عملیات خیبر برای من، با یک خط خبر آغاز شد که بلندگوها در میدان شهدای مشهد- با غرور و اشتیاق- فریاد میکردند؛ شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید! رزمندگان اسلام از دجله و فرات گذشتند.
هنوز صدای پرطنین گوینده خبر را دقیقا به یاد دارم. پر از شوق شدم مثل خیلی از مردم دیگر که لبخند صورت هایشان را زیباتر کرده بود. مارش عملیات، خوش آهنگترین موسیقی بود برای ما در آن روز ها. خبرها از موفقیت اولیه میآمد. از پیشروی ها. از آزادسازی ها. از مرحب کشیهای فرزندان مولا علی در حماسهای که با رمز «یا رسول ا...» آغاز شده بود.
اولین عملیات تهاجمی آبی- خاکی که ایران به انجام آن همت کرده بود. توفیق هم چنان گسترده بود که دشمن، ناجوانمردانهترین جنایت جنگی را خلق کرد. برای اولین بار با بمباران گسترده شیمیایی روبه رو شدیم بی آنکه امکان پدافند داشته باشیم. به هر حال خیبر، یک فتح باب بود در دفاع مقدس. سهم مشهدیها هم ویژه بود در این حماسه. قبل از آنکه به نامهای مقدس بپردازم که شاخصه روزهای بهشتی بودند ماجرایی را به قلم میسپارم که تبیین کننده جوانمردی ایرانی است در اوج جنگ.
همان که خط تمیز ما از فرهنگ مهاجمان بود. بچههای خراسان، حدود ۱۵۰ اسیر عراقی را گرفته بودند، اما امکان تخلیه آنها به پشت جبهه را نداشتند. زمان به شب رسید. منطق جنگ میگوید همه شان را به رگبار ببندید، اما ما باورمندان مکتب علی (ع) بودیم که بصیرت بر لبه ذوالفقارش حرکت میکرد. دانش آموزان مکتب جوانمردی نبوی بودیم که این عملیات با نام مقدس او قدرت بخش شده بود. پس از سخنرانی و بیان اینکه منطق انقلاب و مروت ایرانی چیست، آزاد شان کردیم تا بروند.
در عملیات بدر، اما آنها در موقعیتی چنین، مثل مار داستان مولوی گفتند سزای خوبی، بدی است. جوانمردی ما را ناجوانمردانه جواب دادند و با تانک از روی بچههای ما گذشتند. بله ما چنان بودیم و دشمن چنین. ما شاگردان سید الشهدا بودیم که اسب هایشان را هم سیراب میکردیم و آنها لشکریان یزید که آب را بر اهل حرم بستند. باری، خیبر، پرشکوه بود.
مردانی در این عملیات عمود بر زمین سر در ملکوت فراز کردند که تا قیامت نماد حق طلبی هستند. شهید ابوالفضل رفیعی، جانشین فرماندهی لشکر ۵ نصر، شهید رمضان عامل، فرمانده تیپ امام صادق (ع) و شهید حسن آزادی، جانشین تیپ ۲۱ امام رضا (ع) از آن جمله اند. نامشان به تبرک در این مختصر آمد برای برکت یافتن کلمات و الا در شرح حماسه هر کدام باید کتابها
نوشت. هر کدامشان میتوانند قهرمان قصه جوانان این سرزمین باشند تا بیگانه نه تنها زمین که ذهنشان را هم نتواند اشغال کند. ان شاءا... متولیان فرهنگ شهادت در این زمینه همت را مضاعف کنند که سزای مردانی چنین، فراگیر شدن مشرب مردمی شان است. باری، عملیات خیبر برای من با یک خط خبر آغاز شد در میدان شهدا قبل از توسعه میدان. بعد به تکلیف تبدیل شد برای نوشتن از آن.
حالا که باز در میدان شهدا- که دامن خود را پهنتر کرده است- ایستاده ام دوباره آن صدا در جانم تازه میشود. دعا میکنم جهان همه مان عطر مردان خیبر بگیرد.