کشف معادن هخامنشی در آبدانان استان ایلام اتصال برق و انتشار دود در بخش CCU بیمارستان شادگان (۲۲ فروردین ۱۴۰۴) پارکینسون، لرزش بی‌امان، درد بی‌درمان| درباره بیماری مرموز «فلج لرزان» چه می‌دانید؟ صاعقه در کردستان ۲ قربانی گرفت (۲۱ فروردین ۱۴۰۴) هشدار وزارت بهداشت : ۶۰ درصد فوتی‌های تصادفات زیر ۳۰ سال هستند تولید روزانه ۵۵ هزار تن زباله در کشور دستگیری عاملان قتل خانوادگی در فردوسیه شهریار (۲۱ فروردین ۱۴۰۴) ارتباط پیشرفت سرطان پستان با مصرف روغن‌های پخت‌وپز استفاده بیش از حد از وسایل دیجیتال باعث اختلال خواب و افسردگی می‌شود راز «چاه شدادی» در معدن فیروزه نیشابور | نخستین بازخوانی یک گزارش دست‌اول از ۱۳۰ سال پیش سیر تا پیاز ورود به طبیعت در فصل بهار | چند واحد طبیعت گردی یادگاری‌های جدید روی آثار باستانی! عظیمی‌راد: پرونده تاثیر قطعی معدل در کنکور سراسری، به نفع کنکوری‌ها بسته شد بهترین زمان غذا خوردن برای ورزش؛ قبل، حین یا بعد؟ مستمری مددجویان کمیته امداد و بهزیستی واریز شد (۲۱ فروردین ۱۴۰۴) پاسخ‌های رئیس سازمان نظام پزشکی مشهد به مشکلات مردمی | از تبانی پزشک و آزمایشگاه تا زمان ویزیت هر بیمار کاهش ۳۰ درصدی بارش‌ها در ۱۸ استان کشور نسبت به آمار بلند مدت رمزگشایی از ۴۰۰ فقره سرقت توسط پلیس مشهد | دستگیری سارقان بام بازار‌ها پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (۲۱ فروردین ۱۴۰۴) | احتمال انتقال هوای غبارآلود از ترکمنستان طی روز جمعه باقلا برای چه افرادی مضر است؟ دم‌نوش‌ها و نوشیدنی‌های گیاهی عالی برای هر زمان از روز بازنشستگان تأمین اجتماعی: شرایط دریافت وام ۵۰ میلیون تومانی را تسهیل کنید آیا گلودرد مداوم نشانه ابتلا به سرطان است؟ پیش‌بینی هواشناسی کشور (۲۱ فروردین ۱۴۰۴) | ۲ سامانه بارشی در راه ایران خوردنی‌هایی که به کاهش آلرژی کمک می‌کنند افزایش عجیب اضافه‌وزن و چاقی در کشور امروز، آخرین مهلت ثبت‌نام نوبت دوم کنکور سراسری ۱۴۰۴ | غیرقابل تمدید (۲۱ فروردین) گره ۸۰۰ هزار میلیارد تومانی مناسب سازی مدارس کشور قتل زن جوان به دست همسرش در نور | قاتل اعتراف کرد کشف بیش از ۲ کیلوگرم تریاک از معده قاچاقچیان در خراسان‌شمالی طرح‌های کمیته امداد برای سرمایه‌گذاری در تولید ملی| از آموزش تا ایجاد ۱۳ هزار اشتغال برای مددجویان
سرخط خبرها

لشکر انفرادی

  • کد خبر: ۲۰۳۳۸۳
  • ۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۱۴
  • ۱
لشکر انفرادی
برای من، یکی از بدترین و سخت‌ترین روز‌ها و شب‌هایی که گذرانده ام دوران بیماری مادرم بود. روحش شاد. رنج عزیزِ جانم از یک سو و مشکلات و سد‌های مسیر درمانش و کمبود داروهایش از سوی دیگر روح و جانم را می‌خراشید.
شبنم کرمی
نویسنده شبنم کرمی

روز‌های سخت، امان از روز‌های سخت. حتی با گذشت زمان و کم رنگ شدن، رد زخمشان پاک شدنی نیست. همه ما تجربه اش را داشته ایم. برای من، اما یکی از بدترین و سخت‌ترین روز‌ها و شب‌هایی که گذرانده ام دوران بیماری مادرم بود. روحش شاد. رنج عزیزِ جانم از یک سو و مشکلات و سد‌های مسیر درمانش و کمبود داروهایش از سوی دیگر روح و جانم را می‌خراشید.

اما بگذارید از آن شب عجیب بیمارستان برایتان بگویم، مادرم را نزد پزشکش که بردیم بلافاصله و همان شبانه دستور بستری داد. مادر را باعجله به همان بیمارستان که معرفی نامه زده شده بود رساندیم، همان ابتدای ورودمان گفتند که بخش مورد نظر تخت خالی ندارد و امشب بیمار بدحالتان را در اورژانس بستری می‌کنیم تا شاید فردا در بخش، پذیرش شود.

از سوی دیگر پرستار‌ها نهیب می‌زدند که شاید تا یک هفته دیگر هم بخش خالی نشود و شما باید شبی ۳ میلیون تومان بابت بستری در اورژانس پرداخت کنید، بیمارستان هم طرف بیمه تان نیست و ما هم جز سرم تراپی اینجا کاری برای بیمار شما انجام نمی‌دهیم. الغرض،  درنهایت آن شب مادر را در اورژانس بستری کردیم و تا صبح در کنارش ایستاده بودم و شاهد زنده‌ای بودم بر مصیبت بیماران آن بخش از جمله مادر خودم. الهی راه هیچ کس به بیمارستان نیفتد.

آن شب مهم‌ترین و مؤثرترین فرد بخش، نیرویی کمکی بود که او را انفرادی می‌نامیدند. انفرادی بیا! انفرادی برو! انفرادی CPR! انفرادی بدو، انفرادی.

انفرادی به تنهایی آن قدر در همه امور مؤثر بود که لشکری به حساب می‌آمد و تنها نامی بود که مدام تکرار می‌شد. از امور خدماتی شخصی بیماران تا انتقال بیمار به واحد سی تی اسکن، تعویض سرم، رگ گیری و حتی CPR یا همان عملیات احیای بیماری که داشت از دست می‌رفت همه به عهده انفرادی بود. جالب اینکه وقتی پس از نیم ساعت ماساژ قلبی بیمار خسته شد و دست از این کار کشید همکارانش معترض بودند، اما هیچ کس حاضر نشد جای او را پر کند و با بیان اینکه بیمار «اکسپایر» شد دست از ادامه احیای او کشیدند.

تعدادی از همکارانش خوابیده بودند و تعدادی دیگر بلندبلند می‌خندیدند و حرف می‌زدند و انفرادی همچنان می‌دوید و نقش همه آن‌ها را یک تنه بازی می‌کرد. اما در پاسخ نگرانی و ناخرسندی بیماران و همراهان، کادر حاضر فقط از کمبود نیرو و بیمار اکسپایر شده و خستگی حاصل از آن سخن به میان می‌آوردند و تقاضای تحمل و صبر از همراهان داشتند.

سپیده صبح که دمید تعدادی بیمار مرخص شده بودند، دو بیمار به رحمت خدا رفته بودند و انفرادی پس از آماده سازی آن‌ها برای انتقال به سردخانه و همدردی با بازماندگانشان در حال حساب و کتاب لوازم استفاده شده برای متوفیان بود، دکتر بخش با خنده به دوستانش می‌گفت: من اصلا ریاضی ام خوب نیست، فقط بلدم پول بشمرم؛ بنابراین انفرادی باید جمع و تفریق لوازم را هم انجام می‌داد تا به جز حقوق بیماران، حقوق بیمارستان را هم حفظ کرده باشد.

با سفارش پزشک متخصص مادرم صبح با کمک انفرادی، او را به بخش منتقل کردیم. از این نیروی ارزشمند حلالیت خواستم و سپاسگزار وجدان کاری اش شدم. بی نهایت بی ادعا، اما خسته بود. پس از پایان شیفت بیمارستان باید به خانه و خانواده و امور جاری زندگی می‌رسید، اما با گذشت ماه‌ها هنوز برایم این سؤال بی پاسخ مانده است که واقعا چرا انفرادی این قدر در بازی وجدانِ کاری تنها بود؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
بهروز
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۲۳ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۵
0
0
بسیار عالی
هم دیده و هم نوشته ید.

دست مریزاد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->