تصدقت گردم
نقره جانم، خط و خبر رسیده که پنج سد آبی بزرگ مملکت در وضعیت بحرانی هستند و میزان آبی که در خویش دارند به یک پنج رسیده، زمین خشک است و تشنه، چه کرده ایم خانم جان با این خاک؟ چه کرده ایم که ابرها هم قهر کرده اند و سری به قلات و صحاری و باغات ما نمیزنند، یا ممالک همسایه جادو جنبلی کرده اند و پولوتیکی زده اند که ابردزدی کنند خدا عالم است.
قاعده ندارد خانم جان! قاعده ندارد اینکه درست آن سوی مرز چهار متر برف بیایید سه مقابل قدآدمیزاد و آن وقت این سمت مرز تو بگو یک آفتابه آب هم از دست آسمان نمیچکد؟ شما بفرما چه منطق دارد که دریاچه وان غرقابه رحمت الهی باشد و در ارومیه مظلوم دریاچه رسیده باشد به کف و حالا عدهای کامیون کامیون نمک کفش را هم جارو کنند و بفروشند؟ چه میکنیم با این خاک؟ خدای ارحم الراحمین را قسم بدهیم که ما و رجال سیاسیون را ببخشاید، قسم بدهیم که بر اطفال و اشجار و حیواناتمان رحم کند، آب را هیچ گونه نمیشود جبران کرد، تشنگی فلج میکند و این اصلا قابل جبران نیست.
خانم جانم شما بفرمایید آقاجانتان که با حضرات حکومت، آب از یک پارچ میخورند و نان از یک تنور، به محضر آقایان برسانند باید رعیتی باشد و نفس بکشد که برآن حکم برانید، باید قوم و قبیلهای باشد که بتوانید بر ایشان امر و نهی کنید. اینترنتش را گران کنید، مالیاتشان را بالا ببرید، این گونه که پیش میرود همه ما میمیریم و خودتان میمانید و خودتان. آب را خودتان هم نیاز دارید! خودتان هم تشنه میشوید! نمیشوید؟
کار مملکت داری خانم جان کفش خریدن و بربری خریدن نیست، که تنگ شد و بیات گشت بیندازی دور و یکی دیگر! یک امضا، یک مجوز ممکن است با آینده مملکت کاری کند که دشمن خونی با آدم نمیکند. رفتار خدای ارحم الراحمین را در قرون گذشته و ایام ماضیه با قوم عاد و ثمود و لوط مینگیریم و میبینیم او که قادر مطلق بود با آن قوم گناهکار آن نکرد که بعض تصمیمهای رجال سیاسی گذشته و اکنون این سرزمین با مردم نجیب خویش و خاک و جغرافیا و جنگل و مرتع و دشت و بیابان میکند.
چاهها را عمیق حفر کردیم که به آب برسیم، زمین را پوک کردیم و زمین فرو نشست. جنگل را قتل عام کردیم و میان زادگاه یوز و کل و قوچ جاده کشیدیم و شد اینکه میبینیم.
خانم جانم ما که در یک از سه پایانی عمرمان نفس میکشیم و این چهار صباح هم هر جور باشد میگذرد، ولی خدا را خوش نمیآید که روی گنج خوابیده باشیم و کاسه چه کنم دست بگیریم.
به قلم میرزاابراهیم خان شکسته نویس