شهرآرانیوز، بیایید نگاهمان را از پرده سینما بگیریم و روی صندلیهای آن بیندازیم. شما وقتی به این صندلیها نگاه میکنید چه میبینید؟ محلی برای گذران وقت و سرگرمی؟ وقتی جرقه یک ایده توی سر فیلمنامهنویس زده میشود، تا وقتی که کارگردان برای ساختن آن برنامهریزی میکند، همه دارند به یک چیز فکر میکنند؛ قرار است مخاطب روی صندلیهای سینما چه برداشتی کند؟ هنر کارگردان مستقیما افشاکردن هدف و جملات فیلمنامه نیست بلکه هنرش غیر مستقیم صحبت کردن با ما و ایجاد چند نشانه و یک سوال است. کاری که ریدلی اسکات در بیگ پروداکشن قلمرو بهشت انجام داد.
*با خیال راحت بخوانید، در این متن به روایت اسرار فیلم احترام گذاشتیم*
وقتی اتمسفر سینما لبریز از هیاهوی مخاطب است این بیگ پروداکشنها(پروژههای عظیم و پرهزینه سینمایی) هستند که میتوانند برای ساعتهای طولانی تماشاگران خودشان را به مرور یک دوره تاریخی به نشستن دعوت کنند بهخصوص وقتی قرار است یک روایت ناگفته تاریخی برای شما به تصویر کشیده شود.
قلمرو بهشت که فیلم آن در سال ۲۰۰۵ ساخته شد، نخستین فیلمنامه ویلیام موناهان بود که بر اساس واقعیتهای تاریخی نبرد مسلمانان و مسیحیان بر سر اورشلیم نوشته شد. در این فیلم پدری را شاهد هستیم که به دنبال پسر خود میگردد و پسرش آهنگری است که قرار است وارث محافظت از اورشلیم و پادشاه باشد. هرچند ماجرای پدر (ویلیام نیسون) و پسر (اورلاندو بلوم) به طول نمیانجامد، اما از همان ابتدا هدف نخست فیلم را به تصویر میکشد. نخستین هدف ریدلی اسکات از ساخت فیلم انتقادیدینی قلمرو بهشت همین یک جمله است؛ ما وارث جنگهای پدرانمان هستیم و دیگر هیچ.
اگر در فیلم بسیار میشنوید که (چه مدت به دنبال صلیب رفتیم) منظور از به دنبال صلیب رفتن همان صلیب طلایی است که مسیحیان معتقد بودند حافظ و ضامن پیروزیشان است.
آنچه پیش از دیدن قلمرو بهشت باید بدانید
جنگهای صلیبی به سلسله نبردهایی گفته میشود که مسیحیان به دستور پاپ در سال ۱۰۹۵ به بهانه بازپس گرفتن سرزمینهای اروپایی که مسلمانان فتح کرده بودند، شروع شد. داستان قلمرو بهشت در دوره سوم جنگهای صلیبی آغاز میشود، اما برای واکاوی دقیق و موشکافانه این فیلم، لازم است ابتدا به تاریخچه کوتاهی از تاریخ جنگهای صلیبی اشاره کنیم.
کمی قبل از سال ۱۰۹۵ میلادی، اروپا درگیر جنگهای خونین مذهبی، آشوب، هرجومرج و خرافهپرستی دینی بود. مردمان اروپایی در قرون وسطای تاریک و تحت سلطه پاپهای قدرتطلب دست به بزهکاری، قتل، جنایت و نسلکشی میزدند. از این رو پاپ برای ایجاد وحدت و حفظ تمامیت ارضی کشورهای تحت تسلطش، دست به اقدامی تاریخی زد و رسما مسلمانان را به عنوان دشمن مشترک و واحد مسیحیان معتقد اعلام و حکم جنگ را صادر کرد.
اگر در فیلم بسیار میشنوید که (چه مدت به دنبال صلیب رفتیم) منظور از به دنبال صلیب رفتن همان صلیب طلایی است که مسیحیان معتقد بودند حافظ و ضامن پیروزیشان است. در فیلم دو دسته شوالیه دیده میشود که باید بدانید سپیدپوشان شوالیههای معبد یا Templear خوانده میشوند. این گروه با وعده پاپ اوربان در اورشلیم گردهم آمدند. پاپ به آنها گفت در ازای فتح اورشلیم و محافظت از زائران مسیحی گناهانتان بخشوده میشود. اما نکته مهمتر درمورد شوالیههای سفیدپوش همان چیزی است که در فیلم میبینید. صاحبان ثروت و قدرتی که مالکیتشان بر سرزمینهای اروپایی و جاهطلبیشان باعث نگرانی کلیسا شد و جنگهای صلیبی را به راه انداختند تا در جایی دور از خانه، اشرافیتشان برای قدرت کلیسا خطری ایجاد نکند.
کدام خدا را میگویید؟
بهنظرم جریان فیلم با این دیالوگ آغاز میشود؛ درحال حاضر جنگ خدایی با خدای دیگر رونق دارد. دوگانهها و تقابلهاست که سرعت هیجان فیلم را زیبا میکند. علاوه بر آن پرداختن به دوگانههایی مثل خیر و شر یا دو جبهه برابر یکدیگر است که یک فیلم را عمیق میکند به گونهای که شما بتوانید از درونمایهاش برای تفکر استفاده کنید. اما قلمرو بهشت تنها بهخاطر به تصویر کشیدن تقابل دو دین و نشان دادن دو سپاه صلاحالدین ایوبی و بالیان ایبلین مورد توجه نیست بلکه ریدلی اسکات از سینما استفاده میکند تا بگوید خیر و شر صرفا دو لشکر مقابل یکدیگر نیستند و نقطه تقاطعشان اصلا جای دیگری است. او با نشان دادن صلحطلبی دو پادشاه که بهخاطر تشویق رهبرانشان مقابل یکدیگر قرارگرفتهاند این نقد را به جریان جنگطلب دینی پشت جبههها وارد میکند که به اسم خدا دارند منافعشان را پیگیری میکنند.
انتقادیترین ساخته هالیوود در قرن ۲۱
ریدلی اسکات میداند که پرده سینما کرسی نقد و هجوم بردن به چهارچوبهاست. پس از آن استفاده میکند تا آرمان ضد جنگ خودش را با به تصویر کشیدن جنگ نشان دهد.
ریدلی اسکات یکی از جدیترین هنرمندانی است که حرفش را با مدیوم سینما روبهروی مخاطب قرار میدهد. این سبک بیشتر به شما اجازه میدهد تا تحت تاثیر قرار بگیرید. از طرف دیگر بازیگران مطرحی را میبینیم که نقش شخصیتهای تاریخی شناختهشدهای را بازی میکنند، اما فیلمنامه به شخصیتها اجازه نمیدهد بروز پیداکنند و واقعا صلاحالدین ایوبی فرمانده مسلمانان یا دایبلین و کینگ بالدوین راهبران مسیحی را به تصویر بکشند. اینجاست که از خودمان میپرسیم چه چیزی بازیگر را محدود میکند؟ اصلا چرا باید در فیلمنامه برای پرداختن به شخصیتهای تاریخی بیدقتی و عجله صورت بگیرد؟ حالا که متوجه عمد فیلمنامهنویس در محدودکردن اطلاعات شدیم وقت آن است که دست کارگردان را هم رو کنیم. ریدلی اسکات میداند که پرده سینما کرسی نقد و هجوم بردن به چهارچوبهاست. پس از آن استفاده میکند تا آرمان ضد جنگ خودش را با به تصویر کشیدن جنگ نشان دهد.
سپس نوبت تاریخ است تا به آن بتازد و نقد مفصلی به منفعتطلبان کند. وقتی بازیگر فرصت دارد تا در یک دیالوگ مفصل بگوید؛ اگر خداوند کار ما را توجیه نکند پس خدا نیست، یعنی شما قرار است متوجه آدمهایی باشید که سعی دارند غارتشان را پای خواسته خداوند بگذارند.
به نوعی به شما نشان میدهند که هر دوطرف جنگ میدانند که خدا حرف دیگری میزند و نص کتابهای مقدس نیز با آنچه امروز نامش را مصلحت گذاشتهاند متفاوت است، اما خطر مرگ برای انسانها گزینهای است که باعث تداوم جنگ میان دو جبهه میشود. در سکانسهای دیگری از فیلم شما به صراحت میبینید که وقتی میخواهند به یک کاروان بیگناه هجوم ببرند بلند فریاد میکشند؛ این خواست و تقدیر خداوند است که تک تک کلمات و میمیک چهره بازیگر مهر تایید به اهدافی میزند که با یکدیگر مرور کردیم.
برای دیالوگ بعدی فقط چند کلمه فرصت دارید
اگر ریدلی اسکات را با فیلمهایی شبیه گلادیاتور میشناسید باید بگویم شماهم جنون دیالوگ دارید. دیالوگهای قلمرو بهشت نیز چنان ظریف و کوبنده هستند که بعد از شنیدن چند مرتبه بخواهید تکرار کنید، اما باید این هشدار را به شما بدهیم که برای فهم یک دیالوگ تا جمله کوبنده بعدی بازیگران فقط چند لحظه فرصت دارید. این به معنای عمق فیلم و ظرافت شخصیت پردازیهاست. به نوعی که شما تصور میکنید در تمام فیلم یک روح در بدنهای مختلفی دارد دیالوگ میگوید.
در آخر لازم است بدانیم که در هالیوود این سبک جاافتاده است که برای نشان دادن تاریخ دیگر نیازی به نمایش همه واقعیتها نداریم، همین که اسم افراد را صحیح رویشان بگذاریم کافی است. این امر موجب تحسین شخصیتهای نابلد تاریخ و تقبیح برخی قهرمانان نیز میشود. هرچند که تا انتهای فیلم قلمرو بهشت تنها جناحهای جنگطلب نبردهای دینی تقبیح میشوند، اما بازهم در شخصیتپردازی دقیق تاریخی، فیلم همراه با ضعفهایی است که نمیتوان آنرا نادیده گرفت.