به گزارش شهرآرانیوز، اولین مواجههمان با پسرک جلوی یکی از رستورانهای راسته بولوار وکیلآباد است. اصرار دارد دستکم یک جفت جوراب بهمان بفروشد. کولهپشتیای را که بر دوش دارد، روی زمین میگذارد و از داخلش چند مدل جوراب بیرون میآورد و از تنوع مدلها و کیفیت جنس آنها تعریف میکند. حدودا دوازدهسیزدهساله به نظر میرسد.
با التماسی که در چشمهایش هم عیان است، میگوید که از صبح، دشت نکرده است و بازهم اصرار که «خاله، تو رو خدا یکی بخر!». خوشسروزبان است و سماجتش که همراه با چاشنی ادب است، ترغیبمان میکند که گپ کوتاهی با او بزنیم. روایت زندگیاش را خلاصه میگوید: «پدرم اعتیاد داشت و ما را رها کرد. پسر بزرگ خانواده هستم و غیرتم اجازه نمیداد که بیخیال بنشینم تا مادرم خرج من و خواهرم را بدهد. این شد که پارسال دیگر مدرسه نرفتم و شدم کمکخرجش».
خودش میگوید که مدرسه را تا کلاس ششم ادامه داده و بعد هم بیخیالش شده است. سه جفت جوراب را که میخریم و با او خداحافظی میکنیم، تازه یادمان میآید که اسمش را نپرسیدهایم؛ البته فرقی هم نمیکند. او هم یکی از حدود یکمیلیون دانشآموز جامانده از تحصیل این مرزوبوم است؛ همانها که فکر میکنیم تعدادشان زیاد نیست، اما درواقع هست.
عبارت «ترک تحصیل» در گزارشهای رسمی درباره دانش آموزانی به کار میرود که حین تحصیل، بعد از قبولی یا مردودی، به هر دلیلی نظام آموزشی را ترک کرده باشند. بررسی آمارهای مرکز آمار کشور و نیز مرکز پژوهشهای مجلس از سیر سینوسی نرخ ترک تحصیل در سالهای اخیر حکایت دارد.
براساس این گزارشها، نرخ ترک تحصیل در کشور اگرچه از سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ تا ۱۴۰۲-۱۴۰۱ در مقطع ابتدایی از ۰.۹۹ درصد به ۱.۲ درصد افزایش یافته، در برخی از این سالها کاهشی هم بوده است. همین روند را در نرخ ترک تحصیل دانش آموزان مقطع متوسطه اول هم شاهد هستیم و این رقم از ۴.۱۱ درصد در سال ۱۳۹۶-۱۳۹۵ به ۵.۴۷ درصد در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ رسیده است. در مقطع دوم متوسطه نیز وضع به همین منوال است و نرخ جاماندگی از تحصیل از ۴.۵۳ درصد در سال ۱۳۹۶-۱۳۹۵ به ۴.۰۴ درصد در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ رسیده است.
نکته جالب توجه در این آمار، این است که بیشترین نرخ ترک تحصیل مربوط به دانش آموزان دوره متوسطه اول است که در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ با ۶.۵۴ درصد، رکورد سالهای قبل را شکسته و به بیشترین میزان خود رسیده است. اگر بخواهیم به لحاظ تعدادی هم درباره بازماندگان از تحصیل بگوییم، خلاصه اش میشود اینکه در سالهای تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ تا ۱۴۰۲-۱۴۰۱ به ترتیب ۷۴۷ هزارو ۹۱۱ دانش آموز، ۶۹۶ هزارو ۳۹۹ دانش آموز، ۹۲۸ هزارو ۸۹۹ دانش آموز، ۹۳۸ هزارو ۶۱۴ دانش آموز، ۹۸۰ هزارو ۸۷۱ دانش آموز، ۹۱۱ هزارو ۲۷۲ دانش آموز و ۹۲۹ هزارو ۷۹۸ دانش آموز از تحصیل بازمانده اند.
دادهها و اطلاعات کشوری میگوید خراسان رضوی جزو پنج استانی است که در این سالها بیشترین فراوانی بازماندگان از تحصیل را داشته است. حالا گاهی نامش درکنار سیستان وبلوچستان و تهران و خوزستان آمده و گاهی هم هم نشین آذربایجان غربی و گلستان و خراسان شمالی بوده است.
اگرچه براساس آماری که اداره کل آموزش وپرورش خراسان رضوی اعلام کرده است، ۵۱ هزارو ۸۳۲ دانش آموز خراسان رضوی در سال تحصیل ۱۴۰۲-۱۴۰۱ ترک تحصیل کرده اند، پیگیریهای پیشین شهرآرا از وزارت آموزش وپرورش، ما را به این پاسخ رساند که «آمار ترک تحصیل، جزو آمار طبقه بندی شده است و نمیتوانیم آن را اعلام کنیم».
پیشتر از آن هم آماری را مدیران آموزش وپرورش استانی اعلام کرده بودند؛ برای مثال مهرماه ۱۴۰۱ مدیرکل آموزش وپرورش استان از ترک تحصیل ۱۵ درصد دانش آموزان خراسان رضوی خبر داده و گفته بود که «در سال تحصیلی گذشته، ۲۵ هزار دانش آموز بازمانده از تحصیل داشتیم که ۱۸ هزار نفر شناسایی و از این تعداد ۱۳ هزار نفر جذب شدند.
در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ نیز حدود ۴۰ هزار دانش آموز از تحصیل بازمانده بودند که ۲۲ هزار نفر آنها جذب شدند». آذر رشیدی، معاون آموزش ابتدایی اداره کل آموزش وپرورش استان، هم پیش از این به شهرآرا گفته بود که آمار بازماندگان از تحصیل را نمیتوان صفر کرد؛ زیرا برخی از این دانش آموزان، امکان حضور دوباره در مدرسه را ندارند.
مرکز پژوهشهای مجلس پیشتر در گزارشی، نرخ جذب کودکان بازمانده از تحصیل را «بسیار ناچیز» توصیف کرده و نوشته بود که این امر درکنار رقم درشت ترک تحصیل کنندگان سالانه، سبب افزایش بی رویه جاماندگان از مدرسه شده است؛ مسئلهای که براساس همین گزارش، مهمترین دلیلش مشکلات اقتصادی است و ریشه در فقر دارد، حتی اگر آموزش را برای همه رایگان درنظر بگیریم، بازهم هزینههای جانبی آن، همان چیزی است که برخی خانوادهها از پسش برنمی آیند و درنتیجه عطای تحصیل فرزندانشان را به لقای آن میبخشند. علاوه بر اقتصاد، ریشه ترک تحصیل بخشی از دانش آموزان به ویژه دختران، به مسائل فرهنگی و اجتماعی برمی گردد.
واضحتر اینکه ازدواج زودهنگام برخی دختران در بعضی مناطق شهری و روستایی، سبب خداحافظی آنها با مدرسه میشود. کمبود امکانات آموزشی در برخی مناطق حاشیه نشین و روستاها، جذاب نبودن محیط آموزشی و نبود الگوی مناسب برای دانش آموزان و جای خالی مهارت آموزی، برخی دیگر از دلایل ترک تحصیل دانش آموزان در مقاطع مختلف آموزشی است.
ترک تحصیل زودهنگام سبب میشود کودک زودتر از موعد، درگیر دنیای بزرگ سالی شود و ازآنجاکه ترک تحصیل کودکان با افزایش شمار کودکان کار و خیابان، تکدیگری، آسیبهای اجتماعی و. ارتباط تنگاتنگی دارد، متولیان امر باید برای اصلاح این روند فکری بکنند و این معمای چندمجهولی را طوری حل کنند که همه ریشه هایش اعم از ریشههای اقتصادی و فرهنگی را بخشکاند.
زهرا مرادوند| یک کارشناس و فعال حوزه آموزش وپرورش نیز ترک تحصیل دانش آموزان را متأثر از ارتباط حوزه نهاد آموزشی با نهادهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی میداند.
محمدرضا نیک نژاد اظهار میکند: خانوادههای کم برخوردار یا نابرخوردار به لحاظ معیشتی، دارای مشکلات اقتصادی هستند و پسران را به عنوان کمک خرج یا منبع درآمد درنظر میگیرند و دختران را برای رهایی از برخی مسائل مادی، زودتر از سن معمول به ازدواج وامی دارند.
او ادامه میدهد: این درحالی است که اگر امکان آموزش فرزندان این خانوادهها فراهم شود، این بچهها میتوانند شرایط بهتری برای خود و خانواده شان رقم بزنند، اما در همه مناطق به ویژه برای دختران، امکان آموزش وجود ندارد.
کارشناس حوزه آموزش وپرورش کشورمان با اشاره به چندپایه بودن مدارس ابتدایی در برخی مناطق کم برخوردار و روستایی نیز میگوید: در مقطع ابتدایی، خانوادهها و حتی ساختار آموزشی و حاکمیتی معمولا با این موضوع مشکلی ندارند، اما در مقطع متوسطه دوم، خانوادهها حاضر به فرستادن فرزندان خود به مراکز آموزشی روستاهای دیگر یا شهر نیستند. این موضوع به ویژه درباره دختران بیشتر به چشم میآید.
به گفته نیک نژاد، علاوه بر مسائل اقتصادی و معیشتی خانواده ها، در سطح آموزش وپرورش نیز این دغدغه وجود ندارد که امکانات آموزشی را باتوجه به توضیح و تأکید اصل قانون اساسی به حدی گسترش بدهند که امکان تحصیل تا پایان متوسطه دوم برای همه خانوادهها در هر سطح و لایه اجتماعی فراهم شود.
او با بیان اینکه طبق آخرین آماری که مرکز پژوهشهای مجلس ارائه کرد، ۱۷۶هزار معلم کم داریم که این کمبود بیشتر شامل مناطق نابرخوردار میشود، اظهار میکند: درواقع معلمان آموزش دیده حاضر نیستند به مناطقی که رفت وآمد به آنها سخت است یا خانوادهها از نظر مالی، مدرسه و تحصیل فرزندان خود را حمایت نمیکنند، بروند که این موضوع هم به نوبه خود باعث کمبود معلم در مناطق نابرخوردار و کم برخوردار است.
این کارشناس آموزشی معتقد است که برای برون رفت از این معضل باید به اصل۳۰ قانون اساسی و در اولویت قرار دادن آموزش رایگان و باکیفیت در کشور برای همه دانش آموزان، از همه سطوح مختلف جامعه، بازگردیم.
نیک نژاد بیان میکند: در دوره اول انقلاب اسلامی امر آموزش، اولویت بسیار داشت و در ۱۰ سال نخست پیروزی انقلاب نیز اولویت این امر مهم حتی با وجود جنگ ادامه پیدا کرد، اما بعد از آن، دولتها پولی سازی آموزش وپرورش را افزایش دادند و به سمت گسترش مدارس پولی رفتند. با این روند، با گذشت هرسال، دولتها از وظیفه ذاتی خود که فراهم کردن آموزش رایگان و باکیفیت برای دانش آموزان است، بیشتر شانه خالی کرده اند.
نیک نژاد بیان میکند: شما به عنوان فعال رسانه و ما به عنوان فعالان حوزه آموزش و همچنین کل جامعه به عنوان شهروندان باید دولت را وادار به انجام وظیفه اصلی خود کنیم تا آموزش رایگان و کیفی، جزو اولویتهای اول حاکمیت قرار بگیرد.
زهرا مرادوند| یک جامعهشناس، ترکتحصیل دانشآموزان را یکی از معضلات کشورهای درحال توسعه برمیشمارد و میگوید: در ایران نیز به تصریح قانوناساسی، تحصیل کودکان یکی از اصول اصلی و جزو حقوق آنها محسوب میشود.
دکتر حسین اکبری با بیان اینکه مسئله ترکتحصیل از گذشته وجود داشته است، اما به نظر میرسد که در سالهای اخیر با تشدید مشکلاتی در حوزههای اجتماعی و اقتصادی، این فرایند نیز شدت گرفته است، بیان میکند: این موضوع به دلایل مختلف و در سطوح گوناگون فردی، خانوادگی و در سطح کلانتر جامعه مطرح میشود که ازدواج زودهنگام دختران یا روی آوردن پسران به کار و مسائل مالی از آن جمله است.
وی با بیان اینکه پدیدههای اجتماعی زاییده یکیدو عامل نیستند، بلکه هریک از آنها را باید منبعث از مجموعهای از عوامل دید، تصریح میکند: یعنی شما اگر کودکهمسری یا ازدواج زودهنگام دختران را بررسی میکنید، باید مجموعه دیگری از عوامل مثل فقر فرهنگی، فشارهای اقتصادی و... را هم بررسی کنید، بنابراین ترکتحصیل هم تابعی از این جریانات کلان در حال وقوع در جامعه است.
به گمان دکتر اکبری، ازطرفی نیز دولت، چون درگیر انواعواقسام بحران است، وظایف خودش را در این حوزه بهدرستی انجام نمیدهد. احتمالا ترکتحصیل کودکان، یکی از بحرانهای پیشپا افتاده دولت است که شاید چندان هم برایش اهمیتی نداشته باشد؛ زیرا معضلات کلانتر و مسائل مهمتری برای رسیدگی دارد.
جامعهشناس کشورمان میگوید: راهکار برونرفت از این معضل، ریشهای است؛ یعنی ابتدا باید بحرانهای اقتصادی، مدیریت و سیاستگذاری، بررسی و حل شوند و برای پیشگیری درست از معضلات اینچنینی از سطوح کلان تا خرد، نیز راهکاری اساسی اندیشیده شود.
به گفته وی، پیشگیری در این حوزه باید معطوف به پیشگیری اولیه و ثانویه باشد و عوامل تأثیرگذار بر آن در سطوح مختلف بررسی شود، بنابراین وقتی از سطح کلان و پیشگیریهای اساسی پایینتر بیاییم، به عوامل دیگری میرسیم که باید برای آنها راهکار درنظر گرفته شود. اکبری بیان میکند: در آینده روستاهای زیادی خواهیم داشت که بهدلیل کاهش جمعیت شاید برای نظام آموزشی، تأسیس یا حفظ مدرسه در آنها به لحاظ مالی و بهرهوری، چندان مقرونبهصرفه نباشد.
ازطرفی برای خانوادههای ساکن در چنین روستاهایی نیز مقرونبهصرفه نیست که فرزندانشان را برای تحصیل به دیگر روستاها یا مراکز دورتر بفرستند، بنابراین باید تدبیری اندیشیده شود که رشد مراکز آموزشی یا رشد آموزش از راه دور را رقم بزند. او ادامه میدهد: در سطوح دیگر نیز نظام حاکمیت و آموزشوپرورش باید برنامه مشخص و هدفمندی برای بازگرداندن دانشآموزان ترکتحصیلکرده به چرخه آموزش، در نظر بگیرند. ازسوی دیگر شبکه این عوامل باید در سطوح مختلف، ارزیابی و نظام پیشگیرانهای برای خروج دانشآموزان از سیر تحصیلی ایجاد شود.
این جامعهشناس با بیان اینکه استفاده از هیئتهای قانونی و اجبار نیز میتواند در این روند مؤثر باشد که البته فعلا جامعه ما نمیتواند به این سمت برود، میافزاید: مابقی راهکارها مجموعهای از تدابیر هستند که باید درنهایت منجر به کاهش این پدیده شوند؛ اگرچه حذف کردن آن بسیار سخت است، کاهش آن تا اندازه زیادی، شدنی است.