واقع گرای جادویی است. این آثار چنان که از نامشان برمی آید، آمیزهای است از داستان واقع گرا و کارهای حوزه خیال و وهم. نویسنده این نوشتهها برخوردی به ظاهر واقع گرایانه با امور ماورایی و شگرف دارد یعنی با این اتفاقات و امور غیرواقعی به مثابه امور عادی روبه رو میشود طوری که انگار دارد اتفاقی معمولی و بدیهی را روایت میکند. از نویسندگان مشهور این داستانها گونتر گراس آلمانی و برخی نویسندگان آمریکای لاتین همچون گابریل گارسیا مارکز و خورخه لوییس بورخس هستند.
*در نگارش این مطلب از منابعی، چون «عناصر داستان. جمال میرصادقی. انتشارات سخن. چاپ سوم، ۱۳۷۶» و «واژه نامه هنر داستان نویسی، جمال میرصادقی و میمنت میرصادقی (ذوالقدر). انتشارات کتاب مهناز. چاپ اول، ۱۳۷۷» و «مبانی داستان کوتاه. مصطفی مستور. نشر مرکز. چاپ اول، ۱۳۷۹» بهره برده شده است.