مسکو: از موشک بالستیک جدید استفاده بیشتری در جنگ خواهد شد آیت‌الله سیستانی خواستار تامین امنیت شیعیان پاکستان در برابر تروریستها شد بقایی: از هر گامی برای پایان دادن به ظلم رژیم صهیونیستی استقبال می‌کنیم هفت اقدام فوری سرکنسولگری ایران در کازان روسیه| دو دانشجوی ایرانی آزاد شدند وزیر ارتباطات وارد مشهد شد کمالوندی خبر داد: ظرفیت غنی‌سازی را به شکل قابل ملاحظه‌ای افزایش می‌دهیم یک رسانه عبری زبان فاش کرد: خودکشی ۶ نظامی رژیم صهیونیستی انتصاب نخستین فرماندار زن در تاریخ استان فارس پزشکیان سه سفر به سیستان‌ و‌ بلوچستان خواهد داشت حمله موشکی ارتش یمن به پایگاه هوایی «نواتیم» رژیم صهیونیستی روایتی از اولین سفر استانی رئیس جمهور + فیلم رئیس جمهور: بدون همراهی و همفکری مردم، برای مناطق مختلف دستور صادر نمی‌شود معاون وزیر خارجه: ایران و عربستان به دنبال برقراری صلح در منطقه هستند روایت فضائلی از موافقت رهبر معظم انقلاب با اصلاح قانون تابعیت قهری واکنش مثبت چین به حکم بازداشت نتانیاهو و گالانت | در کنار قوانین بین‌المللی ایستاده‌ایم گزافه گویی وزیر خارجه رژیم صهیونیستی علیه ایران سردار وحیدی در مشهد: این قرن، قرن شکست استکبار جهانی است پزشکیان: باید بتوانیم ناترازی‌ها را حل کنیم سردار سلامی: این روز‌ها در اسرائیل کسی آرامش ندارد| از رژیم صهیونیستی انتقام می‌گیریم یک زن گزینه ترامپ برای وزارت دادگستری آمریکا گردهمایی دانشجویان و طلاب بسیجی با حضور پزشکیان در حرم امام خمینی(ره) برگزار شد (۲ آذر ۱۴۰۳) وزیر دفاع با رئیس‌جمهور ونزوئلا دیدار کرد (۲ آذر ۱۴۰۳) رزمایش ۱۰۰ هزار نفری بسیجیان استان خراسان رضوی برگزار شد+ فیلم (۲ آذر ۱۴۰۳) تل‌آویو به هلاکت ۲۹ نظامی صهیونیست از آغاز عملیات در شمال غزه اذعان کرد واکنش بایدن به حکم بازداشت نتانیاهو دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام: تردید نکنیم که وعده صادق محقق می‌شود وزیر کشور: چند استاندار باقیمانده هفته آینده معرفی می‌شوند واکنش وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی به قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام
سرخط خبرها

خرده روایت‌هایی از شهروندانی که برای بالا ماندن پرچم ایران همیشه پای کار بودند

  • کد خبر: ۱۳۸۳۰۷
  • ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۱
خرده روایت‌هایی از شهروندانی که برای بالا ماندن پرچم ایران همیشه پای کار بودند
خرده روایت‌هایی که در ادامه می‌خوانید، نمونه‌هایی کم تعداد از انبوه آدم‌هایی است که برخی را‌ می‌شناسید و برخی را نه. عاشق پرچم هستند و هر کدام به شکلی ثابت کرده اند که برای بالا ماندنش، پای کارند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ دزد‌ها به چیز‌های باارزش طمع می‌کنند. گاهی برای بردنش، با چنگ و دندان جلو می‌آیند؛ گاهی هم کلی داستان سر هم می‌کنند برای اینکه باور کنیم آنچه داریم به ثمن بخس نمی‌ارزد. آن قدر آسمان و ریسمان را به هم می‌بافند تا داشته باارزشمان را رها کنیم و نتیجه بشود همان که‌ می‌خواستند. قصه پرچم از همین قرار است. با هر بهانه‌ای به سراغش می‌آیند و هر موضوع بی ارتباطی را به آن ربط می‌دهند تا ترکیب خوش رنگش با آن واژه‌های مقدس نقش بسته روی آن را دیگر زیبا نبینیم. ناآرامی‌های دو ماه اخیر و هشتگ‌های نافرجامی که کم فروغ‌تر از پیش، همچنان ادامه دارد، ریشه در پرچمی دارد که برافراشته ماندنش، خار شده است در چشم کسانی که چشم دیدن آرامش و باهم بودنمان را ندارند. خرده روایت‌هایی که در ادامه می‌خوانید، نمونه‌هایی کم تعداد از انبوه آدم‌هایی است که برخی را‌ می‌شناسید و برخی را نه. عاشق پرچم هستند و هر کدام به شکلی ثابت کرده اند که برای بالا ماندنش، پای کارند.

کافی است ایرانی باشیم

شاید اسمش را نشنیده باشید، اما طرح هایش را حتما دیده اید؛ مثلا پوستر «آقای نماینده» اش راکه در واکنش به تصویب برجام رونمایی شد یا مثلا پوستر «خائن الحرمین» که واکنشی بود به جنایت‌های بی وقفه آل سعود. او با پوستر «حجاب ایرانی»، یک دنیا حرف تاریخی و فرهنگی را در قالب یک طرح گنجاند و با «احترام به کودک» از سبک زندگی رضوی گفت.
حمید فخار با زبان پوسترهایش صحبت می‌کند؛ ساده و دور از پیچیدگی؛ ظرافت‌هایی که در پس این سادگی ظاهری، هوشمندانه رعایت می‌کند تا تبلیغ آنچه به آن باور دارد، به خوراک رسانه‌ای بیگانه‌ها تبدیل نشود. دشواری‌های مضاعف طراحی و اکران پوستر‌ها با محدودیت‌های ایجاد شده در شبکه‌های اجتماعی، روایت مفصلی است که شرح آن را‌ می‌گذارد برای وقتی دیگر.

قصه گزارشمان را که‌ می‌شنود، می‌گوید که برایش معنی پرچم سه رنگ کشورمان با آن «ا...» نشسته در قلب آن، فراتر از ملیت و ایرانی بودن است.
او باورش را درباره مفهوم پرچممان این طور شرح می‌دهد: پرچم برای من نماد اتحاد اسلامی و امت اسلامی است که الان در جمهوری اسلامی تجلی پیدا کرده است. این همان مانیفستی است که امام خمینی (ره) در مفهوم انقلاب جهانی مدنظر داشتند. به نظرم اگر شأن این پرچم را تنزل بدهیم به چیز‌هایی مثل ملیت، دولت و حکومت، منزلتش را پایین آورده و در حق پرچم ظلم کرده ایم. این پرچم با مفهومی که اشاره شد، باید در تاریخ و جغرافیای عالَم، بسط پیدا کند.

او نتیجه پایین آوردن جایگاه پرچم و دور کردن آن از معنی حقیقی اش را همان چیزی می‌داند که نمونه هایش را در ناآرامی‌های اخیر دیدیم؛ «وقتی سطح پرچم با آن معنی متعالی، پایین آورده و به طور مثال تبدیل شود به نماد دولت، بستر برای هتک حرمت‌ها فراهم می‌شود. یعنی کسی که با دولت یا بخشی از بدنه آن و سیاست هایش مسئله پیدا کرده است، آن را به پرچم تعمیم می‌دهد. حتی ممکن است تحت تأثیر شرایط و تبلیغات، به خودش اجازه بدهد که به پرچم بی احترامی کند.»

فخار طراحی رفتار‌های منفی در قبال پرچم را خارجی می‌داند و اجرای آن را ازطریق عوامل میدانی جوزده و ناآگاه داخلی؛ «کسی که آن طرف آب نشسته است و این سناریو‌ها را طراحی می‌کند، خوب می‌داند که پرچم ما نماد چیست، چرا باید به آن توهین شود و چرا باید با نشر این توهین، رفتار یاد شده باب شود و قبح آن بریزد. بحث طراحان این رفتارها، ابدا دولت یا مسائلی مثل حجاب نیست؛ هرچند برای مجاب کردن و تحریک عوامل میدانی خود، بهانه‌هایی از این دست را برجسته می‌کنند. جوزدگی، جهل یا لج بازی و چیز‌هایی از این دست نیز بهانه می‌دهد دست عده‌ای در داخل تا مجری خواسته بیگانه‌ها باشند.»
او معتقد است که با همه اختلاف سلیقه‌ها و تفاوت تحلیل‌هایی که در جریان ناآرامی‌های اخیر در کشور، میان حتی نیرو‌های جریان انقلاب پیش آمد، همچنان مشترکاتی ارزشمند مثل پرچم وجود دارد. با این حساب، برخی رفتار‌ها مثل نگه نداشتن احترام آن آن قدر ناپسند است که برای تقبیحش به داشتن نگاه و اندیشه‌های متعالی نیازی نیست؛ کافی است ایرانی باشیم.

همه در سایه پرچم

هر چه‌ می‌پرسی، در پاسخش واژه «مرز» وجود دارد. انگار از وقتی که سرباز مرزبانی شده، معنی مرز و مرزبندی، بهتر به جانش نشسته است؛ مرزی که پرچم، نماد آن است.

علی سلمانی، بیست و پنج ساله است و کارشناسی مهندسی برق دارد. از پانزده ماه گذشته از خدمت سربازی، شش ماه را با تمام سختی هایش در مرز پل خاتون، جایی میان ایران و ترکمنستان، سپری کرده است. گرمای هوا در آن نقطه از زمین که انگار به خورشید نزدیک‌تر است و آب شربی که چندان در دسترس نیست، پشه‌هایی که دست کم تا پایان بهار، مهمان ناخوانده برجک‌های نگهبانی هستند، رتیل‌ها و عقرب‌هایی که دیگر دیدنشان برایش عادی شده، گوشه‌ای از سختی‌هایی است که برایمان از سربازی در مرز روایت می‌کند. به تمام این‌ها دلتنگی برای خانواده را اضافه می‌کند و‌ می‌گوید: اصل سختی‌ها همین دوری از خانواده است.
علی صادقانه می‌گوید که سربازی در مرز، انتخابش نبوده است، با این حال از خدمت در مرز، حس خوب مفید بودن دارد، چون «جایی ایستاده بودم که‌ می‌دانستم اگر نباشم و متجاوزان مرزی خبردار شوند، راهشان را به این سمت، کج می‌کنند و از اینجا وارد کشور می‌شوند. می‌دانستم اگر دویست کیلومتر آن طرف تر، مردم در مشهد دارند با آرامش زندگی می‌کنند، من هم سهمی دارم در آرامششان.»

سبک شمردن احترام به پرچم برای او که شب ها، روزها، هفته‌ها و ماه‌ها را در مرز سپری کرده است، دلیل که هیچ، توجیه هم ندارد. چرایی آن را این طور برایمان شرح می‌دهد: پرچم در مرز برای این استفاده می‌شود که فاصله‌ای بین شما و بیگانه ایجاد کند. هویت می‌دهد به اراضی و نیرو‌هایی که در مرز هستند. آدم‌ها را به خودی و بیگانه تقسیم می‌کند. کسی که برای پرچم احترامی قائل نیست، انگار برایش مهم نیست کجا باشد؛ در این سوی مرز یا آن سوی آن. گویا که مرزبندی ندارد و عملا دارد هویتش را انکار می‌کند.

علی روی این تحلیل بر چسب خوش بینانه می‌زند و‌ می‌گوید: بیگانه‌ای که دنبال این است که مرز و حریم ما را رد کند، به جای اینکه تانک بیاورد لب مرز، می‌تواند راه دیگری را انتخاب کند؛ اینکه تشویش ایجاد کند و پول بدهد تا افراد از هویت خودشان عبور کنند. اگر این اتفاق بیفتد، بیگانه با درخواست عده‌ای که هویتشان سلب شده است، به داخل دعوت می‌شود.
وقتی از او می‌پرسیم واژه پرچم چه تصویری در ذهنش ایجاد می‌کند، پاسخی می‌دهد که انتظار شنیدنش را نداشتیم؛ «تابوت شهدا».
علی دلیل این تصویر ذهنی را برایمان ساده شرح می‌دهد: من پرچم را بیش از میادین ورزشی و موقعیت‌های افتخارآفرینی از این دست، روی تابوت شهدا دیده ام. به نظرم وجه مشترک همه شهدا فارغ از اینکه اهل کجا بودند و چه ویژگی‌هایی داشتند، همین پرچم بوده است. برای من هم مفهوم پرچم و ایرانی بودن، در همین کنار هم بودن خلاصه شده است؛ در کنار هم بودن همه چیز‌هایی که ایران را تشکیل داده است، از نوروزش بگیرید تا اسلام و اقلیت‌های مذهبی اش، گویش هایش، آداب و رسومش، قومیت هایش، شهرهایش و ....

فراتر از اختلاف سلیقه‌ها

۲۱ آبان ۱۴۰۱، سارایوو، سالن هتل آرنا هیلز؛ وقتی پرچم ایران روی زمین پهن شد و ملی پوشان والیبال نشسته، سجده شکر هشتمین قهرمانی خود در جهان را روی پرچم کشورمان به جا آوردند، قلب آن‌هایی که دل در گرو این پرچم دارند، شاد شد و دیگرانی که تعدادشان کم است و صدایشان بلند، رو ترش کردند.
هادی رضایی، سرمربی تیم والیبال نشسته، چندباره می‌گوید که تعجب می‌کند از برخی واکنش‌ها به رفتار طبیعی او و دیگر بازیکنان تیمش درقبال پرچم. اینکه درباره پرچم چطور فکر می‌کند و برایش نماد چیست، با این پاسخ همراه می‌شود: احترام من به پرچم، هم رنگ و بوی دینی دارد و هم ملیت. پرچم برای من همه چیز است؛ نماد هویت دینی و ملی و نشان نظام سیاسی کشورمان. افتخار می‌کنم که به عنوان یک مسلمان، زیر سایه پرچمی هستم که نشان مقدس «ا...» را دارد.

فلسفه سجده بر پرچم و بوسه باران آن را نیز این طور برایمان شرح می‌دهد: در ۹ پاراالمپیک شرکت کردم و هفت تا را قهرمان شدیم. ۱۰ بار در مسابقات جهانی شرکت کردم و هشت تا را قهرمان شدیم. ما سجده کردیم بر پرچم برای تشکر از خدای متعال که با اتحاد و همت بچه‌ها در طول سال، نعمت قهرمانی را نصیبمان کرد. این، کارِ امروز، دیروز، پارسال و سال پیش از آن نیست. همیشه این کار را کرده ایم و وظیفه مان است.
رضایی این پرچم را نماد ایرانی بودنمان در دنیا می‌داند و ادامه می‌دهد: مسابقات خارج از کشور را مثال می‌زنم؛ وقتی همه کشور‌ها حتی آن‌هایی که شاید مخالف ما باشند، به پرچم ما احترام می‌گذارند و هنگام خوانده شدن سرودمان سکوت می‌کنند، چطور ممکن است که یک ایرانی به این نماد‌ها احترام نگذارد؟

ادامه توضیحات او، روی خیلی از کج فهمی‌ها خط می‌کشد؛ اشتباهاتی که باعث می‌شود عده‌ای تا‌ می‌گویی مدافع پرچم هستی، سهل اندیشانه تصور کنند بر همه رویه‌های موجود در کشور، صحه می‌گذاری؛ «من همیشه گفته ام که برای مردم کار می‌کنم، نه مسئولان. پرچم مال مردم است، مال همه ایرانی‌هایی که به یگانگی خدا اعتقاد دارند. احترامم به پرچم، ربطی ندارد به انتقادهایم از وضعیت کنونی. آن‌ها سر جای خودش باقی است. معنی سجده روی پرچم، فراتر از این اختلاف سلیقه و نقدهاست. من هم منتقد گرانی و فشار بر مردم هستم. ولی این‌ها هیچ ربطی به پرچم و سرود ملی ما ندارد؛ چون نقطه مشترک ما مردم ایران، پرچممان است.»

او که بار‌ها در برافراشته شدن پرچم ایران در دنیا سهیم بوده است، درباره کسانی که با هر بهانه ای، خود را مجاز به هتک حرمت پرچم می‌دانند، می‌گوید: به نظرم فریب خوردند و متوجه رفتارشان نبودند. تبلیغات دنیای مجازی خیلی‌ها را به اشتباه می‌اندازد. خیلی‌ها وقتی به اشتباه خودشان پی می‌برند، برمی گردند. این رفتار‌ها شاید ناشی از ضعف تبلیغاتی ما هم باشد؛ باید بتوانیم روشن سازی کنیم که بحث پرچم جداست. هر چه هست، نباید این رفتار‌ها را بزرگ کرد؛ مهم آحاد مردم و خواسته آن هاست.

این پرچم، روی چشمم جای دارد

پاکبان چهل و یک ساله شهرمان در آن نیمه شب، حال جسمی مناسبی نداشت. باد سرد پاییزی نیز که بی محابا می‌وزید، برای ناخوش بودن احوالش مزید بر علت شده بود. هر کدام از این‌ها می‌شد دلیلی باشد برای اینکه بی تفاوت باشد به یکی از پرچم‌هایی که روی پل شهید قانع نصب شده و به دلیل شدت باد، پایین آمده بود.
رضا نیک فرجام، شانه بالا نینداخت و نگفت این پرچم در محدوده خدمت من نیست و بالا رفتن از میله را به همکار پابه سن گذاشته اش نسپرد. خودش با آن شرایط جسمی از میله بالا رفت و پرچم را برافراشت، هر چند بهای آن تشدید بدحالی و رساندنش به بیمارستان با کمک نیرو‌های اورژانس بود.
ماجرای آبان سال گذشته در ذهنش روشن است، با سطح هشیاری پایین آمده و چیز‌هایی که جسته گریخته‌ می‌دید و‌ می‌شنید؛ «این صحنه را یادم است که سرگیجه شدید گرفتم و همکارم زنگ زد به ۱۱۵. صحنه بعدی این بود که داشتند کمکم می‌کردند روی تخت اورژانس دراز بکشم. دیگر چیزی نفهمیدم. چشم که باز کردم، در بیمارستان فارابی بودم.»

ساعت ۲:۳۰ دقیقه بامداد، خیابانی تقریبا بی تردد با پرچم‌هایی متعدد؛ حالا یکی شان پایین بیاید، چطور می‌شود مگر؟ رضا نمی‌گذارد جمله مان کامل شود. با گویش مشهدی، فوری می‌گوید: این پرچم، چه یکی باشد، چه صد تا، روی چشمم جا دارد. هرجا که باشد و برایش مشکلی پیش بیاید، می‌روم درستش می‌کنم.
او به ناآرامی‌های یکی دو ماه اخیر اشاره می‌کند و صحنه‌هایی از هتک حرمت به پرچم را با غمی آشکار برایمان تعریف می‌کند؛ «حسینیه‌ای در محدوده خدمتم هست که روی درخت‌های مجاورش، پرچم ایران و پرچم‌های منقوش به اسامی ائمه معصوم (ع) نصب شده است. یک شب داشتم نظافت می‌کردم که دیدم یک خودرو ۲۰۶ نزدیک شد، بطری حاوی مواد آتش زا را پرتاب کرد و رفت. درخت‌ها و پرچم‌ها آتش گرفت. به ۱۲۵ زنگ زدیم و آتش خاموش شد، ولی خدا شاهد است که حالم خیلی گرفته شد از دیدن این صحنه و کار‌های دیگری که این جور آدم‌ها می‌کنند.»

رضا می‌گوید که به واسطه شرایط شغلی اش بار‌ها افراد هنجارشکن و هتک حرمت کنندگان به پرچم را از نزدیک دیده و با آن‌ها صحبت کرده است. تحلیل بی واسطه اش از این افراد را این طور بیان می‌کند: عذرخواهی می‌کنم به خاطر ادبیاتم، اما خدا وکیلی این‌ها را یک عده جوان دیدم- جوان که چه عرض کنم، نوجوان‌های شانزده هفده ساله هستند بیشترشان- که درک و تشخیصشان در حد هیچ است. حزب باد هستند چند وقت پیش با چند نفرشان هم کلام شدم. سه پشته سوار موتور شده بودند و شعار‌هایی می‌دادند که‌ نمی‌خواهم به زبان بیاورم. سؤال منطقی که‌ می‌پرسی، جوابشان «به تو ربطی ندارد» است. رفتارشان طوری است که دوست دارند درگیر بشوند انگار. تهدید هم می‌کنند که البته من ترسی ندارم، نه از چاقویی که همراهشان است، نه از تهدیدهایشان.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->