لیلا کوچکزاده | شهرآرانیوز - برنامه تلویزیونی «شبهای هنر» از شبکه چهارم سیما، به بررسی روایتهای مختلفی از شعر، داستان، سینما، تئاتر و هنرهای تجسمی ایران در گفتگو با کارشناسان مرتبط، میپردازد که موضوع دوشنبه شب این برنامه، «واکاوی شعر و شخصیت دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی» با حضور دکتر وحید عیدگاه طرقبهای، شاعر مشهدی و استاد ادبیات دانشگاه تهران بود. گزیدهای از این گپ و گفت را در ادامه میخوانید.
شاعر یا ادیب؟
پرسش اصلی علیرضا بهرامی، کارشناس برنامه «شبهای هنر»، این بود: شاعر یا ادیب؟ اینگونه مینماید که دکتر
شفیعی کدکنی در نیمه نخست زندگی، بیشتر شاعر بوده و در نیمه دوم ادیب. عیدگاه طرقبهای که یکی از شاگردان دکتر شفیعی در دانشگاه تهران هم بوده، در پاسخ گفت: نباید این دوجنبه شخصیتی استاد را به نفع دیگری کنار زد. ایشان یکی از بزرگترین استادان ادبیات است و یکی از شاعران نوپرداز معاصر. کمتر استادی در تاریخ ادبیات ایران داریم که با چنین قریحه و ذوق ادبی، به زبان و ادب فارسی وقوف داشته باشد.
او با نگاهی گذار به ۱۰۰ سال گذشته تاریخ ادبیات ایران، از ملکالشعرای بهار به عنوان یکی از بزرگترین ادیبان با تصحیحهای معروفش نام برد که در قصیدهسرایی هم سرآمد بوده است.
همچنین دکتر مهدی حمیدی استاد دانشگاه که البته شعرش بر وجهه ادیبانهاش پیشی میگیرد. همچنین نام مظاهر مصفا را برد که هم در دانشگاه و تحقیق و هم در شعر و به ویژه قصیده متبحر بوده است و سپس از دکتر شفیعی کدکنی یاد کرد و گفت: این گناه شفیعی کدکنی نیست که تحقیقاتی درخشان انجام داده است، بنابراین نباید از شعرش غافل شویم. شعر او ویژگیهای درخشانی دارد که از سوی بزرگان ادب فارسی همچون استاد زرینکوب تقدیر شده است.
«میم سرشک» همیشه جاری بوده است
به نظر کارشناس برنامه «شبهای هنر» دکتر شفیعی تا سال ۱۳۵۶، با دفتر شعرهای کمحجم، اما تأثیرگذار خود همچون «از کوچه باغهای نیشابور» (۱۳۵۰)، «از بودن و سرودن» (۱۳۵۶)، «بوی جوی مولیان» (۱۳۵۶) و ... به عنوان شاعری نوپرداز، چهره میشود، اما وقفهای طولانی در انتشار شعرهایش اتفاق میافتد که با انتشار کارهای تحقیقیاش همچون «موسیقی شعر»، «صور خیال در شعر فارسی» همزمان میشود و این تصور را پیش میآورد که از شعر دور شده است.
عیدگاه طرقبهای در این باره هم بیان کرد که این تصور فقط به دلیل تأخیر در انتشار مجموعه شعرهایشان است و ربطی به جریان سرودنشان ندارد. به گفته او، «میم سرشک» همیشه جاری بوده است. در سالهای بین ۵۶ تا ۷۶ هم مدام در حال سرودن بوده، اما وقفه در انتشار مجموعه شعر، خوب نبود و این تصورها را ایجاد کرد.
استاد، بیشمار غبطهخورندگان را دارد
«در دودفتر شعر بعد از سال ۷۶ دکتر شفیعی کدکنی و در کنار آثاری که در مجله بخارا و در حجم زیاد منتشر میکند، شعرهای استاد از نظر زبان و تکنیکهای شعری، با آثار قدیمیشان همسنگ است و این قضاوت وجود دارد که در این سالها آنقدر شعرشان جدی نشد و سیر تکوینی پیدا نکرد.» کارشناس برنامه این موضوع را هم بیان کرد، اما نظر سراینده مجموعه «من هم یکی از شمایم» این است که شفیعی کدکنی پس از دهه ۴۰ به سبک خاص خودش دست پیدا کرده است. الزاما نمیخواهد از اخوان پیروی کند یا در حال و هوای رمانتیک فریدون توللی باشد. او راه خودش را پیدا کرده است. همان چیزی که خودش «تأملات وجودی» میگوید.
بدینترتیب، لحظههای خوب گذشته را در شعرش تکرار میکند، اما با مصراعهای دیگر. او شاعری است که همچنان حتی در مجموعه شعر «طفلی به نام شادی» که به تازگی منتشر شده، نوآوری دارد و لحظات زیبا را ضبط میکند و نمیتوان گفت ما دیگر آن شفیعی دهه ۴۰ و ۵۰ را نمیبینیم. عیدگاه طرقبهای ادامه داد: دکتر شفیعی را فقط به دانش نمیشناسیم به هوش بالا نیز میشناسیم. استاد عزیز ما مجموعهای از توانایی و دانشهای مختلف است. مجموعه ستایشبرانگیزی که رشکبرانگیز است. استاد، بیشمار غبطهخورندگان را دارد. هر کسی در رشته ادبیات، میخواهد شفیعی شود. اما استاد فقط کوشش و توان و همت نیست. هوش است و ذوق و قریحه و نمیشود به راحتی این آرزو را داشت که شفیعی شد.
حرفهای معاصر را موزون میگوید
کارشناس برنامه «شبهای هنر» به این مهم اشاره کرد که آیا قالبهای موزن مانند شعرهای نیمایی و غزل، میتواند با انسان امروز قرابت مستحکمی برقرار کند. استاد دانشگاه تهران دراینباره نیز گفت: در عمل میبینیم شعرهای دکتر شفیعی، چه نیمایی، غزل و قصیده با نگاهی به طبیعت و جامعه، دردهای جامعه را بیان میکند. درواقع، استاد حرفهای معاصر را موزون میزند و با قافیه. معنیدار هم میگوید و زیبا. اما شمای نوعی اگر نمیتوانید، نسرایید، اما نگویید نمیشود.
عیدگاه همچنین برگ برنده شعر دکتر شفیعی کدکنی را ارتباط زنده با لحظههای زندگی بیان کرد و گفت: شعر او مربوط به لحظات انسان فرهیختهای است که به تاریخ، آسمان، طبیعت، باغ و شهرش نگاه میکند و تأثیر خودش را به بیان هنری در میآورد و موزون میسراید. مباحثی که با دریافتهای زندگی ما مشترک است و همین میشود که «به کجا چنین شتابان؟»، «بخوان به نام گل سرخ» و ... بر سر زبانهایمان میافتد.