ایمان فروزاننیا | شهرآرانیوز؛ اشکنه را نباید تنها ترکیبی از روغن و پیازداغ و آب دانست. این غذای ساده تا همین چند دهسال قبل تنها نجاتبخش شکمهای گرسنه و رنگدهنده سفرههای خالی بوده است.
بیشتر ما غذاها را مشتی مواد خام میبینیم که در یک فرایند ساده یا پیچیده با هم ترکیب و پخته میشود، اما این ظاهر یک غذاست. پشت هر غذایی فلسفه و دلیلی برای شکل گرفتن وجود دارد. مثلا وقتی درباره پیتزا در همین صفحه نوشتیم، گفتیم که «این غذای ارزان و خوشمزه را نانواهای بندر ناپل قرنها برای مشتریان فقیر خود میپختهاند و میتوان آن را نوعی پیروزی هوش و ذوق انسان بر تنگدستی و کمبود موادغذایی نامید.» خب اینطور نیست که فقط پیتزا، چون فرنگی است، فلسفه داشته باشد. اشکنه هم فلسفه دارد. اتفاقا فلسفه بسیار قشنگی دارد و دلمان نیامد از آن بگذریم.
اشکنه چیست؟ اشکنه آب مزهداری است که نان را قابل خوردن یا شاید هم باید بگوییم خوردنیتر میکند. بیایید چند صدسال به عقب برگردیم، زمانی که قوت غالب مردم نان بوده است. داریم درباره چطور نانی صحبت میکنیم؟ نانی خشک و زمخت که در مقیاس زیاد پخت و نگهداری میشده است. داغ کردن تنور و پخت نان کار پرزحمتی بوده و نمیشده هرروز برای دوتا نان داغ، تنور آتش کرد. اصلا تا همین چند دهسال قبل (دارم از زمان بچگی خودمان حرف میزنم) که زحمت پخت نان بر عهده نانواییهای محل افتاده بود و دیگر خانهها تنور نداشت، باز هم عادت مردم این بود که نان را در حجم زیاد بخرند. نان زیاد بعد از بیات شدن خشک میشد تا کپک نزند. خب خوردن نان خشک خالی هم کار سختی است. اصلا نان تازه هم اگر قرار باشد چاشت هرروز آدم باشد، دل را زود میزند، نان خشک که دیگر جای خود دارد. اینجاست که اشکنه وارد سفره میشود. یک غذای سریع که هم به نان طعم میدهد، هم آن را نرم میکند. اشکنه یک غذای هوشمندانه است که سیر شدن را دلچسب کرده و عذاب نان خشک خوردن را از سر مردم دور کرده است.
حالا به مختصات این غذا نگاه کنید. اول اینکه ارزان است، با یک پارچ آب از غذای ۵ نفر به غذای ۱۰ نفر تبدیل میشود و به قول قدیمیها برکت دارد. دوم اینکه زود آماده میشود و وقت مادر خانه که همزمان کلی مسئولیت ازجمله آشپزی را بر عهده داشته است، کمتر میگیرد. سوم اینکه در هر منطقهای با ارزانترین و در دسترسترین مواد اولیه تهیه میشود و تنوع خوبی دارد. در مشهد که مردمش پیاز و گوجهفرنگی و سیبزمینی میکارند، همین اشکنهها باب بوده است. کمی آن طرفتر در شهرهایی که کشت خربزه دارند، اشکنه تخم خربزه رایج بوده است. به بیرجند که میرفتی، چون در بیابان «بنه» (یک دانه چرب و روغنی) زیاد بوده، اشکنه بنه میخوردند و از آنجا که بیشترشان دامدار بودند، اشکنه قروت هم رایج بوده است.
حالا، اما با فراوانی غذا، با رایج شدن برنج و با تغییر ذائقه مردم، اشکنه به کناره رفته است. به قول نجف دریابندری، نویسنده کتاب مستطاب آشپزی، «اشکنه را زیاد جدی نمیگیرند و معمولا خاص روزهایی است که بهدلیلی در تدارک ناهار هرروزه اختلالی پیش آمده باشد.»، اما اینها از ارج و قرب اشکنه چیزی کم نمیکند. اشکنه برای آنها که روزهای سخت کمبود غذا و نان خشک خوردن را به یاد دارند، هنوز عزیزترین غذاست.