دهلی نو محفل شاعرانه در پاسداشت حضرت زهرا(س) شد تأکید معاون وزیر فرهنگ در حمایت از تولید محتوای قرآنی در مناطق روستایی و عشایری آیت الله مکارم شیرازی: حوزه علمیه در استفاده از هوش مصنوعی پیشگام باشد مشکل معیشت طلاب حل شود | انتقاد از برخورد گزینشی رسانه‌ها نسبت به روحانیت مشهد، میزبان برگزاری دهمین کنگره ملی اعتکاف تجهیز کتابخانه آستان قدس رضوی به تولیدات پژوهشی بنیاد بین المللی امام رضا(ع) جشنواره «میقات» فرصتی برای شناسایی هنر زائران در ایام حج غسال ۸۰۰ شهید دفاع مقدس به فرزند شهیدش پیوست هزار و ۴۲۲ اثر به اجلاسیه سراسری نماز ارسال شد حماسه‌ساز حماس | درباره «شیخ احمد یاسین» نماد مقاومت فلسطین شرح جزئیات اولویت‌ها و هزینه اولیه ثبت‌نام حج ۱۴۰۵ داشته‌ها و نداشته‌ها ملاک محبت خداوند است؟! در پناه بی‌کرانگی | مروری بر نتایج رفتاری درباره توحیدباوری نمایشی که فاصله نسل‌ها را شکست تولیت آستان قدس رضوی: قهرمانی تیم‎‌های ملی کشتی، گسترش وحدت و همدلی را در جامعه رقم زد قطار مهربانی چه مکان‌هایی برای اقامه نماز مکروه است؟ سخن رهبر انقلاب درباره مجتهدان زن، صرف توصیه نیست بلکه الزام‌آور است «نقاره‌چی»؛ داستان زندگی زنده‌یاد احمد قوام شکوهی و پیوند تاریخ، حرم امام رضا(ع) و ادبیات نوجوان تولیت آستان قدس رضوی: رسالت علمای دینی، افشای توطئه‌های دشمنان و حفظ کیان اسلام است
سرخط خبرها

نذر شفای مادر

  • کد خبر: ۱۶۰۶۶۶
  • ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۳
نذر شفای مادر
من با عباس در کابل آشنا شده بودم. چندباری خانه شان رفته بودم و مادرش هر وقت من را می‌دید می‌گفت: «خانه که زنگ زدی، به مادرجانت بگو، حرم که رفت سلام ما را به آقا برساند.»

زنگ زد که ویزای ایران گرفتم و سه شنبه با پرواز کابل- مشهد می‌آیم زیارت تا «زوار» * شوم. صدایش هیجان عجیبی داشت. از آن هیجان‌هایی که همیشه یاد آدم می‌ماند. من با عباس در کابل آشنا شده بودم. چندباری خانه شان رفته بودم و مادرش هر وقت من را می‌دید می‌گفت: «خانه که زنگ زدی، به مادرجانت بگو، حرم که رفت سلام ما را به آقا برساند.»

عباس داشت می‌آمد مشهد که برای سلامتی مادر بیمارش در حرم آقا دعا کند. سه شنبه از راه رسید. من طبق زمان بندی سایت فرودگاه شهید هاشمی نژاد رفتم فرودگاه و پرواز کابل- مشهد سر ساعت نشست. کمی بعد عباس با لباس‌های افغانستانی از گیت مخصوص مسافران خارجی وارد شد و بعد از احوال پرسی رفتیم خانه.

در طول راه از لحظه‌ای گفت که گنبد حرم آقا را از آسمان دیده و اشک در چشمانش حلقه زده، می‌گفت خواب این لحظه را می‌دیده و حالا در بیداری دیده است. وقتی رسیدیم خانه، رفت سر چمدانش، یک پارچه سفید که با دست خامک دوزی* شده بود را از چمدانش درآورد. همین طور که داشت گره پارچه سفید را باز می‌کرد گفت: «مادرم گوشواره‌هایی که پدربزرگم چهل سال پیش شب عروسی اش به او تحفه داده است را فرستاده که بیندازم در ضریح آقا، این نذر شفای مادرم است.» بعد گفت که مادرش چقدر آرزو داشته خودش این گوشواره‌ها را بیندازد در ضریح و وقتی این دستمال را به او داده چقدر گریه کرده است.

بعدازظهر همان روز رفتیم حرم، عباس درحالی که گریه امانش نمی‌داد و امانتی مادرش را محکم در مشتش گرفته بود، محو حرم آقا شده بود. رسیدیم روضه منوره، رو به ضریح یک کنجی ایستادیم. من زیارت امین ا... خواندم و او مثل ابر بهار اشک می‌ریخت. عباس با همان لهجه شیرین کابلی از امام رضا (ع) شفای مادرش را می‌خواست.

بعد رفتیم نزدیک‌تر ضریح ایستادیم. به عباس گفتم: «برو نذر مادرت را ادا کن.» عباس رفت، بین زائران غیب شد. بعد دیدم که یک دستی از وسط جمعیت بالا آمد و یک پارچه سفید رنگ را انداخت داخل مشبک‌های ضریح.
زوار: شیعیان افغانستان به فردی که به زیارت امام رضا (ع) آمده زوار می‌گویند.
*خامک دوزی: نوعی سوزن دوزی افغانستانی است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->