اجتماع بزرگ روز ملی عفاف و حجاب در مشهد برگزار می‌شود + زمان و مکان پیام تسلیت تولیت آستان قدس رضوی درپی درگذشت همسر آیت‌الله عبادی مراسم گرامیداشت شهدای اقتدار ایران در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد +فیلم خانواده شهدای اقتدار ایران، مهمان امام رئوف (ع) | حرم مطهر رضوی، میزبان محفل قرآنی «به سوی فتح» آیین «مارأیت إلا جمیلاً» ویژه بانوان عرب‌زبان در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد دستیار رئیس جمهور: تجاوز رژیم صهیونیستی را با نگاه عاشورایی ببینیم بررسی میراث دعایی زین‌العابدین(ع) در صحیفه سجادیه | امام چهارم، مبارزی خستگی‌ناپذیر بسیج خیرین در راستای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب ایران امام حسین (ع) در مکتب امام سجاد (ع) رئیس بنیاد شهید کشور: رسیدگی به اسکان خانواده‌های شهدای حمله صهیونیستی در اولویت قرار گیرد مراسم بزرگداشت پاسدار شهید «مرتضی میثمی» امروز در مشهد برگزار می‌شود (۱۸ تیر ۱۴۰۴) یادگار «رکن‌الدوله» در حرم‌مطهر‌ رضوی | درباره رواق «دارالذکر» که روزگاری مدرسه «علینقی‌میرزا» بوده است صدای آشنای حرم بچه‌های هیئتی چرا واردات خودروی جانبازان هنوز به سرانجام نرسیده است؟ شهید اقتدار ملی | درباره «شهید سردار بهنام شهریاری» که سال‌ها در مسیر اباعبدالله(ع) گام برداشت کمی از کربلا در همین اتاق | روضه‌های خانگی، برکت خانه‌ها و شهرمان هستند گردهمایی پُرشور ۴ هزار عزادار افغانستانی در حرم امام‌رضا(ع) تشییع و خاکسپاری پیکر جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس در مشهد (۱۸ تیر ۱۴۰۴) برگزاری اجتماع «یک ایران زینب(س)» در حرم مطهر امام‌رضا(ع)، امروز (۱۸ تیر ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

پناه بر یال چادری سوخته

  • کد خبر: ۲۳۸۲۴۷
  • ۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۶
پناه بر یال چادری سوخته
ما روضه‌ها را زندگی می‌کنیم، ما پلان به پلان زندگی مان در عاشورا نمونه‌ای دارد،  هر ابراتفاقی که در زندگی مان بیفتد نخش را که دنبال کنی رشته و نمونه‌ای در کربلا دارد شب سوم محرم از رقیه می‌خوانند.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

ما روضه‌ها را زندگی می‌کنیم، ما پلان به پلان زندگی مان در عاشورا نمونه‌ای دارد،  هر ابراتفاقی که در زندگی مان بیفتد نخش را که دنبال کنی رشته و نمونه‌ای در کربلا دارد شب سوم محرم از رقیه می‌خوانند. می‌خوانند و ذوب می‌شوند. می‌خوانند و آب می‌شوند. برای خیلی از امام حسینی‌ها، شب قدر و تقدیر و حاجت هایشان شب سوم محرم است. شب رقیه خاتون. دوستی داشتم که یک سال قصه‌ای برایم گفت و من از آن سال به بعد محرمی نیست که قصه اش را نشنوم و با او نسوزم.

می‌گفت: رسیدم خانه و کلید که انداختم دیدم مهمان داریم، برادر همسرم آمده بود و زهرا برای شام نگهشان داشته بود. خوش و بشی کردم و کم و کسر‌ها را از همسر پرسیدم و زدم بیرون برای خرید مایحتاج، صادق گفت: بیا با موتور برو. موتور برادر خانمم را گرفتم که بروم سوپری پشت کوچه، ماست و سس و نوشیدنی بخرم. موتورش نو و قشنگ بود وسوسه ام کرد که مسیر را طولانی‌تر کنم و بروم یک دوری با آن بزنم، وگرنه نه من موتورسوار بودم نه راه مقصدم دور که نشود پیاده بروم.  

دیدی یک وقت‌هایی با یکی توی راهرویی یا راه پله‌ای سینه به سینه می‌شوی ا و می‌رود راست تو هم می‌روی راست، او‌ می‌رود چپ تو هم می‌روی چپ؟ دیدی بلاتکلیفی چندثانیه‌ای را؟ گفتم: خب! گفت: پیچیدم تو کوچه، از همان بقالی‌ای که من قصد خرید داشتم یک دختر شش، هفت ساله با دو پسر کوچک‌تر و کم سن و سال‌تر بستنی به دست شاد و خندان آمدند بیرون. سرعتم حدود پنج کیلومتر بود که به سه چهار متری بچه‌ها رسیدم.  با هم همان طور سینه به سینه شدیم. 

مطمئن بودم اتفاقی نمی‌افتد. لبخندزنان خواستم این بلاتکلیفیِ انتخاب جهت را بگذارم به عهده آن ها. هول کردند. بستنی یکی شان افتاد. صورتشان شد گچ دیوار. بزرگ ترشان دخترک بود. یک دفعه بال‌های چادرش را باز کرد و دو پسر را زیر بال گرفت و چادر را بست و روی صورتش را هم کامل پوشاند و نشست و دست هایش را گذاشت روی سرش. نزدیک شده بودم.

از زیر چادر مثل جوجه‌ای ترسیده چیریس کرد که: ما را نکُش. پیاده شدم و بغلشان کردم و بستنی‌های شکسته و بی طعم شده را تجدید کردم و برایشان خریدم.  خودم تا خانه مشایعتشان کردم که تاریخ تکرار نشود. بعد نشستم پشت شمشاد‌ها سیر اشک ریختم. گریه کردم برای سه ساله حسین (ع) برای ناموس حسین (ع) از موتور متنفرم.  بمیرم برای سینه به سینه شدن بچه‌های ارباب و صدای شیهه اسب‌های جنگی. همان اسب‌ها که می‌خوانیم: اَسرَجَت و اَلجَمَتْ و تَنَقَّبَت لِقِتالِکَ.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->