طوبی اردلان/ شهرآرانیوز - مشهد قدیم با همه خاطرات خوبش، همیشه شهر گنبدهای فیروزهایرنگ با کبوترهای بیقرار و ضرباهنگ صدای اذان در گلدستههای طلایی یا قدم گرفتن در سراچهها و غرق شدن در بویهای خوش زیر بازارچه نبوده است. وضعیت بد بهداشتی و شیوع انواع بیماریها بهویژه از دوره قاجار تا اواخر دهه ۲۰ چنان اوج میگیرد که میتوان نشانش را در اسناد و خاطرات شفاهی و مکتوب بسیاری از موسپیدکردهها دید.
وضعیت بد آب آشامیدنی
وضعیت بد آب آشامیدنی و پاککنندهها، نخستین موضوعی است که در رابطه با وضعیت بد بهداشت در مشهد قدیم مطرح میشود. حسین نجومیان در کتاب یادها و باورها مینویسد: «آب لولهکشی نبود. برای آب آشامیدنی از آبانبارها استفاده میشد. آبانبارها از جوی خیابان مشروب میگردید. در جوی خیابان زنان رختشویی و کهنهشویی میکردند و گهگاه زیر پلها جسد سگ یا گربهای، بادکرده دیده میشد. مردم در چنین آبی ظرف میشستند و دستنماز میگرفتند. شبهنگام آبانبارها را پر میکردند. درنتیجه، تابستانها بچههای خردسال از اسهال و استفراغ میمردند. کچلی، تراخم، آبله، سل، بیماریهای ریوی، مقاربتی و عفونی هرروز گروهی را به دیار عدم میفرستاد.»
حسن معین، گوینده قدیمی رادیومشهد، هم در توصیف آن روزگار میگوید: «جز تعداد اندکی از خانههای اعیانی، دیگر خانههای مشهد حمام نداشتند. بچهها سالی یکبار، آن هم نزدیک سال نو رنگ تن شستن به خود میدیدند. برای همین اندک هم باید به حمام عمومی مراجعه میکردند. جایی که خودش مولد انواع بیماریها بود. خزینههای بزرگی بودند که در هر نوبت از روز دهها نفر همزمان وارد آن میشدند و تن میشستند. آب این خزینه هم گاهی تا روزها عوض نمیشد؛ آنقدر که کرم میگرفت و بوی تعفن میداد. آب لولهکشی نبود. برای همین ناچار بودیم چندمرتبه در روز با دلو یا کوزه راهی آبانبارها شویم.
آن روزگار در هر محله مشهد، یک تا چند آبانبار وجود داشت که آب شرب مردم را تأمین میکرد. بعضیها هم تنها برای مصرف روزانه مثل غذا پختن و ظرف شستن از آبانبارها آب برمیداشتند و آب آشامیدنی را از سقاهای دورهگرد میخریدند یا از چاه تأمین میکردند. این را بگذارید به حساب اینکه آب آبانبارها خیلی کثیف بود. از هشتسالگی وظیفه آب آوردن به عهده من بود. خانهمان توی کوچه ضیا نزدیک بازارچه حاجآقاجان قرار داشت. آبانباری هم همانجا بود که از آن آب برمیداشتیم. برای رسیدن به آب باید هرروز چند مرتبه ۳۰ پله را به سمت زیرزمین طی میکردم. در انتها یک حوضمانند بزرگ ساخته بودند که کفش همیشه سبز بود و روی آب هم معمولا کرمهای سفید ریز فراوانی وول میخوردند. زنها برای اینکه کرمها را از آب جدا کنند، همیشه یک تکه پارچه نازک توری سر ظرف یا کوزهشان میبستند و بعد با کاسه کوچکی آب را داخل آن میریختند. بعدها برای بیشتر آبانبارها شیر نصب کردند و یک لنگه جوراب هم به سرش بستند تا کرمها داخل آن جمع شود و با آب نیاید. هرروز هم چندمرتبه جوراب را که پر شده بود، بیرون آبانبار خالی میکردند. البته آبی که سقاها میآوردند هم با آب آبانبارها خیلی توفیر نداشت و همه آنها به دلیل راکد ماندن، طعم و بوی نامطبوعی داشتند.»
با ورود لهستانیها به مشهد تیفوس شیوع پیدا کرد - سال 1325
نهرهای پر از زباله
استفاده از آب نهرها و جویها برای شستوشو و آبتنی یکی دیگر از مواردی بوده که به بدتر شدن وضعیت بهداشت در مشهد قدیم دامن میزده است. بهعنوان مثال بیشتر سیاحان آب نهر پایینخیابان را کثیف و غیر قابل شرب توصیف کردهاند. کلنل مک گرهگور در سفرنامه خود درباره نهر نادری نوشته است: «از میان شهر نهر کثیفی میگذرد که در چند نقطه بر روی آن سکوهایی ساختهاند و مردم بدون توجه به بوی بدش، روی این سکوها مینشینند و تفریح میکنند.» همچنین لرد کرزن در ۱۳۰۷ هجریقمری نوشتهاست: «در میان خیابان، کانال کثیفی است با لبههای آجری که عرض آن ۱۲ پاست، با پلهای سست برای عبور اهالی که الوار بر آنها نهادهاند. در کنارههای آن بهصورت نامرتبی درختهای چنار، توت و نارون کاشتهاند. در ساعاتی از روز بسیار پرجمعیت است و چنین بهنظر میرسد که همه باهم جیغ و فریاد میکشند... زنان ظرف، فرش، لباس و هرچه را که نیاز به شستن است، در این نهر میشویند و مردان هم در آن آبتنی میکنند.»
حسن معین میگوید: «زنها لباسها را سر نهرها و جویهای آبی که تعدادشان در مشهد آن روزگار کم نبود، میشستند. نهر نادری یکی از همین رودها بود که زنان محله ما و دیگر نقاط شهر از آن استفاده میکردند. این وضعیت نامطلوب سبب شیوع بیماریهای بسیاری شده بود که مهمترین آن همهگیری شپش، بیماریهای پوستی و کچلی بود. خیلی از بچههای محله ما موهای سرشان بهصورت کامل یا بهشکل سکهای ریخته بود. برای همین خانوادهها مدام موهای بچههایشان را میتراشیدند. همین بود که علاوه بر پسرها، کمتر میشد دختربچهای را با موی بلند دید. این موضوع آنقدر شایع بود که وقتی میخواستند به خواستگاری دختری بروند، اول یک نفر را میفرستادند خانه دختر تا سرش را وارسی کند و ببیند طرف مو دارد یا نه.»
کمبود حمام و شیوع شپش
محمود مصدق پزشک در مرور خاطراتش به موضوع فراگیری شپش اشاره کرده و نوشته است: «حوالی سال ۱۳۲۱ وقتی در دبیرستان نظام تحصیل میکردم، کادر مدرسه به بچهها کیسهای کافور میدادند و باید آن را با بند یا سنجاق به سینه میبستیم تا همهجا همراهمان باشد. این راهکار مقابله با شپش بود، چون میگفتند که شپش با بوی کافور دفع میشود.»
نهر نادری پیش از بسته شدن .با این کار بسیاری از بیماریهای پوستی که تا آن زمان شایع بود ند، کاهش پیدا کردند- دهه 40
رواج بیماریهای مسری کشنده
علاوه بر نبود امکانات، مهاجرپذیر بودن مشهد هم سبب میشد تا این شهر همیشه کانون اصلی انواع بیماریها باشد. گزارشهای بسیاری از شیوع وبا و طاعون وجود دارد که نشان میدهد هر از چندگاهی این بیماری با ورود کاروانهای تجاری از کشورهای همسایه همهگیر میشده و جانهای بسیاری را میگرفته است. شیوع تیفوس در دهه ۲۰ یکی از این نمونههاست که با عبور مهاجران لهستانی از دروازههای مشهد دامنگیر شهر شد.
دکتر مهدی فضلینژاد، اولین مدیرکل بهداری خراسان بعد از انقلاب اسلامی، در کتاب خاطراتش آورده است: «آوارههای لهستانی که به ایران آمدند، رانده شده بودند. دولتی نبود که روادید یا ویزایی به آنها بدهد. اینها آمدند در اطراف مشهد سکنا گزیدند؛ حالا به هر شکل. در مرحله اول اینها بیشتر دنبال غذا و سرپناه بودند، ولیکن آن چیزی که ما کنار و گوشه میدیدیم، همراه با اینها فحشا و مسئله الکلیسم رواج زیادی داشت. این موضوع برمیگردد به زمستان سال ۱۳۲۲.
آنها شپشهای آلوده به انگل تیفوس داشتند و این در حشر و نشر با مردم منتقل شد. تیفوس اولین تظاهرش بهصورت مسائل عصبی، روحی و روانی است. من یادم میآید که مادر ما شب به شب موها و و زیر بغلهای همه ما (بچههایش) را میگشت تا تخم یا رشک شپش نداشته نباشد! او تخم شپش را که لابهلای درزهای لباسها بود، با اتو کشیدن میکشت. بعد سیماب را که ترکیبی از جیوه بود، روی آنها میپاشید که از ابتلا تا حدودی پیشگیری میکرد. توی مشهد یکی از پزشکان به نام شیخ حسنخان عاملی توصیه میکرد که از سیماب استفاده کنید. مرگ و میر بالا بود. هرروز تعدادی از خانوادهها میمردند که بعضیها هم تیفوس گرفته بودند. آن زمان هنوز پنیسیلین نداشتیم. در سال ۱۹۴۵ میلادی در یکی از کشورهای اروپایی «فلیمینگ» آن را کشف کرده بود، ولی ما هنوز نداشتیم.»
تاریخ پر از این دست خاطرات است. همه اینها به مرور با ساخت نخستین درمانگاه در سال ۱۳۲۵ و ایجاد لولهکشی آب در سال ۱۳۳۹ رفع شد. همچنین در اواسط حکومت رضاشاه قانون تغییر حمامهای خزینه عمومی به حمام دوش مصوب شد که خود تأثیر بسیار زیادی بر روند کاهش بیماریهای جلدی و پوستی داشت. با این همه، تا مدتها بعد در گوشه و کنار شهر حمامهای غیربهداشتی وجود داشتند و از آنها استفاده میشد.
نهر نادری - دهه 20
منبع: بخشی از گفتگو با حسن معین، گوینده قدیمی رادیوی مشهد، کتاب مزار میر مراد از مرحوم غلامحسین بقیعی، یادها و باورها از حسین نجومیان، بخشی از مصاحبهها در بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس رضوی، پژوهش غلامرضا آذریخاکستر و...