سرخط خبرها

حکایت روباه و خروس و سگ و خر

  • کد خبر: ۲۴۳۴۹۶
  • ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۶
حکایت روباه و خروس و سگ و خر
قرن‌ها پیش و در روزگار سلطان سنجر سلجوقی که نهمین سلطان امپراتوری سلجوقی و واپسین سلطان مقتدر سلجوقی بود و پس از او سلسله سلجوقیان رو به افول و خاک برسری نهاد، در یکی از قصبات شمال غزنین،  روباهی زندگی می‌کرد که بسیار حیله گر و مکار بود.

قرن‌ها پیش و در روزگار سلطان سنجر سلجوقی که نهمین سلطان امپراتوری سلجوقی و واپسین سلطان مقتدر سلجوقی بود و پس از او سلسله سلجوقیان رو به افول و خاک برسری نهاد، در یکی از قصبات شمال غزنین،  روباهی زندگی می‌کرد که بسیار حیله گر و مکار بود و همواره از روی مکر و حیله و با طرح و برنامه قبلی مرغ‌ها و خروس‌ها را شکار می‌کرد و به مصرف غذایی خود می‌رساند.

روزی از روز‌ها روباه که برای شکار از لانه خارج شده بود به پشت پرچین مزرعه‌ای رسید و چند خروس را مشاهده کرد که با فاصله بر روی پرچین نشسته بودند و برای خود قوقولی قوقو می‌کردند. روباه نزدیک خروس‌ها شد و به یکی از آن‌ها که از بقیه چاق‌تر و چله‌تر بود، گفت: چه صدای خوبی دارید آقای خروس. صدایی گرم و گیرا و جاندار که قابلیت تحریر بالایی هم دارد.

من امروز صبح نیز آواز زیبایت را شنیدم و بسیار لذت بردم و اکنون خدمت رسیدم تا ضمن عرض تبریک به مناسبت این صدای زیبا از شما بپرسم آیا کلاس یا کارگاه تدریس آواز ندارید؟

خروس گفت: با سپاس از شما، خیر. روباه گفت: حتی به طور آنلاین هم تدریس نمی‌کنید؟ خروس گفت: با سپاس مجدد، خیر. روباه وقتی دید سیاست پاچه خواری به نتیجه نمی‌رسد، سیاستی دیگر پیشه کرد و گفت: راستی خبر تازه را شنیده اید؟ خروس گفت: خیر. روباه گفت: روز گذشته تمام حیوانات تشکیل جلسه داده و با هم شور و مشورت کرده اند و امروز را به عنوان روز صلح و آشتی حیوانات انتخاب کرده اند. خروس گفت: اوه چه جالب.

روباه گفت: اکنون که روز صلح و آشتی و جشن همدلی و هم زبانی است چرا به همراه دوستانت از بالای پرچین پایین نمی‌آیید که کمی با هم اختلاط کنیم و صلح و آشتی حیوانی را به جشن بنشینیم. خروس که وصف حیله گری روباه را شنیده بود و می‌دانست با این حرف‌ها قصد دارد او را خر کند و بخورد، گردنش را دراز کرد و به سمت دوردست نگاه انداخت.

روباه پرسید: چیزی شده؟ خروس گفت: خیر. دو جانور به این سمت نزدیک می‌شوند. روباه پرسید: چه جانوری هستند؟ خروس گفت: یک جفت سگ هستند. در این لحظه روباه دمش را روی کولش انداخت و پا به فرار گذاشت. خروس خنده کرد و گفت: روز صلح و آشتی و جشن همدلی چطور شد؟ روباه گفت: در جلسه دیروز سگ‌ها حضور نداشتند و گمانم خبر صلح و آشتی حیوانی را نشنیده اند. خروس گفت: خر خودتی؛ و تا پایان روز به قوقولی قوقوی خود ادامه داد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->