فقر امروز ما در حوزههای گوناگون، نشان از غفلت دیروز دارد. اگر به امروز میاندیشیدیم و پیشینیان ما آینده پژوه بودند، اکنون شاهد چالشی به نام آب نبودیم. منظور از پیشینیان، مردمان قرنهای گذشته نیست، بلکه منظور مدیران و متصدیان تدبیر در نیم قرن منتهی به سالهای پیش است، والا اهالی قرنهای پیش به وسع دانش خود، هم آبخیزداری را رعایت میکردند و هم آبخوان داری را.
گواه این ادعا نیز شیوه شیار کردن زمین هاست؛ چه زمانی که با حیوان، خویش به جان زمین میکشیدند و چه امروز که با گاوآهن، زمین را میخراشند. شیارها افقی رقم میخورد نه عمودی؛ چیزی که پیشترها یک کشاورز روستایی ظرافتش را برایم بیان کرد، وقتی پرسیدم چرا خطوط، طولی و از بالا به پایین نیست، گفت: آن وقت آب، به محض جاری شدن، از زمین خارج میشد، اما خطوط افقی، آب را در خود نگه میدارد. او بندهای خاکی در مسیر رودخانههای فصلی و حتی نهرها را نشان داد که با هدف مدیریت آب ساخته شده بود.
درست میگفت. قدیمیها باتوجه به اینکه بر نیمکره خشک زندگی میکنیم، حواسشان به قطره قطره آب بود، اما ما و بزرگتر هایمان دچار غفلت شدیم. عینک پژوهش، غبار گرفت انگار و قلم کاونده و جوینده، کناری نهاده شد تا منافع کوتاه مدت برخی ها، تکلیف را طوری تعیین کند که در امروز -که فردای دیروز است- همه مان دچار چالش در منافع بلندمدت باشیم. وضعیت دشت مشهد را همه میدانیم و شاید حکیم فردوسی به گوش سعدی شیراز هم رسانده و او هم برای حافظ نقل کرده باشد!
هرچند خبرهایی که از دیگر مناطق میخوانیم، هم تلخی کمتری از روزگار دشت مشهد ندارد. امروز خبرها از مرگ دشتها میگویند و شور شدن آب ها؛ از آنچه در خوزستان میرود و دریاچه ارومیه که به معنای دقیق کلمه هر روز بیشتر آب میرود. حالا به تبیین بلایی میپردازیم که بر ما نازل نشده، بلکه به غفلت خودمان از زیر پایمان، دهان باز کرده است.
اما آیا این کافی است برای فردا؟ به نظر باید به این سمت حرکت کنیم که نه فقط برای امروز پژوهیده کار کنیم که پیوست آینده پژوهی برای پروژههای کلان، نیز یک ضرورت حیاتی است. از این منظر ببینید کلان پروژههایی که در گوشه وکنار کشور به بهره برداری میرسد تا فردا حوادث را با عنوان «غیرمترقبه» بازخوانی نکنیم. با پژوهش میشود جلوی رویدادهای ناخوشایند را گرفت.