انتقاد یک نماینده مجلس از سفرهای عمره لوکس معلم اخلاق | یادی از آیت‌الله میرزا جوادآقا تهرانی، فقیه و اندیشمند رئیس بنیاد شهید: تأمین مالی پروژه‌های عمرانی دانشگاه‌های شاهد، اولویت اول ماست وعده خداوند به صالحان زمین خورشید پنهان جاودانه در سایه مشیت خدا | بررسی شبهه طول عمر امام زمان(عج) و پاسخ‌های شیعه اعمال و مناسبات ماه جمادی الاول آثار علامه میرزای نائینی رونمایی شد جانباز ۷۰ درصد «حسن بهرام‌فر» به یاران شهیدش پیوست طلاب بین‌المللی در مشهد، سفیران فرهنگ اسلامی در جهان هستند مشهد، میزبان شانزدهمین جشنواره استانی «تئاتر مسجد» | ۱۲ اثر به مرحله نهایی راه یافتند روند و اهداف انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس تشریح شد آیت الله سبحانی: علامه نائینی علم، عقل و ایمان را در خدمت دین قرارداد پیشنهاد مدیر حوزه علمیه بحرینی‌ها برای تدوین کتابی با موضوع سیره علما راه‌اندازی ۲۰۰ مدرسه حفظ قرآن تا پایان سال ۱۴۰۴ | تهیه ۳ عنوان کتاب با محوریت نماز برای دانش‌آموزان ظرفیت بالای مساجد در تربیت نیروهای متعهد هنری تجلیل از میرزای نائینی، تأکید بر پیوند حوزه‌های علمیه ایران و عراق است رقابت بانوان متسابق چهل و هشتمین دوره مسابقه‌های سراسری قرآن آغاز شد پویش «طرح قرآنی بی‌نهایت» راه اندازی شد «فقه رسانه» رسما وارد فضای آموزشی حوزه علمیه شد زندگی متعالی در پرتو نگاه امام‌رضا(ع) به برنامه‌ریزی و نظم
سرخط خبرها

لحظه  ناب سلام

  • کد خبر: ۱۸۳۴۳۸
  • ۱۹ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۹
لحظه  ناب سلام
چشمم که به گنبد طلا از خیابان امام رضا (ع) افتاد؛ دیگر نفهمیدم چه شد. حالا چهل روز است، فرصت سلام ندارم. امکانش را ندارم که جایی بایستم، دست به سینه ادب بگذارم و رو به حرم به آقا سلام بدهم.

آن قدر دورم که هر قدر اطرافم را نگاه کنم اثری از گنبد طلا نیست. تازه می‌فهمم که مشهد غنیمت است، هرجایش که باشی کافی است کمی برگردی چپ و راستت را نگاه کنی تا چشمانت بیفتد به گنبد زرد طلا.

شب آخری که مشهد بودم، همین طور گیج دلتنگی و خداحافظی‌ها بودم و تازه دستان مادر بزرگم را بوسیده بودم و با او خداحافظی کرده بودم که راننده «آردی یشمی» کاری کرد که کمتر راننده‌ای در مشهد این کار را می‌کند. همین که فلکه برق را رد کرد به جای اینکه برود سمت چهارراه نخریسی یکهو پیچید سمت حرم تا از چهارراه دانش برود ۱۷ شهریور.

چشمم که به گنبد طلا از خیابان امام رضا (ع) افتاد؛ دیگر نفهمیدم چه شد. حالا چهل روز است، فرصت سلام ندارم. امکانش را ندارم که جایی بایستم، دست به سینه ادب بگذارم و رو به حرم به آقا سلام بدهم.

چندباری جست وجو کرد م؛ «زیارت مجازی حرم»، اما فایده نداشت. برای حرم و زیارت، مجاز معنا نمی‌دهد، حرم را باید واقعی درک کنی. باید بروی در صحن راه بروی، هی گنبد و پنجره فولاد را ببینی، چشم بدوزی به کاشی کاری ها، به کبوتران، به زائرانی که هرکدامشان رازی در سینه دارند و غرق در دعا هستند. بعد خودت را برسانی روضه منوره. خاطرات کودکی را در دالان‌ها جست وجو کنی، خودت را روبه روی ضریح پیدا کنی.

صدای همهمه جمعیت تو را غرق در راز و نیاز کند. بایستی یک گوشه کنار آن کاشی کاری‌های آبی و زل بزنی به ضریح که آدم‌ها حاجتشان را گره زده اند به آن و با خدا حرف بزنی. حرم مجازی فایده ندارد. حرم را باید با همه وجودت درک کنی. باید اذن ورود بگیری و بعد نتوانی دل بکنی.

حالا چهل روز است گنبد را ندیده ام و دلتنگ خورشید خراسانم. دلتنگ مجسمه‌های سلام که هرروز کنارشان می‌ایستادم و به آقا سلام می‌دادم. دلتنگ لحظه‌های ناب سلام.
اینکه آدم تهران باشد و دلتنگ زیارت با اینکه آدم کابل باشد و دلتنگ زیارت، فرق دارد. انگار این کیلومتر‌ها هرچه شمارشان بیشتر می‌شود آدم را دلتنگ‌تر می‌کنند، این وسط تنها چیزی که آرامت می‌کند، یادآوری خاطرات خوش زیارت است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->