دهلی نو محفل شاعرانه در پاسداشت حضرت زهرا(س) شد تأکید معاون وزیر فرهنگ در حمایت از تولید محتوای قرآنی در مناطق روستایی و عشایری آیت الله مکارم شیرازی: حوزه علمیه در استفاده از هوش مصنوعی پیشگام باشد مشکل معیشت طلاب حل شود | انتقاد از برخورد گزینشی رسانه‌ها نسبت به روحانیت مشهد، میزبان برگزاری دهمین کنگره ملی اعتکاف تجهیز کتابخانه آستان قدس رضوی به تولیدات پژوهشی بنیاد بین المللی امام رضا(ع) جشنواره «میقات» فرصتی برای شناسایی هنر زائران در ایام حج غسال ۸۰۰ شهید دفاع مقدس به فرزند شهیدش پیوست هزار و ۴۲۲ اثر به اجلاسیه سراسری نماز ارسال شد حماسه‌ساز حماس | درباره «شیخ احمد یاسین» نماد مقاومت فلسطین شرح جزئیات اولویت‌ها و هزینه اولیه ثبت‌نام حج ۱۴۰۵ داشته‌ها و نداشته‌ها ملاک محبت خداوند است؟! در پناه بی‌کرانگی | مروری بر نتایج رفتاری درباره توحیدباوری نمایشی که فاصله نسل‌ها را شکست تولیت آستان قدس رضوی: قهرمانی تیم‎‌های ملی کشتی، گسترش وحدت و همدلی را در جامعه رقم زد قطار مهربانی چه مکان‌هایی برای اقامه نماز مکروه است؟ سخن رهبر انقلاب درباره مجتهدان زن، صرف توصیه نیست بلکه الزام‌آور است «نقاره‌چی»؛ داستان زندگی زنده‌یاد احمد قوام شکوهی و پیوند تاریخ، حرم امام رضا(ع) و ادبیات نوجوان تولیت آستان قدس رضوی: رسالت علمای دینی، افشای توطئه‌های دشمنان و حفظ کیان اسلام است
سرخط خبرها

همین که در حرمش می‌روی به یادم باش

  • کد خبر: ۲۴۶۵۶۳
  • ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۸
همین که در حرمش می‌روی به یادم باش
هردو ما ایمان آوردیم به اشک‌هایی که او را به زیارت اربعین رساندند و به زیارت شب آخری که آرزوی مادر شدن را برآورده کرد.

با هزار امید که شاید دقیقه ۹۰ مرز را باز کنند راهی مهران شد. قرار بود من با سهمیه هنرمندان و شاعران اربعین را کربلا باشم و آنجا اگر شد هم را ببینیم. رفت و سفر به سرانجام نرسیده از مرز برگشت. دل شکسته و غمگین بود. کرونا به اندازه کافی به همه مان سخت گرفته بود و دیگر طاقت نداشتیم اربعین را هم از ما بگیرد. جواب منفی کرونایم آمد و فرداشبش باید راهی تهران‌ می‌شدم که به کاروان هنرمندان بپیوندم.

برای زیارت امام رئوف تا حرم همراهم آمد. یک لحظه به خودم آمدم و دیدم ورودی صحن انقلاب فروریخته و به پهنای صورت اشک می‌ریزد. خیلی سخت بود، مسافر مسیری بودم که منصرف شدن از ادامه مسیر کار من نبود و از طرفی این سفر آن هم تنهایی خیلی دل چسب نمی‌شد. من هم برای اولین بار قرار بود به خیل راه پیمایان اربعین بپیوندم و دل توی دلم نبود برای این سفر سخت و شیرین.

شب آخری را که در سرزمین نور بودم با دلی شکسته رفتم حرم حضرت عباس (ع) و عرض حاجت کردم. آن لحظه نمی‌دانستم سال بعد قرار است من به خاطر اجابت حاجتی که از ایشان خواسته بودم خانه نشین و مراقب دخترکم باشم و این بار او به سفر برود. راستش اشک‌ها و دل شکسته او در صحن انقلاب کار خودش را کرده بود و من ایمان آوردم به اینکه پنجره فولاد رضا حاجت را روا می‌کند. 

هردو ما ایمان آوردیم به اشک‌هایی که او را به زیارت اربعین رساندند و به زیارت شب آخری که آرزوی مادر شدن را برآورده کرد. وقت بستن کوله پشتی اش که رسید خاطرم آمد چندسال پیش مادرم داشت وسایل بابا را جمع و یکی یکی سفارش  هایش را گوشزد می‌کرد و من که مبهوت آن لحظه معمولی ولی عاشقانه بودم شعری نوشتم که شب راهی شدن مسافرم زیر لب زمزمه اش می‌کردم.

برو برو به سلامت زیارتت بی من!
قبول باشد و رفتی دعام کن حتما

دوباره کوله خود را به هم نریزی ها!
خراب می‌شود آخر اتوی پیراهن

همین که در حرمش می‌روی به یادم باش
به وقت دیدن شش گوشه، وقت بوسیدن

بگو که یک نفر آنجا دلش هوایی توست
که یاد کرب بلا آتش است و او خرمن

خدا کند به سلامت به خانه برگردی
که چشم‌های من از دیدنت شود روشن

دلم برای حضور تو تنگ خواهد شد
ببین که فکر و خیالت چه کرده با این زن...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->