یک نکته ناگفته از صلح امام حسن(ع) جنون یک مرغ مهاجر ضمانت رسول مهربانی (ص) برای موفقیت و پیشرفت چیست؟ چشم‌هایت را به من قرض بده! | راهکارهای جلوگیری از خود محوری و استبداد رأی در کلام رسول خدا (ص) راهیابی ۱۲۵ متسابق به مرحله استانی چهل‌وهشتمین دوره مسابقات قرآن در خراسان رضوی ۲۵ هزار بسته تحصیلی به دانش‌آموزان نیازمند اهدا شد + فیلم دیوار ندبه چیست و پیامبر اسلام(ص) چه ارتباطی با این دیوار دارند؟ برپایی نمایشگاه عکس «شکوه قم در قاب تاریخ» در قم نقش خانواده در پرورش نسل آینده از دیدگاه امام رضا(ع) خاطره‌ای که ده سال حاجی‌زاده را در لیست شهدا نگاه داشت برپایی دوره‌های آموزش عمومی قرآن کریم در مساجد سراسر کشور آموزش سواد رسانه‌‌ای در مساجد مشهد بیست‌و‌دومین جشنواره فرهنگی‌هنری امام‌رضا(ع) در ۳۱ استان برگزار می‌شود اجرای طرح مساجد جامعه‌پرداز در مشهد ماجرای یک بانوی تونسی و قرآنی که به مشهد رسید | وقتی شفای یک بیمار به هنر پیوند خورد دیدار تولیت آستان قدس رضوی با خانواده آتش نشان فداکار مشهدی به من مشورت بدهید! کلید طلایی برای ساختن سرنوشتی روشن | مروری بر فواید مشورت در زندگی وقف، از سنت دیروز تا موتور توسعه امروز آیت‌الله علم‌الهدی: مجتمع‌های آموزشی ویژه بانوان درمناطق حاشیه‌ای برای جذب نسل جوان ایجاد شود
سرخط خبرها

شب نوشتن

  • کد خبر: ۲۱۹۶۵۰
  • ۱۴ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۶
شب نوشتن
روز‌های خوش آب و هوای فروردین که غرق شیرینی و میوه و پذیرایی و غذا بود را سفره جمع کردیم و نشستیم پای سفره‌های روشن افطار و سحر و حالا رسیده ایم به شب‌های قدر.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

نوروز غریبی بود، رمضانی عجیب تر، بهار بندگی درست در ۱۰ روز پایانی زمستان جوانه زد و ما به بندگی لبخند زدیم. دو بهار به هم آمیخته بودند و رشد و جوانه زدنمان ضرب در هزار شده بود. روز‌های خوش آب و هوای فروردین که غرق شیرینی و میوه و پذیرایی و غذا بود را سفره جمع کردیم و نشستیم پای سفره‌های روشن افطار و سحر و حالا رسیده ایم به شب‌های قدر.

هرقدر در این مفهوم غرق می‌شوم بیشتر نمی‌فهمم. هر قدر بیشتر درباره اش می‌خوانم قلبم برق می‌افتد که چه خدایی داریم. فکر کن یکی پیدا شود بگوید بیا دفترم برایت یک به قول امروزی‌ها پرسنال برندینگ طراحی کرده ام مختص خودت و برای لحظه لحظه ات برنامه دقیق طراحی کرده باشد. 

عجیب نیست؟ طراحش کسی است که هم آینده را دقیق و لحظه به لحظه می‌شناسد، هم توان و تجربه و استعدادت را کامل واقف است و هم از همه پیچ و خم‌هایی که قرار است بگذری و به مقصد برسی. گفته یک جلسه چندساعته در سه شب داشته باشیم و بعد هزار ماهت را طراحی خواهم کرد. هزار ماه می‌کند؛ ۸۲ سال و ۱۹۱ روز. این تعداد سال‌هایی است که اگر شب قدر را، این جلسات چندساعته را درک کنم می‌توانم به همان چیز‌هایی برسم که ممکن است مرحله به مرحله برسم.

 تو فکر کن یک چیزی که ممکن است ۸۲ سال دیگر به آن برسی امضا شود و همین فردا بنشیند توی دامنت. توی هشتادسال یک دانه خرما چه تکثیری خواهد شد؟ یک دانه خاکشیر ضربدر چندخواهد شد؟ یک رودخانه الان راه بیفتد هشتاد سال دیگر به کجا می‌رسد؟ بنشینی توی یک فضاپیما و هشتادسال تخت گاز بروی به کجا می‌رسی؟ عجیب نیست؟ همه این‌ها را ممکن است در یک شب برسی.

به او بگوییم؛ امشب برایم امضا کن. هرچیزی که من را از تو دورتر نکند. هرچیزی که ظرفیتش را قبلا داده ای.

بنویس برایم که کربلا زیاد بیایم. بنویس برایم شب‌ها از عشق علی (ع) و بچه هایش پهلو به پهلو شوم و از عشقشان گل‌های بالشم خیس شوند. بنویس برایم کسی را پله نکنم که خودم بالا بروم. بنویس که دلی را نشکنم و نرنجم و نرنجانم. بنویس که آبروریز اهل بیت نباشم و بنده‌های خوبت من را دوست داشته باشند. 

بنویس حالا که شب نوشتن است. بنویس خون من از خون علی (ع) و بچه هایش که رنگین‌تر و پاک‌تر نیست. بنویس وقت رفتنم مرگی سرخ در انتظارم باشد. مثل آن شب فرودگاه بغداد. بنویس و من را از این سرگشتگی نجات بده. این انگشت‌ها خیلی وقت است از نوشتن گزگز نکرده اند. بنویس که شب شب نوشتن است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->