آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ چهارم بهمن ۱۳۵۷ بود که فرمانداری نظامی تهران اعلام کرد فرودگاه مهرآباد بر روی تمام پروازهای داخلی و خارجی بسته
شده است. خبر که به گوش مردم و روحانیت رسید، موج عظیمی از واکنشهای میدانی بر دیوارههای خالی و ساکت مهرآباد ریخت.
مردم در اطراف فرودگاه تجمع و روحانیت در مسجد دانشگاه تحصن کردند. شاپور بختیار هنوز مهر حکم نخست وزیری اش خشک نشده، در نخستین گام، از ورود امام (ره) به ایران جلوگیری کرده بود. او به خوبی دریافته بود با حضور امام خمینی (ره) در ایران، اندک قدرت باقی مانده در دستگاه حکومتی اش را از دست خواهد داد.
گوش شنوایی برای وعدههای مبهم او وجود ندارد و همه چشمها به آسمان تهران دوخته شده، برای بازگشت کسی که مردم انتظار آمدنش را میکشند. بختیار که پیش از این، طی نامهای به امام (ره) مذبوحانه تقاضا کرده بود از آمدن به تهران چشم پوشی و در قالب رهبری مردمی از همانجا دستوراتش را صادر کند، حالا در برابر عزم جدی امام (ره) به برگشت و استقبال شگفت انگیز مردم، درمانده شده بود و به آخرین گزینه نظامی اش پناه برده بود.
روزنامههای کیهان و اطلاعات همگی از حضور ارتش برابر تحصن مردمی خبر میدادند: «فرودگاه مهرآباد تا شعاع سه کیلومتر با استقرار تانک و مأموران فرمانداری نظامی محاصره شده است». اما همین ارتش نیز رفته رفته در حال پیوستن به مردم بود و خونهای ریخته شده در حوالی مهرآباد نه تنها از حضور مردم کم نکرد که به تعداد نیروهای ارتشی پیوسته به مردم نیز افزود. این ارتش، آن نهادی نبود که بخواهد از شاپور بختیار اطاعت کند. شاه رفته بود و ارتش که وابسته به شخص شاه بود حالا خود را نهادی مستقل و خودمختار میدید که جایگاه متزلزل شاپور را به رسمیت نمیشناخت. برای همین هم در اعتصابات مردمی ترجیح داد طرف مردم را بگیرد و با حمام خون در خیابان ها، بیشتر از این هزینه ندهد.
انتصاب بختیار به نخست وزیری، جام شوکرانی بود که محمدرضا پهلوی با اکراه نوشیده بود و مملکت را کمی قبل از خروج همیشگی اش از خاک کشور، به او واگذار کرده بود. جبهه ملی ایران هم که تا پیش از این، شاپور بختیار را در میان اعضای شورای خود داشت، پس از انتصاب او به نخست وزیری با اکثریت قاطع آراء اخراجش کرد، زیرا به علت عدم کسب اجازه از این شورا، او را به خیانت محکوم کرده بود و دیگر در این شورا جایگاهی نداشت.
بختیار که خود را میان ارتش و مردم بی یاور میدید، برای جلب توجه اقشار مختلف، ساواک را منحل کرد و از پیمان سنتو (cento) که در زمان الحاق مخالفان زیادی داشت خارج شد، اما کسی صدای او را نمیشنید. او مهره سوختهای بود که در آخرین دقایق وقت اضافه برای گل زدن به زمین آمده بود و در شرایطی که امام (ره) با هدف برقراری جمهوری اسلامی با حمایت قاطع مردم به میدان آمده بود، از جمهوری سکولار حرف میزد.
نگرشی که حاصل عمری زیست و پرورش در فرانسه بود. او که روزگاری برای ادامه تحصیل به فرانسه رفته بود تا جایی به این کشور ارادت پیدا کرد که در جنگ جهانی دوم برای ارتش او جنگید و همانجا ازدواج کرد و نام تمام فرزندانش را فرانسوی انتخاب کرد.
بختیار هرگز حریف سیل اشتیاق مردم به حضور امام (ره) در ایران نشد. دستور بازگشایی فرودگاه و بازگشت امام، نقطه پایان قدرت او بود که با استقرار جمهوری اسلامی، او را به شش ماه زندگی مخفیانه واداشت و سپس با هویت جعلی فرانسوا بوآرون از کشور خارج کرد.
بختیار که تا آخرین روز حیات در خارج از مرزهای ایران علیه جمهوری اسلامی فعالیت کرد، بر اساس اسناد آرشیو ملی انگلیس در سال ۲۰۱۰، نقش او در تحریک صدام علیه ایران فاش شد. بختیار بر این توهم بود که سیستم دفاعی جمهوری اسلامی ایران هنوز منسجم نشده و به شدت آسیب پذیر است. با شروع جنگ هم آشکارا از صدام حمایت کرد، اما در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ هنگامی که از دنیا رفت، ایران در دوران سازندگی و رویش مجدد خود پس از هشت سال دفاع مقدس بود و جمهوری اسلامی قدرتمندانه راه خود را ادامه میداد.