انتظار در مقابل امام معصوم (ع) دو نوع است؛ زمانی ما از امام انتظار داریم و زمانی امام از ما انتظار دارند. انتظار داشتن از امام دردی از ما دوا نمیکند؛ مثل انتظاری که کوفیان از امامحسین (ع) داشتند. آنها به سیدالشهدا (ع) نامه نوشتند و گفتند: «آقا! بیایید». توقع داشتند امام بهسمت آنها بروند و وقتی هم حضرت بهسوی آنها رفتند، ایشان را نپذیرفتند و با دشمنان امام همدست شدند و آن جنایات را رقم زدند. متأسفانه در طول تاریخ، انتظارها اینچنین بوده است؛ چنانکه بنیاسرائیل از حضرت موسی (ع) خواستند برود و سرزمین موعود را فتح کند و گفتند ما بعد به تو میپیوندیم!
در آموزههای دینی و در فرهنگ انتظار برای فرج، عکس این موضوع صادق است؛ محمودبنلبید کنار کوه احد با حضرت زهرا (س) مواجه شد و به ایشان عرض کرد: «آیا پیامبر (ص) درباره خلافت امیرالمؤمنین (ع) چیزی نگفتهاند؟». حضرت زهرا (س) فرمودند: «آیا غدیرخم را فراموش کردهاید؟». وی پاسخ داد: «اگر غدیری بوده است، چرا امیرالمؤمنین (ع) خانهنشین است؟». حضرت زهرا (س) در پاسخ فرمودند: «مَثَل امام مثل کعبه است؛ شما باید نزد کعبه بروید، نه آنکه کعبه را نزد شما بیاورند». اگر کعبه نزد ما بیاید، هفتادبار هم دور آن بچرخیم، فایده و ارزش ندارد.
ما وظیفه داریم بهسوی امام برویم؛ همانطور که باید برای حج بهسوی کعبه برویم؛ البته در این رفتن بهسوی امام باید ببینیم وظیفه ما مقابل امام زمان (عج) چیست. اگر نگاه و اراده منتظران بر برآورده کردن توقعات و خواستههای امام (عج) باشد، انتظار راستین، اثرگذار و زمینهساز فرج خواهد بود، وگرنه مثل انتظار کوفیها میشود. انتظار آنها تأمین دنیا و خواستههایشان بهدست امام بود و برای همین خواستهها هم امامحسین (ع) را تنها گذاشتند؛ چنانکه عمرسعد در رؤیای امیری بر ملک ری، مقابل امام ایستاد، اما به فرموده سیدالشهدا (ع) حتی گندم ری هم نصیب او نشد.
درباره چرایی ختم شدن انتظار کوفیان به فاجعه کربلا، باید گفت انتظار کوفیان از یک معرفت حداقلی شکل گرفته بود؛ یعنی آنها جایگاه امامحسین (ع) را در هستی نمیشناختند و فقط در ظاهر میدانستند ایشان فرزند پیامبر (ص) هستند و از حضرت درخواست کردند برای تشکیل حکومت به کوفه بروند. آنها نمیدانستند که اگر امام خانهنشین هم باشد، ولیخدا و در عالم دارای اثر است. این معرفت حداقلی باعث شد امامحسین (ع) را تنها بگذارند و به روی ایشان شمشیر بکشند.
انتظار کوفیان برای امامحسین (ع) بدون معرفت و عمل و ایستا بود و حال آنکه با معرفت حداکثری است که انتظار بهعنوان افضلالاعمال محقق میشود و صرفا در حالت حسیعاطفی باقی نمیماند. سبک زندگی منتظرانه اینگونه است که فرد منتظر خواست امام را مقدم بر همه خواستههای خود قرار میدهد. اگر بین دین و دنیای او اختلافی پیدا شد، حق را به دین میدهد و پای دین میایستد. انتظار فرج، نیازمند دین عقیدهای است نه دین سلیقهای. امامحسین (ع) میفرمایند: «مردم، بنده دنیا شدهاند و دین لقلقه زبان آنهاست و اگر دین به معیشت آنها ضرر بزند، دنبال معیشت میروند!».
سبک زندگی کوفیان و نوع انتظار آنها برای امام زمانشان، بر مدار دنیا و تعلقات آن بود؛ یعنی آنها امام را میخواستند تا خواستههای دنیاییشان را برآورده کند، اما در سبک زندگی منتظرانه، دنیا باید در خدمت پرورش روح و قرار گرفتن در مسیر خدمت به امام باشد. هرقدر روح پرورش بیابد، جسم به همان اندازه مرارت و سختی میبیند؛ چون جسم باید مرکب روح باشد؛ مثل شهید قاسم سلیمانی و آیتا... رئیسی که با پرورش و رشد روحی، جسم را به خدمت آن درآورده بودند. در انتظار برای فرج و زمینهسازی ظهور نیز باید به پرورش روح پرداخت.