محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ گل سرسبد همه آنچه گفته شد و ما شنیدیم و شما نیز قرار است بخوانید، یک چیز است: «کتاب باز!» برنامهای با محوریت کتاب که به قدر کفایت شناخته شده است و در طول پنج فصلی که روانه آنتن شد مخاطبان وفاداری برای خودش دست وپا کرد و حسابی دوست داشته شد. اینجا، اما میخواهیم کمی از ستایش آن فاصله بگیریم و این سؤال را مطرح کنیم که چرا در طول همه سالهای گذشته، هیچ برنامه شاخص و هم وزن دیگری با محوریت کتاب وجود نداشته است که حالا بخواهیم از آن نام ببریم؟
چرا مخاطب، مسئول یا هرآن که به نحوی با این فضا دمخور است، بی بروبرگرد برای تمسک به مثل، فقط میآیند سراغ کتاب باز! و در این میان آیا بین شبکه سراسری و شبکه محلی توفیری وجود دارد؟ واقعا جایگاه کتاب و کتاب خوانی در صداوسیما کجاست؟ آیا میتوانیم ادعا کنیم که صداوسیما دارد به خوبی روی کتاب و کتاب خوانی مانور میدهد یا برعکس، باید بگوییم به عنوان یک رسانه از ظرفیتی که دارد استفاده درستی نکرده است؟
آنچه ما دنبالش بودیم، یافتن پاسخی برای همین سؤال بود و به همین دلیل، سراغ مسئولان صداوسیما و تعدادی از چهرههای آشنای فرهنگی و ادبی رفتیم. مسیری که البته از آنچه ابتدا در گمان ما بود صعب العبورتر شد. گرفتاریهای مسئولان، موکول کردن پاسخها به شبکههای اجتماعی و جبهه گیریهایی نظیر «به شما چه ارتباطی دارد که میخواهید به این موضوع بپردازید؟!» برخی از دست اندازهایی بود که سر راهمان قرار داشت. در نهایت آنچه اکنون پیش روی شما قرار گرفته، ماحصل گپ وگفت با مهدی شریفی، معاون سیمای خراسان رضوی، محمد کمالی، مدیر تولید صدای خراسان رضوی و جمعی از فعالان حوزه کتاب و ادبیات مشهد و کشور است که با اتکا به دانش و تجربه پیشین خود نظراتشان را درباره موضوع با ما در میان گذاشتند.
قبل از هر چیز، اجازه بدهید برویم سراغ صحبت مسئولانی که موفق شدیم به طریقی با آنها ارتباط بگیریم. مهدی شریفی، معاون سیمای خراسان رضوی، به دلیل مشغولیت، از طریق شبکههای اجتماعی پاسخ گوی ما بود و درباره رابطه کتاب و سیما چنین گفت: «کتاب را بدون تردید میتوان یکی از قدیمیترین رسانهها در نظر گرفت؛ رسانهای سنتی که با توسعه رسانههای نوین نه تنها از بین نرفته، بلکه رسانههای نوین به کمک این رسانه سنتی آمده و برای ترویج آن تلاش کرده اند. صداوسیما و تلویزیون هم به عنوان یک رسانه نوین در اشاعه فرهنگ مطالعه و کتاب خوانی کمک بسزایی انجام میدهند.
ضمن اینکه نباید فراموش کنیم که خود کتاب و صنعت نشر هم توانسته محتوا و شکل خود را باتوجه به شرایط روز وفق دهد و نیاز مخاطب را از طریق تنوع و شکل محصولات برآورده سازد. در مجموع باید گفت رسانههای نوین به ویژه تلویزیون سبب هم افزایی و افزایش استفاده از کتاب شده و خواهد شد.»، اما آیا این هم افزایی اتفاق افتاده؟ آیا اصلا صداوسیمای ما برنامه و اتفاق درخوری را در حوزه کتاب و کتاب خوانی به ثمر رسانده که حالا بخواهیم منتظر نتیجه هم افزایی آن با انتشاراتیها یا حتی رسانههای دیگر باشیم؟
مهدی شریفی درباره فعالیت شبکه خراسان رضوی درباره کتاب و کتاب خوانی به ما میگوید: «باتوجه به اینکه شبکههای استانی بیشتر جنبه بومی دارند و روند فعالیت آنها به شکلی است که مخاطب عام دارد و بیشتر عمومی هستند، به همین دلیل در شبکههای استانی برنامههای خاص و تخصصی ویژه کتاب دیده نمیشود.»
او در ادامه صحبت هایش از این میگوید که باتوجه به اولویتها و سیاست گذاریهای رسانه ملی مبنی بر حمایت از فرهنگ کتاب خوانی، به ویژه توصیههای رهبر معظم انقلاب در ترویج فرهنگ کتاب خوانی، سعی میشود در برنامههای تلویزیون به هر بهانهای تبلیغ کتاب انجام شود؛ به صورت مستقیم یا غیرمستقیم کتاب در برنامهها دیده شود؛ اعم از معرفی کتاب به وسیله مجری یا از طریق حضور نویسندگان موفق در برنامهها یا استفاده از کتاب در فضای برنامهها مثل دکور برنامه ها.
درباره شبکههای سراسری و شبکههای تخصصی مثل شبکه چهار برنامههای ویژه و خاصی برای معرفی کتاب و پرداختن به موضوع کتاب و کتاب خوانی پیش بینی شده است. او در نهایت به این نکته هم اشاره کرد که شبکه استانی خراسان رضوی آمادگی دارد با همکاری و مشارکت نهادهای مرتبط مثل نهاد کتابخانهها و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برنامههای ویژه و مناسبی با موضوع کتاب آماده و پخش کند.
محمد کمالی، مدیر تولید صدای خراسان رضوی، دیگر مسئولی بود که موفق شدیم با او تماس بگیریم. هم افزایی با دیگر رسانه ها، نکتهای بود که محمد کمالی نیز به آن اشاره کرد. او معتقد است: «هر رسانه مخاطب خاص خودش را دارد. اگر شما میخواهید حرکتی را شروع کنید باید به صورت جمعی باشد تا یک هم افزایی در دیگر رسانهها نیز اتفاق بیفتد. به عنوان مثال وقتی به صورت هم زمان در روزنامه شهرآرا، در رادیو و در شبکههای اجتماعی، یک کتاب معرفی میشود، مخاطبان مشترک درگیر آن میشوند که این رویه، اثربخشی زیادی دارد.»
او در بخشی دیگر از صحبت هایش از این گفت که رادیوی خراسان رضوی سعی دارد با برنامههایی هرچند کوتاه، سهمی در تبلیغ کتاب و فرهنگ کتاب خوانی ایفا کند و در ادامه از برنامههایی نام برد که این هدف را دنبال میکنند؛ برنامه هایی، چون «صبح به خیر خراسان»، «بالا خیابان پایین خیابان»، «یک صفحه از هزاران» و «زنگ کتاب» که در بازههای زمانی کوتاه و حداکثر ۱۰ دقیقهای به معرفی کتاب میپردازد.
کمالی به این نکته هم اشاره کرد که در بعضی از برنامههای غیرروتین به فراخور موضوعی که وجود دارد، کتابی معرفی میشود. او در پایان صحبت هایش به این نکته هم اشاره کرد که: «رادیو توان این را دارد که به صورت مستقل چنین اقداماتی انجام دهد، اما این قضیه باید یک متولی داشته باشد. به این معنا که یک اسپانسر «حامی مالی» وجود داشته باشد یا خود نهاد کتابخانهها یک تفاهم نامه با صداوسیما ایجاد کند و به صورت هدفمند کار را اجرایی کند.»
اما کارشناسان این حوزه چه میگویند؟ نویسنده ها، شاعران یا کسانی که به نحوی به صورت حرفهای با کتاب طرف هستند یا دیگرانی که تجربهای در حوزه صدا و تصویر داشته اند. احسان رضایی، فعال جدی حوزه کتاب، چندی پیش در دورهمی مجازی در باب آداب کتاب خواری از این گفت که هنوز در گپ و گعده هایمان، صحبت از کتاب جای خود را در کنار صحبت از فوتبال یا سیاست یا مسائل روزمره باز نکرده است و درواقع هنوز وقتی میخواهیم درباره کتاب حرف بزنیم، اتفاق عجیبی محسوب میشود و حتی شاید فضل فروشی قلمداد شود.
او که در فصل پایانی کتاب باز به عنوان یکی از کارشناسان ثابت برنامه حضور داشت، درباره جایگاه کتاب و کتاب خوانی در صداوسیما به «شهرآرا» میگوید: «طبق اسناد بالادستی، تشویق به کتاب خوانی جزو سیاستهای سازمانی صداوسیماست. در بعضی موارد برنامههای خوبی مثل «کتاب باز» یا سریال «کتاب فروشی هدهد» را هم برای تحقق این هدف داشته اند. اما اینکه اکنون نیز چنین هدفی جزو اولویتهای صداوسیما هست یا نه اطلاعی ندارم. دوستان برنامه ساز بسیاری در دو سال اخیر با من برای ساخت برنامه کتاب محور مشورت کرده اند و ظاهرا قرار است که چنین برنامههایی ساخته شود، اما هنوز خروجی خاصی را ندیده ایم.»
او درباره اینکه چرا تعداد برنامههای شاخص در صداوسیما زیاد نیست میگوید: «ساخت برنامه شاخص به این سادگی نیست. باید عوامل متعددی کنار هم قرار بگیرند تا یک اثر به اصطلاح گل کند. هرچه برنامههای بیشتری ساخته شود، احتمال پیداشدن یک اثر شاخص از میانشان بالاتر خواهد رفت و هرچه این برنامههای متعدد توسط عوامل حرفهای تری ساخته شود، سرعت رسیدن به اثر شاخص بیشتر خواهد شد. اگر برنامههای شاخص و پرمخاطب کمی داریم، در این دو پیش فرض موفق نبوده ایم.»
سؤال دیگری که از رضایی پرسیدیم، این بود که آیا بومی بودن شبکههای استانی و مخاطبهای آن، دلیل درستی است برای نپرداختن به این مقوله به صورت ویژه؟ اتفاقی که این کارشناس حوزه کتاب از اساس آن را اشتباه میداند و میگوید: «به نظر میرسد اینجا اشتباهی شده که کتاب خواندن را موضوع اقشار خاص جامعه میدانند، درحالی که سیاست گذاری باید برای تشویق عموم به سمت کتاب و کتاب خوانی باشد وگرنه گروههای خاص که اصلا به چنین برنامههایی نیاز ندارند و خودشان کار خودشان را میکنند.»
علیرضا بدیع دیگر چهره شناخته شده حوزه ادبیات است که به سراغ او رفتیم تا نظرش را درباره این موضوع جویا شویم. شاعری که اتفاقا او هم سابقه چندین مرتبه حضور در «کتاب باز» را داشته است. او معتقد است: «صداوسیما از نظر خودش به این موضوع اهمیت میدهد، اما در عمل برای عامه مردم برنامهای ندارد. زیرا شما در رسانه ملی هرگز از محمود دولت آبادی و غلامحسین ساعدی و قاسمی و دهها نویسنده مستقل دیگر نامی نمیشنوید.
خود من از شبی که نام ساعدی و دولت آبادی را در چشم شب روشن بردم، توسط تهیه کننده با عتاب روبه رو شدم و از همان شب دیگر گفتند نیا! گاه در برخی برنامههای تخصصی مثل «کتاب باز» اندکی دست بازتر بود، اما آن هم به این معنا نیست که شما بتوانید آزادانه به تبلیغ آثاری بپردازید که فکر میکنید موفق بوده اند.
به عنوان کسی که سه چهار دفعه میهمان این برنامه بوده ام عرض میکنم که آثار تبلیغی از قبل باید اعلام و در صورت تأیید گفته شوند.» او در ادامه صحبت هایش از تجربهای دیگر میگوید که مهر تأیید بر این قضیه است: «در برنامه دیگری میهمان بودم که رسالتش معرفی و خوانش کتاب بود. قبل برنامه فهرست صد کتاب را به من دادند تا از بین آنها انتخاب کنم. همه از یک طیف خاص بودند چرا نباید در تلویزیون «سمفونی مردگان» و آثار دیگر معروفی معرفی شوند؟ قرار نیست همه مثل هم فکر کنند.»
مصطفی اعلمی، تهیه کننده رادیو، اما بر این باور است که هرچند بحث سیاست گذاریها در انتخاب کتابها برای معرفی در برنامهها تأثیر دارد و گاهی برخی نگاهها محدودیتهایی ایجاد میکند، اما این محدودیتها مانع از این نمیشود که کتابهای شاخصی مثل «شازده کوچولو» آنتوان دوسنت اگزوپری یا آثار تولستوی و چخوف، در این میان جایی نداشته باشد. او در ادامه صحبت هایش درباره پرداختن شبکه خراسان به مقوله کتاب و کتاب خوانی میگوید: «اتفاقا شبکه محلی باتوجه به اینکه رسالت و وظیفه اش پرداختن به هویت محلی است، میتواند خیلی خوب روی این قضیه مانور بدهد، به شرط اینکه ویژگیها و مؤلفههای بومی در آن رعایت شود.
به عنوان مثال ما گنجینه حرم مطهر رضوی را داریم؛ تاریخ چندصدسالهای که کتابهای زیادی نیز درباره آن به چاپ رسیده است و میتواند یک منبع غنی برای پرداختن به این قبیل موضوعها باشد.» اعلمی در بخش دیگری از صحبت هایش به این نکته اشاره میکند که: «ظرفیت پرداختن به موضوع کتاب و کتاب خوانی در حدی است که یک شبکه مختص آن ایجاد شود، چون هم علاقهمندان زیادی دارد و هم محتوای درخور استفاده در این حوزه زیاد است.»
نسرین رجب پور، نویسنده کتاب «بابارجب»، معتقد است عصر، عصر رسانه است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، در این دوره و زمانه بخش زیادی از مردم سبک زندگی شان را از صداوسیما الگوبرداری میکنند. اما واقعیت این است که این رسانه در مقوله کتاب و کتاب خوانی کم کاری کرده است. به عنوان مثال: «در برنامههای کودک یا در سریالها معمولا حرفی از کتاب نیست. فقط هرازگاهی شخصی را میبینید که عینکی به چشم دارد و کوهی از کتاب روی میزش قرار دارد، یک لحظه آن را از چشم برمی دارد، دیالوگی میگوید و تمام. ما کتاب را در صداوسیما بیشتر از این نمیبینیم.
حتی وقتی اتاق شخصی یک فرد را نشان میدهد خبری از یک کتابخانه در آن نیست. گاهی پیش آمده است که در شبکه خراسان رضوی، در مناسبتهایی مثل دفاع مقدس از کتابهای مرتبط با موضوع صحبت شده، اما آیا همین اندازه نسبت به کل زمانی که مردم از برنامههای تلویزیون و رادیو استفاده میکنند کافی است؟ نه اینکه اصلا این مقوله جایی در صداوسیما نداشته باشد؛ اما کم کار شده و به حد متوسط هم نرسیده است.»
مهدی محمدی، کارگردان و کارمند رسمی صداوسیماست که البته سه سال پیش بازنشسته شده است. او میگوید: «در شبکه استانی برنامههایی وجود دارد که در آنها کتاب معرفی میشود، اما اینکه برنامهای اختصاصی برای این منظور وجود داشته باشد خیر، مگر در مناسبتهایی مثل هفته کتاب و کتاب خوانی. درست است که در اسناد بالادستی این سازمان مسائل مختلفی ذکر شده است، اما آنچه در عمل میبینیم، متفاوت است و درواقع به همه آنچه بیان شده پرداخته نمیشود.
گاهی اوقات نیز دچار آفت مناسبت زدگی میشویم. مناسبت هم که کم نداریم در تقویم و به همین دلیل نمیشود برنامه ریزی درستی برای آن انجام شود. به عنوان مثال، خود من وقتی هنوز در مرکز بودم پیشنهادهایی برای تولید برنامههای ویژه کتاب داشتم که هیچ کدام به نتیجه نرسید. در مجموع تلویزیون به قدری درگیر برنامههای روزمره است که برنامههای این چنینی که کمی سطح فرهنگی بالاتری دارند در آن گم است و فرصت نمیشود به آن پرداخته شود. در تلویزیون سراسری هم برنامه خاصی وجود نداشت.
در شبکه چهار که مخاطبانش فرهیختهتر بودند کتاب باز شکل گرفت. بعد از یکی دو سال نیز حسابی جا افتاد، اما به دلیل بی تدبیری از بین رفت و این هم از همان آسیبهایی است که سازمان دچارش است. درصورتی که بسیار برنامه خوبی بود و در خیلی از سایتها و کتاب فروشی ها، قفسه فروش کتابهایی وجود داشت که در کتاب باز معرفی میشد. این برنامه باعث شده بود تا مردم خیلی از کتابهایی را که در برنامه کتاب باز معرفی میشود، بخرند و بخوانند.»
او در قسمت پایانی صحبت هایش اذعان میکند که: «صداوسیما از ظرفیتی که برای ترویج بحث کتاب و کتاب خوانی داشته، استفاده نکرده است و از فرصتهای مناسبی هم که گاهی اوقات به وجود میآید؛ مانند هفتههای کتاب خوانی یا برگزاری نمایشگاههای کتاب به خوبی بهره برداری نمیکند. ممکن است فقط یک گزارش کوتاه از این رویدادها تهیه کند درحالی که به این بهانه میتواند با ناشرهای زیادی ارتباط برقرار کند، کتاب معرفی کند و برود به سمت تعامل بیشتر. هیچ کس در تلویزیون دلش برای کتاب و کتاب خوانی نمیسوزد.»
مجید رحمانی صانع، شاعر مشهدی که با برنامههای تلویزیونی طنز شبکه استانی نیز همکاری داشته است در این باره به ما میگوید: «بحث بی مهری به کتاب مختص صداوسیما نیست و این یک مقوله همه جایی است. اما ازآنجاکه صداوسیما خود داعیه فرهنگی دارد، انتظار دیگری از آن است. انتظاری که به دلایلی برآورده نمیشود. در شبکه نسیم فقط برنامه کتاب باز را شاهد بودیم که استقبال خوبی هم از آن میشد؛ اما در شبکه استانی کتاب بسته هم نداریم و شاید هم عقیده دارند کتاب وسیله بازی نیست!
چند سال پیش در برنامهای تحت عنوان طبع طناز با سیمای مشهد همکاری داشتم و هر شب به معرفی یکی از کتابهای طنزپردازان میپرداختم. این برنامه با جدیت و سخت کوشی من و کارگردان درهرصورت به تولید رسید، اما در پیش تولید خیلی اذیت شدیم. دلیل آن هم این بود که میگفتند اول باید خودتان حامی مالی برای برنامه پیدا کنید. شخصا معتقدم دو مانع اساسی در صداوسیما در تولید هر برنامه ای، اول مشکل مالی و دوم اعمال سلیقه است.»
حسن متین راد، دیگر شاعری است که در این باره با ما به گفتگو پرداخت و نظری خلاف دیگر دوستان شاعر و نویسنده داشت. او بر این باور است که رسانهای مثل تلویزیون اساسا بستر مناسبی برای ترویج فرهنگ کتاب خوانی نیست و علت آن را چنین توضیح میدهد: «علت، مکانیزم اثرگذاری آن است؛ رسانههای دیداری به طور ذاتی باتوجه به عنصر رقابتی که در جذب مخاطب دارند، نمیتوانند در این باره بسته جذاب و کارآمدی تهیه کنند و پیشاپیش محکوم به شکست هستند. (به تجربه برنامههایی مثل کتاب باز یا برنامههای حوزه ادبی در شبکه سراسری دقت کنید.)
به عبارت بهتر، رسانه مجبور است با سازوکار خودش، کتاب خوانهای جذاب و مخاطب پسندی برای خود دست وپا کند. از آن طرف، میزان اعتماد لازم از طرف فرهیختگان شرط است و مهمتر اینکه بسیاری از فرهیختگان ابدا چهرههای جذابی نیستند. این، نقطه آغاز یک نوع سلبریتیسم است که خود گرفتاری تازهای است. شاهد هم همین برنامههای ادبی شبکه سراسری چهار است که این اواخر بیشتر شده و فاقد جذابیت برای عوام و فاقد صلاحیت از دید فرهیختگان است.»