در آخرین قسمت این زنجیره یادداشتهای شعر عاشورایی و پس از انقلاب اسلامی، جدا از نسبت آن با انقلاب و دفاع مقدس، باید به کارنامۀ شعر عاشورایی به عنوان شاخهای از شعر آیینی هم نظری بیفکنیم. در نگاهی کلی و بنا بر دریافت و آشنایی ام با این گونۀ شعری در این چند دهه میتوانم شعر عاشورایی بعد انقلاب را به چند ویژگی بارز بازشناسانم.
نخستین آن این است که در بخشی از شعر عاشورایی همان شیوۀ سنتی و به مثابۀ مرثیه ادامه یافت و شاعرانی مانند محمدعلی مجاهد، علی انسانی، غلامرضا سازگار، مؤید خراسانی، غفورزادۀ شفق و... با تکیه بر وجه عزاداری، سوگ سرودههایی را به این کارنامه افزودند. در شعر این دسته از شاعران به طور خاص مسائل مربوط به رخداد کربلا و اتفاقات غمبار عاشورا مانند تشنگی، خشونت بی حد سپاه یزید، مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش، اسارت اهل بیت (ع) و... نمود بیشتری دارد و در واقع مرثیه سرایی و نوحه سرایی به عنوان پایه و مایۀ ادبیات عاشورایی با قوت ادامه پیدا کرد.
برای ویژگی دیگر باید به سراغ تنوع قالبهای شعری رفت. در شکل سنتی معمولا قالب غالب مثنوی و بحر طویل و قصیده و... بود؛ اما پس از انقلاب با تنوع قالب روبه رو هستیم. شاعران با سرودن دوبیتی، رباعی و به ویژه غزل و البته شعر سپید و نیمایی دایرۀ شعر عاشورایی را به لحاظ قالب گسترش دادند. شعر سپید با کسانی مانند موسوی گرمارودی، سید حسن حسینی، طاهرۀ صفارزاده و ... آغاز شد و در دهههای بعد با ظهور جوانان اوج گرفت. این تغییر قالب حتی به حوزههایی مانند شعر کودک و نوجوان و ترانه هم راه یافت.
ویژگی مهم دیگری که میتوان برشمرد؛ اشاره به تغییر نسل شاعران عاشورایی است. در سالهای پس از انقلاب و به ویژه در یکی دو دهۀ پیش از این، میانگین سن شاعران عاشورایی پایین آمد و شاهد ظهور نسل جوان در این عرصه بودیم. شاعران جوان زیادی که بیشتر به قالب شعر آزاد و غزل گرایش داشتند، کارنامۀ شعر عاشورایی را قطورتر کردند.
این تغییر نسل، تغییر دیدگاه را نیز به همراه داشت؛ به گونهای که شاعرانی افزون بر وجه مرثیهای عاشورا، فرهنگ عاشورا را هم به محتوای شعر افزودند و نگاهی فراتر از مرثیه پدیدار شد و اساسا عنصر عشق، عرفان، حماسه، حزن و نگاه معرفتی همگام پیش رفت.
این تغییر نگرش در محتوا، ره آورد خوب دیگری را هم به همراه داشت و آن وجه انتقادی و اعتراضی به تحریفات بود. البته تحریفات همچنان دامن گیر شعر عاشورایی بوده و هست؛ اما کسانی هم بوده و هستند که سکوت نکردند. در این میان باید از رضا اسماعیلی یاد کرد که جدی و محکم پای این ماجرا ایستاده است و رباعیهای اعتراضی او به مقولۀ تحریف زبانزد است: «ای مرثیه خوان! گزافه گفتن کفرست/ با لهجۀ دین، خرافه گفتن کفرست/ اسلام دو نور عترت و قرآن است/ جز این، سخنی اضافه گفتن کفرست» یا مثنوی بلند محمود اکرامی فر که: «نه زینب این زن زار و حزین است/ که زینب خطبههای آتشین است/ قدش هرچند از ماتم دوتا شد/ زبانش ذوالفقار کربلا شد.»
در پایان از یک نکتۀ دیگر نباید غافل شد و آن این است که پس از انقلاب در کنار نوحه خوانان، مداحان نیز ظهور پیدا کردند که برخی از آنها خود شاعر بودند مانند علی انسانی، غلامرضا سازگار و... که اشعارشان محکم و پر محتوا بود. برخی دیگر از این مداحان از شعر دیگران استفاده کردند که در این میان هم شعرهای سخته و خوب به کار گرفته شد و هم متأسفانه اشعاری سست و ضعیف به حوزۀ مداحی راه یافت.
برخی هم مداحیهایی با سبک و سیاق ترانه را پیش گرفتند. این شیوه در نگاه طیف سنتی چندان پذیرفته نشده است و در مقابل برخی آن را عامل گرایش جوانان به عزاداری میدانند. به هر حال این موضوع جای نقد و بررسی بسیاری دارد که در این یادداشت ممکن نیست.