هما سعادتمند | شهرآرانیوز - احمدبنابوالحسن جامینامقی، عارف و شاعر قرن ششم هجری که بیش از ۱۴کتاب تألیف کرده است، اما جز هفتاثر از این تعداد که به امروز رسیدهاند، باقی در حمله مغولان سوخته و از بین رفته است. مزار شیخ احمد جام که امروزه با بیش از ۱۰بنای تاریخی به مجموعهای فرهنگیمذهبی در دل تربت جام قرار دارد، جزو معدود مراکز تاریخیمذهبی است که بهدست نوادگان خود او اداره میشود و سازمان میراث فرهنگی، نقشی در ماندگاری آن ندارد؛ بیستوچهار نسل است که فرزندان این عارف نامی رتقوفتق امور این مجموعه را عهدهدار هستند و حتی مخارج نگهداری از آن را بهصورت شخصی یا از قبل نذورات مردمی پرداخت میکنند.
پیش از همهگیرشدن کرونا فرصتی دست داد تا چندساعتی را در تربت جام و در مقام احمد جام باشیم و از ظرفیتهای فرهنگی، تاریخی و گردشگری آن بگوییم، اما گفتن از تاریخ و پیشینه این خاندان نامی خراسان و شرح روزگارِ رفته بر شیخ احمد جام هم روایتی است خواندنی. برای این مهم ساعتی را پای صحبتهای عبداللطیف عربتیموری، تربتپژوه، نشستیم و اینطور شنیدیم: «در قسمتهایی از سریال مختارنامه، کارگردان در کشف و شهود مختار در باب واقعه کربلا و معرفی یاران اندک امامحسین (ع) به نام «ظهیربنقینبجلی» اشاره میکند؛ بازرگانی یمنی که در مسیر حرکتش در یکی از سفرهای تجاری به کاروان امام میرسد. امام از او دعوت میکند تا میهمانش باشد و ظهیر نیز میپذیرد و پس از این همنشینی است که او همه ثروت خود را به همسرش میبخشد، سپس او را طلاق میدهد تا آسودهخاطر به کاروان کربلاییان بپیوندد و در رکاب سرور شهیدان جانفشانی کند.
جالب است بدانید که او یکی از اجداد شیخ احمد جام است. طبق مکتوبات تاریخی، نسب احمد جام به «لیثبنجریر بجلی» میرسد که از صحابه حضرت رسول (ص) بوده است؛ یمنیتباری که در صدر اسلام از یمن به مدینه مهاجرت میکند، به حضور رسول اکرم (ص) میرسد، اسلام میپذیرد و پس از آن، فرزندانش در قرون اولیه اسلامی همشانه ائمه اطهار (ع) مشغول خدمترسانی به مسلمانان میشوند. روایت است که خاندان او در قرن دوم از مدینه باروبنه جمع میکنند و دل به جادههای خراسان میسپارند.
آنان مدتی بعد در روستای نامق کاشمر سکونت میکنند، زبان و فرهنگ ایرانی میگیرند و ماندگار میشوند. بهاینترتیب شیخاحمد جام در سال ۴۴۰ هجریقمری، در نامق چشم به دنیا باز میکند. در دوران جوانی چندان اهل نبود، اما در بیستودوسالگی از خواب گرانِ جاهلی سربرمیدارد، از همه گناهان توبه میکند و در کوههای اطراف به خودسازی و خداشناسی ایام میگذراند. احمد جام مدتی بعد، از کاشمر به جام مهاجرت و رحل اقامت در این دیار پهن میکند.»
تربتپژوهان برای وجهتسمیه نام «جام» دو دلیل را ذکر میکنند. برخی معتقدند ازآنجاکه این سرزمین از شرق و غرب در میان دو رشتهکوه مدورشکل قرار گرفته، این گودی به او سیمایی جام مانند داده است و از همین رو نیز به این نام معروف شده است. روایت دیگری هم میگوید که این نام برگرفته از نام «زام» است و در برخی منابع هم با این نگارش سیاهه شده است. زام یکی از خدایان زرتشتی، خدای حاصلخیزی خاک، است و، چون خاک این منطقه نیز از ابتدا دستِ سبزی داشته و زاینده بوده، به این نام خوانده میشده است.
تندیس احمد جامی در تربت جام
حکایت است که احمد جام پس از رسیدن به این دیار، نخست ۱۲ سال در کوه غربی (برخی منابع آن را «بزد» خواندهاند) در غاری که هنوز هست و عوام آن را غار «حضرت شیخ» میخوانند، مأوا میگیرد و مسجدی هم در دامنه کوه میسازد که بقایای آن با نام «مسجد نور» پابرجاست.
او در این کوه به تزکیه و تصفیه نفس میپردازد تا اینکه در قامت عارفی وارسته به شهر و به میان مردم بازمیگردد. احمد جامی ابتدا به مرکز قدیم جام که بوزجان بوده است، میرود و پس از مدتی به روستای معداباد (محل فعلی مزار احمد جامی) میرسد. به گفته تاریخ، در آن زمان این نواحی، باغِ زنی ملاک به نام خدیجه خاتون بوده است. فاضله ثروتمندی که شیخاحمد از او میخواهد این زمینها را برای ساختن خانقاه به او ببخشد. خدیجهخاتون میپذیرد، اما شرط میکند احمد جام ضامن او برای رفتن به بهشت شود.
شیخ میگوید که این خواسته بزرگی است و او قدرت این کار را ندارد، اما دستور میدهد برایش کاغذ و قلمی بیاورند. سپس بر کاغذ چنین مینگارد: «اگر چنانچه فردای قیامت احمد جامی خودش بهشتی باشد، ضمانت میکند که شفاعت این زن را هم بنماید.» خدیجهخاتون دستخط را میپذیرد و باغ را وقف میکند، اما اندازه جای قبری در گوشه باغ برای خودش برمیدارد و وصیت میکند که پس از مرگش، او را در همین جا دفن کنند و نامه را هم در کفنش قرار دهند. قبر این زن هماکنون در پاییندست باغ وجود دارد. شیخ احمد جام پس از آن خانقاهی میسازد و عمر خود را صرف تربیت شاگردان و مریدان بیشمار میکند.
روایت است که در زمانه زندگانی او سلطانسنجر که برای جنگی به این دیار رسیده بوده، به احمد جام ارادت پیدا میکند، مرید او میشود، آنچنانکه در ساختن و گسترش فضای خانقاه یاریرسان میشود و حتی هرساله از پایتخت خود در مرو به اینجا میآمده است تا جان و روان به گفتگو با احمد جام تازه کند.
داستان معروفی میان عوام این خطه هست که تعریف میکند: روزی احمد جام مشغول کاهگلکردن سقف خانقاه بوده است که سلطانسنجر در هیبت ناشناسی بر او وارد میشود، ظرفی کاهگل برمیدارد، بر بالای بام میرود و کار کاهگلکردن را او به آخر میرساند. پس از پایان کار، روبند از صورت برمیدارد. احمد جام میپرسد: «تو سلطانی و چرا چنین کردی؟» و او پاسخ میدهد: «میخواستم در روز قیامت وقتی از من میپرسند چه کردی و حسنه چه آوردی، بگویم من ناوهکش کاهگل خانقاه شیخ احمد جامی بودم و این بر من افتخاری است.»
ناگفته نماند که خود سلطانسنجر نیز مسجدی زیبا به نام «عتیق» در حیاط پشت خانقاه میسازد که از برترین و قدیمیترین نمونههای باقیمانده از معماری عصر سلجوقی (۹۰۰ سال قدمت) در ایران است. پس از سلطان سنجر هم امرا و پادشاهان زیادی برای زیارت به اینجا میآمدهاند. شاهدمثالش هم دیوارهای اطراف مقبره است که امضا و دستخط سلاطین بسیاری، از سلطان سنجر تا ناصرالدینشاهقاجار، بر آن به یادگار مانده است. بناهایی مانند مدرسه، آبانبار، مسجد و حوزهعلمیه هم از دیگر یادگارانی است که حکم هدیه و پیشکش به خانقاه احمد جام را داشتهاند؛ آنچنانکه هماکنون ۱۰ بنا از ۱۰ دوره مختلف تاریخی در این مجموعه وجود دارد. همین موضوع هم خانقاه و مزار احمد جام را به موزه و نمونه بیمثالی تبدیل کرده است که میتوان معماری اعصار مختلف ایران را در آن به تماشا نشست.
آبادانی معدآباد اندکاندک سبب مهاجرت روستاییان از اطراف میشود و یک هسته جمعیتی در این ناحیه شکل میگیرد. روایت است که هرکس از این مهاجران میپرسیده «به کجا میروید؟» میگفتهاند: «ما میرویم درکنار تربت شیخ جام مقام کنیم.» و این تکرار سبب تغییر نام معدآباد به «تربت شیخ جام» میشود. کما اینکه در نقشههایی هم که از اوایل دوره پهلوی باقی مانده است، نام اینجا تربت شیخ جام درج شده که بهمرور لفظ «شیخ» از آن حذف میشود.
احمد جامی در طول زندگی خود هشتبار ازدواج میکند که حاصل آن ۴۹ فرزند بوده است. بهدلیل محبوبیت و احترام او درمیان مردم، از اولاد او بعدها یک طبقه اجتماعی در تربت جام به وجود میآید که با عنوان خواجهها (بزرگان) از دیگران تمیز داده میشدند. اغلب فرزندان و نوادگان او اهل علم و دین و از علما و فاضلان روزگار خود بوده، همیشه وظیفه امامت جمعه، داوری و قضاوت بین مردم را برعهده داشتهاند و رابط مردم با حکومتهای زمانه خود بودهاند. بنابر روایات، احمد جامی حدود ۹۵سال عمر کرد و درنهایت در ۲۵ آبان ۵۲۰خورشیدی دار فانی را وداع گفت. رساله سمرقندیه، انسالتائبین و صراطا... المبین، کنوزالحکمه و دیوان شعر، ازجمله آثار این شاعر عارف است.