تنوع روایت‌ها در پوشش رسانه‌ای اربعین ویدئو | حضور مسیح و آرش در حرم امام حسین(ع) سیدمهدی شجاعی: «حماسه سجادیه» روایتی متفاوت از نقش حیرت انگیز امام سجاد (ع) در احیای دین اسلام است دست‌نوشته علی حاتمی از آخرین روز فیلمبرداری «حاجی واشنگتن» منتشر شد! + عکس ویدئو | آقای جدی می‌فرمایید خواننده شد! اختتامیه رویداد هنری «روضه هنر عاشورایی» با خلق ۳۰ اثر برگزار شد | نمایش آثار در حرم مطهر رضوی تا پایان ماه صفر برج آزادی میزبان تعزیه‌خوانی حضرت سیدالشهدا(ع) می‌شود آنجلینا جولی با «ابتکار عمل» به دنیای جاسوسی بازگشت + خلاصه داستان پایان ممنوع‌الکاری وحید تاج | بازگشت صدای سنتی به تالار وحدت «پسران هور» روی آنتن تلویزیون می‌رود + خلاصه داستان فیلم سینمایی «غریزه»، محصول مشترک ایران و ترکیه راهی بازار جهانی شد + تیزر عمو فیتیله‌ای‌ها با «شهر پنج ستاره» به تلویزیون آمدند + زمان پخش فصل دوم ونزدی (Wednesday) رکورد ۹۱ کشور را جابه‌جا کرد! برگزاری کنسرت در سالن بدون تأییدیه آتش‌نشانی ممنوع شد بهروز شعیبی: اخلاق را از «مجید جوانمرد» یاد گرفتم! روایت کودکان و نوجوانان از اربعین در مستند «تنها خواهم رفت» هم‌افزایی تازه در صنعت پویانمایی ایران زمان خاکسپاری پیکر استاد فرشچیان اعلام شد+ جزئیات حضور ۴ هنرمند ایرانی در حراج بونامز + عکس مجموعه داستان «زایمان در چهارراه مولوی» منتشر شد
سرخط خبرها

حکایت بی‌نتیجه شمع‌های اول تا چهارم

  • کد خبر: ۳۴۶۴۵۹
  • ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۶
حکایت بی‌نتیجه شمع‌های اول تا چهارم
روزی از روز‌ها یا به‌عبارت دقیق‌تر شبی از شب‌ها، چهار شمع که در اتاقی تاریک به آهستگی می‌سوختند و ذره ذره آب می‌شدند به گفت‌و‌گو با هم مشغول بودند.

روزی از روز‌ها یا به‌عبارت دقیق‌تر شبی از شب‌ها، چهار شمع که در اتاقی تاریک به آهستگی می‌سوختند و ذره ذره آب می‌شدند به گفت‌و‌گو با هم مشغول بودند. شمع اول، رو به سایر شمع‌ها کرد و گفت: من شمع صلح و آرامشم و اکنون و به‌خصوص پس از اقدامات این مردک بی‌ناموس نتانیاهو شعله‌ام رو به کاستن گرفته است و دیگر کسی نمی‌تواند مرا روشن نگه دارد. وی سپس با سه شمع دیگر وداع کرد و شعله‌اش رو به خاموشی گذاشت. شمع دوم رو به دو شمع دیگر کرد و گفت: من شمع ایمانم. انسان‌ها مرا فراموش کرده‌اند و به نور من در دل‌های خود نیازی احساس نمی‌کنند.

شعله من نیز رو به خاموشی می‌رود و دیگر از کسی کاری ساخته نیست. سپس با اندک نسیمی که از لای پنجره به داخل اتاق وزید، خاموش شد. شمع سوم رو به شمع دیگر کرد و آهی کشید و گفت: آه، مدت‌هاست که آدمیان مرا از خود رانده‌اند و فراموشم کرده‌اند. آدم‌ها دیگر به یکدیگر مهر نمی‌ورزند و برای یکدیگر فداکاری نمی‌کنند و یکدیگر را از دریچه منافع زودگذر خود می‌نگرند و مرا فراموش کرده‌اند. 

وی سپس آه دیگری کشید و گفت: دیگر هیچ‌کس نخواهد توانست شعله مرا روشن نگه دارد. وی افزود: راستی نگفتم، من شمع عشق هستم؛ و آرام آرام خاموش شد. در این هنگام دختری وارد اتاق شد و سه شمع را خاموش و یک شمع را روشن دید و از آنجا که خیلی دختر عاطفی‌ای بود گریست و گفت: این شمع‌ها باید روشن باشند تا نور و روشنایی در اتاق جاری باشد، اما تنها یکی از آنها روشن است. شمع چهارم، که تنها شمع روشن اتاق بود، گفت:‌ای دختر زیبارو، تا من روشنم نگران نباش، چرا که هیچ دشواری نداریم. 

وی افزود: تا شعله من باقی است اتاق روشن است و می‌توانی با یاری من نور صلح و ایمان و عشق را به جهان برگردانی. چراکه من شمع امیدم. دختر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: در این صورت پس من هم نماد انسان امیدوارم، که می‌توانم با امید به ایمان و عشق دست بیابم و صلح را برقرار کنم. سپس شمع امید را برداشت و با آن سه شمع دیگر را روشن کرد. در این هنگام پدر دختر وارد اتاق شد و گفت: چرا تو تاریکی نشستی دختر؟ برقا که اومده. 

وی سپس چراغ اتاق را روشن کرد و شمع‌ها را خاموش کرد و برداشت تا برای نوبت بعدی قطع برق در اثر ادامه ناترازی، در کشوی آشپزخانه بگذارد. بلی، او نیز نماد بابای انسان امیدوار بود که بدون توجه به امیدواری‌های انسان چراغ را روشن می‌کند و شمع‌ها را می‌برد و کولر را خاموش می‌کند و تحلیل‌های سیاسی می‌کند و حکایت‌ها را بدون نتیجه‌گیری به پایان می‌رساند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->