در اوایل دهه ۸۰ بود که مسئولان و مردم کشور، پس از تحملِ شانزده سال اجرای برنامههای توسعه اقتصادی و سیاسی، دریافتند که مسئله، نه در منازعه اولویت توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی یا برعکس، بلکه بر سر تمایز منطق توسعه سرمایه داری غربی با منطق اسلامی ایرانی پیشرفت است. در سطح ملی، با تأکیدات رهبر معظم انقلاب، این ایده به ایجاد مراکزی همچون مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یا نهادها و نشریات و مانند آنها تبدیل و در مشهد، به تلاشی عملی برای توقف توسعه سرمایه داری، دست کم در پیرامون بافت سنتی و دینی حرم امام رضا (ع) منجر شد.
جهل مرکب نسبت به رابطه اسلام و توسعه سرمایه داری در آستانه نوعی آگاهی و علم نسبت به تفاوتهای عظیم و تاریخی این دو گردید؛ هرچند تأثیرات این غفلت تاریخی، مشهد الرضا (ع) را در آستانه تبدیل شدن به شهری نامتوازن از لحاظ توسعه جغرافیایی، بی هویت نسبت به عناصر فرهنگی دینی و شهری ورشکسته از لحاظ توسعه اقتصادی و زیست محیطی قرار داد.
مشهد به دلیل آنکه هویتش با زیارت حضرت رضا (ع) یا عناصر فرهنگی مانند زبان و ادبیات فارسی، یعنی عناصر معنوی و دینی ضدتوسعه سرمایه داری غربی گره خورده است و مزیت زیست محیطی خاصی برای توسعه ندارد، بیش از دیگر شهرها تضادهای توسعه سرمایه داری را آشکار میکند.
فقط کافی است به تاریخ گذشته خراسان بزرگ و توس و مشهد سر بزنیم. منطقهای که با سمرقند و بخارایش شناخته میشد، سرزمینی که با ادب و عرفان و حکمت و سخن وری امثال فردوسی، زبانزد عام و خاص بود و مهمتر از همه این ها، شهری که انسانها با زیارت شمس الشموس، ملقب به صفت والای «مشتی» در کنار کبلایی و حاجی میشدند، آن هم در سرزمینی که از لحاظ زیست محیطی کمبود آب دارد، به برند «مشهد، مجموعههای تفریحی آبی» تبدیل شده است.
شهری که نگین حرم مطهر امام رضا (ع) در میانه آن میدرخشید، امروزه در ذیل پروژه شاه عبدالعظیم سازیِ این بارگاه ملکوتی، مشهدیها در فاصله ۹ کیلومتری از حرم، در گلشهر و شهرک شهید باهنر، یکی از کم برخوردارترین مناطق کشور و بزرگترین حاشیه نشینیهای کشور را تجربه میکنند و در غربِ شهر، تا فاصله ۲۵ یا ۳۰ کیلومتری، خیابانهایی با تقلید محض از اسامی خیابانهای تهران، با بیشترین امکانات و خدمات شهری و محلاتی لوکس، محل تفرج طبقات مرفه شهری شده است و علاوه بر ظهور بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی، تضادهای سیاسی با نظام اسلامی و مانند آن ها، تضاد طبقاتی گستردهای را ایجاد کرده است.
این ویژگیها که امروزه دیگر بر هیچ دغدغه مندی پوشیده نیست، مشهد امروز را در آستانه یک تحول و تصمیم سرنوشت ساز قرار داده است و آن، تأمل درباره احیای الگویی از پیشرفت است که با فرهنگ و تاریخ و دین این شهر سازگار باشد. بی تردید توقف بی درنگ توسعه اقتصادی و شبه سرمایه دارانه و مخرب و بی قاعده و یک جانبه به غرب و جنوب غرب مشهد و احیای الگویی از توسعه متوازنِ مبتنی بر فرهنگ و دین در سرتاسر این شهر، اگرچه از لحاظ سلطه الگوی توسعه سرمایه داری متقدم و متأخر، کاری دشوار مینماید، ظرفیتهای هویتی این شهر میتواند با تسهیل این شکل از پیشرفت، راهی روشن و گشوده پیش پای آینده تمدنی آن قرار دهد.