با ساده‌ترین وسایل، بهترین کاردستی‌های سه‌بعدی را بسازید اولین جشنواره فرهنگی هنری شمسا با محوریت طراحی و دوخت پوشاک اسلامی در خراسان رضوی برگزار می‌شود مجموعه شعر «فرفره کولی» اثر مهدی حاتمی شاعر خراسانی منتشر شد فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» با بازی فرشته حسینی و هانیه توسلی اکران آنلاین می‌شود+ زمان پخش لیندا کیانی با «سامپو» در راه کوبا اکران فیلم سینمایی «۷۶۰۰» در هنر و تجربه حکایت دست خر شکسته و گرگ خاموش برنامه جدید کامران نجف‌زاده برای شبکه نمایش خانگی اعلام نامزدهای بخش‌های رقابتی پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوثر آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر مشهد در هفته‌ای که گذشت (۳۰ تیر ۱۴۰۳) پرورش در مشهد، شکوفایی در تهران | نگاهی به حضور نسل جدیدی از هنرمندان مشهدی در سینما و تلویزیون کشور تمدید مهلت نام‌نویسی در جشنواره فیلم کوتاه تهران نگاهی به کتاب‌های تازه منتشرشده در روز‌های گذشته (۳۰ تیر ۱۴۰۳) آزادشدن تعدادی زندانی توسط «مصطفی راغب» خواننده پاپ مروری بر فروش فیلم‌های سینمایی خراسان‌رضوی در هفته‌ای که گذشت (۳۰ تیر ۱۴۰۳) زنده‌یاد پروانه معصومی با سریال «در کنار پروانه‌ها» در شبکه دو + زمان پخش بهترین سریال‌ها و فیلم‌های کره‌ای با بازی «شین مین آ» پخش کارتون ژاپنی «مبارزان کهکشانی» از امروز (۳۰ تیر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

حکایت دست خر شکسته و گرگ خاموش

  • کد خبر: ۲۴۰۰۱۲
  • ۳۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۶
حکایت دست خر شکسته و گرگ خاموش
روزی باربر و خر در یک جاده بیابانی مشغول حمل بار مردم بودند، ناگهان خر در چاله‌ای افتاد و دستش از سه جا شکست.

در روزگاران قدیم، خری زندگی می‌کرد که صاحبش به شغل باربری اختصاص داشت. باربر، بار‌های مردم را می‌گرفت و بر پشت خر می‌گذاشت و از مبدأ به مقصد می‌رساند و مزد دریافت می‌کرد. روزی که باربر و خر در یک جاده بیابانی مشغول حمل بار مردم بودند، ناگهان خر در چاله‌ای افتاد و دستش از سه جا شکست. صاحب خر وقتی شکستگی دست خر را دید،  آهی کشید و بار مردم را از روی دوش خر برداشت و روی دوش خود گذاشت و رفت و خر را در بیابان به امان خدا رها کرد.

خر با خود گفت: یک عمر برای این مرد بی مرام بی معرفت کار کردم و بار بردم و حالا که دستم شکسته است مرا به حال خود رها کرد تا طعمه گرگ بیابان شوم. در این لحظه خر گرگ بیابان را مشاهده کرد که از دور به وی نزدیک می‌شود. تصمیم گرفت با همه خریتش، تا آخرین لحظه از خود صیانت نماید و مفت خوراک گرگ نشود. وقتی گرگ به نزدیک خر رسید، خر گفت: سلام بر سالار درندگان بیابان. 

گرگ گفت: سلام بر سمبل شاسکول‌های جهان، چرا اینجا خوابیده ای؟ خر گفت: اینجا نخوابیده ام، بلکه اینجا افتاده ام. دستم شکسته و صاحبم رهایم کرده و اکنون توان فرار کردن هم ندارم و به هرحال خوراک شما خواهم شد. گرگ گفت: آفرین، به نظر می‌رسد خیلی هم خر نیستی. خر گفت: با این اوصاف از شما خواهشی دارم. گرگ گفت: چه خواهشی؟

خر گفت: من به زودی خودم دار فانی را وداع خواهم گفت. استدعا دارم تا وقتی خودم دار فانی را وداع نگفته ام، مرا پاره پاره نکنید. چرا که من خری نازپرورده ام و طاقت درد و خون ریزی ندارم. در عوض من هم لطفی به شما می‌کنم. گرگ گفت: چه لطفی؟ خر گفت: عرض کردم که من خری نازپرورده ام. من در خانه صاحبم لباس‌های برند و زیبا می‌پوشیدم و غذا‌های رژیمی عالی می‌خوردم. نعل من هم از طلاست و شما بعد از خوردن من می‌توانید آن‌ها را باز کنید و بفروشید و با آن صدتا خر بخرید. 

گرگ گفت: واقعا؟ خر گفت: بلی، خودتان بفرمایید ببینید. گرگ به پشت خر رفت تا نعل‌های وی را ببیند و قیمت گذاری کند. در این هنگام خر همه توانش را جمع کرد و با جفت پا لگد محکمی به پوزه گرگ زد و دهان وی را به طور کامل سرویس کرد. گرگ خواست بگوید: بدبخت، خیلی خری، تو که به هرحال می‌میری و اگر من نمی‌خوردمت لاشخور‌ها می‌خوردنت، پس این چه کاری بود که کردی...، اما از آنجا که فک و دندان هایش خرد شده بود نتوانست چیزی بگوید و واقعا خاموش شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->