هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ خراسان خشکِ این دوران، روزگاری دریای معادن بسیاری بوده که اکنون تنها قطرههایی به حکم نشانه از آن همه باقی مانده است. یکی از این معادن معروف که در داستان ها، روایتها و سفرنامههای بسیاری آمده، معادن «آهن» هستند؛ سخت جانانی که قصه نرم و روانی دارند و از رونق صنعت و تجارت در این خطه حکایت میکنند.
جراید کاغذی و سایتهای خبری، از راسته خیابان سرخس که تنها گذر مشاغل قدیمی باقی مانده در مشهد است، بسیار نوشته اند. این چند صدمترِ هویتی که، چون پیری فرتوت در سایه سار تاریخ نشسته و نفسهای به پهلو افتاده اش را میشمارد، روزگاری روی آسفالتهای به گودی افتاده اش، جاده ابریشم فرش بوده و هنوز جای پای بازرگانان قدم گذاشته در آن، با کاروان عطرها و نوالههای آمده از چین و ماچین تماشایی است.
اما حالا از آن تابلوی هزار رنگ باشکوه، چند موسپید کرده مسگر و خراط، پالان دوز و دلوساز باقی مانده اند که شانه به شانه هم زیر سقف حجرههای نمور نشسته و هر یک لنگرِ کشتی به گل نشسته هویت شهر را به دست گرفته اند. در این میانه، چند آهنگر هم هستند که در کسادی کار و رونق از سکه افتاده این شغل، پتک بر سندان میکوبند و به کار زنجیر و خیش و بیل سازی مشغول هستند تا چراغ نیم سوخته آهنگری مشهد را روشن نگاه دارند.
البته قدیمیهای اینجا دیگر خودشان را آهنگر نمیدانند و میگویند: «ما چلنگریم.» و چلنگری یعنی «کلنگ تیز کردن.»، زیرا که آهنگری در قدیم پیشهای بوده که بیشتر به ساخت سلاح و لباس رزم اطلاق میشده است. * البته گویا در قدیم عده دیگری از آهنگران بوده اند که فقط نعل و میخ و نعلچه برای کفش و اسبها و قاطرها درست میکرده اند که به آنها نعلچه گر میگفته اند.
جز اینها در کوچه پس کوچههای دیوارکوتاه گلشهر هم رد چند آهنگر هراتی را میتوان یافت که چراغ خانه شان را به امید آتش کوره آهنگری گرم میکنند. این اندک باقی مانده در عصر صنعت پولاد در گرمای هزار درجه چه میسازند؟ «زنجیر، داس، نعل اسب، علف پره، چاقوی قصابی و میخ طویله.»؛ آن هم برای کشاورزان روستاهای اطراف و حتی دورترک، مثل تربت جام. مواد اولیه کارشان هم میلگرد است که از قلعه ساختمان و پنجراه میخرند و به اینجا میآورند. عجیب، اما واقعی است که این مردان سرخ گونه که آتش دهانشان را تف انداخته، میراث دار قومی هستند که رونق صنعت آهنگری خراسان در عصرهای مختلف به بازوی همتشان بسته بوده است.
ما، اما «آهنگر» را با باب اول گلستان در کتاب فارسی دبستان شناختیم. جایی که یکی از سر غیرت و همت، به دست آهن تفته خمیر میکرد تا مثل برادرش پشت به خدمت سلطان دوتا نکند، در این میانه، ولی معروفترین آهنگر تاریخ «کاوه» است که بر ضحاک ماردوش شورید تا مردم در رنج افتاده را از ظلمی هزار ساله نجات دهد. پس از پیروزی، پیش بند چرمین آهنگری او نخستین پرچم ایران و بیرق آزادی خواهی نام گرفت.
ناگفته نماند که آهنگری را شغل انبیا نیز نوشته اند و از داوود پیامبر با عنوان زره ساز نام برده اند. در ایران دوره پیشدادی، اما از «هوشنگ» به عنوان نخستین کسی که آهن را از کوه به دست میآورد و آهنگری را به مردمش تعلیم میدهد، یاد میکنند و میگویند که او سبب به وجود آمدن پیشه آهنگری در این فلات سربلند میشود. در شاهنامه درباره هوشنگ چنین میخوانیم: «نخستین یکی گوهر آمد به چنگ/به آتش ز آهن جدا کرد سنگ/ سرِ مایه کرد آهن آبگون/ کزان سنگ خارا کشیدش برون/ چو بشناخت آهنگری پیشه کرد/ کراز و تبر، اره و تیشه کرد.»
«مرتضی راوندی» در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» درباره تاریخ آهن مینویسد: «یکی از فلزاتی که از آغاز تمدن در زندگی روزمره بشر تأثیر فراوان داشته، آهن است و ذخیره آهن قابل بهره برداری زمین را ۱۵۰ میلیارد تن برآورد کرده اند. اگر آهن در زمین وجود نداشت، گلها طراوت و عطری نداشتند و برگ گیاهان زرد و خشک میشد و شاید جنگلها هم محدودتر از امروز بود. بشر آهن را بعد از مس، قلع، سرب، طلا و نقره شناخت و ایرانیان آنگونه که باستان شناسان میگویند، حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح از آهن استفاده میکردهاند. همچنین در یشتها از گرز آهنین و چنگالهای آهنین سخن رفته است.»
دانشگاه کمبریج نیز در مقالهای با نام «تاریخ ایران» اذعان میکند که ایرانیها در هزاره اول قبل از میلاد، ازاین فلز بهرهبرداری کرده و با آن سلاح و زره میساخته اند، اما به دلیل کمبود سوخت، نمیتوانسته اند آهن را به درستی ذوب کنند. این فن بعدها کامل میشود و آهنگری با ساخت سلاحهای جنگی و زرههای پولادین در دوران پس از اسلام رونق میگیرد.»
«حسن حسن ابراهیم» در کتاب «تاریخ سیاسی اسلام» مینویسد که عباسیان بسیار به صنعت توجه داشته اند و از منابع ثروت معدنی بهرههای فراوان میبرده اند: «آن ها، از معادن فارس و خراسان، آهن، نقره، مس و سرب بیرون میآوردند و در نتیجه صنعت فلزکاری در این منطقهها رونق فراوان یافت.» این رونق صنعت که به مدد وجود معادن آهن رخ داده، گویا تقریبا در همه دورانهای تاریخی، وجه متمایز خراسان بوده است. کمکم، رونق این پیشه، عده بسیاری را جذب این حرفه میکند آنچنان که «شمس بخارایی» در کتاب «تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر» میگوید: «در خراسان پیش از وقوع زلزله ۱۸۳۷ کاشغر، قریب ۱۰ هزار نفر به پیشه آهنگری مشغول بوده اند.»
وجود آهن علاوه بر آهنگری، شکوه تجارت را نیز رقم میزند. شاهد این گفته، نوشتههای «عبدالحی حبیبی» در کتاب «تاریخ افغانستان پس از اسلام» است. او مینویسد: «پس از بغداد و بصره و کوفه، عرضه گاه اموال تجاری، خراسان بود. قوافل تجاری هند را در خراسان و بخارا نشر میکردند و آهن خراسانی و منسوجات رنگین کشمیری را از اینجا به بغداد میبردند که نظیر اینها در دیگر بلاد نبود.» درباره خراسان عصر طاهریان هم، هر جا سخن از صنعت شده، نام «تخته آهن» آمده و تعداد مناطق دارای معدن در خراسان را «پنجاه ناحیت» ذکر کرده اند. لازم به ذکر است که در همه این دورانها، مصرف اصلی آهنگری معطوف به ساخت اسلحه و انواع زرهها بوده است.
توصیف آهن خراسان را میتوان در سفرنامههای بسیاری دید. «روی گونزالس کلاویخو» سیاحی از اهالی اسپانیاست که حدود سالهای ۱۴۰۰ میلادی یعنی در عصرشاهان تیموری از راه سمرقند به خراسان آمده است. او در سفرنامه اش خراسان را مهد حضور صنعتگران توصیف میکند و مینویسد: «علاقهای که تیمور به آبادانی پایتخت خویش و تشویق هنرمندان و صنعتگران داشت، سبب شد که در اندک زمانی سمرقند و خراسان به صورت یکی از مهمترین کانونهای هنری و بازرگانی جهان درآید.
مشهور است که تیمور ضمن لشکرکشیها و جنگ هایش هرجا هنرمند یا صنعتگری مییافت، وی را به این سو میفرستاد و بدین سان بازارهای سمرقند و خراسان کارگاه ورزیدهترین حریر بافان گیلان و دمشق، زره سازان و شمشیرسازان آذربایجان و فارس، چینی سازان و سفالگران آسیای مرکزی و دباغان و سراجان گرجی شد.»
«ژان پاپتیست تارونیه» جهانگرد و بازرگان فرانسوی هم که در عصر صفوی وارد ایران شده است، توضیح میدهد: «در تبریز، پولاد عالی شیراز را صرف ساخت سلاح برای سپاه میکنند و از قزوین و خراسان هم پولاد فراوانی میآورند. صنعتگران این سرزمینها در ساخت محصولاتی، چون لباس جنگی، دیگ حمام، وسایل کشاورزی مثل خیش و داس و تبر و انواع سلاح مانند گرز و شمشیر و کمان تبحر فراوان دارند. به طوری که در سپاه آنان ۱۵ هزار سوار شمشیردار، ۳۳ هزار پیاده نظام با نیزه و کمان و ۵ هزار مبارز سپردار، وجود دارد.»
حدود ۳۰۰ سال پس از این، «جوزافا باربارو» نیز با تأکید بر رونق آهنگری و وجود کارگاههای اسلحه سازی، اضافه میکند: «در این سرزمین ها، کسی که سلاح سازی میآموزد باید متعهد شود که هیچ گاه آنجا را ترک نکند و نشانی محل اسلحه سازی را پنهان نگاه دارد.»
گویا این رونق و آبادانی در صنعت، برای قرنها به همین صورت باقی میماند تا ۴۰۰ سال بعد، وقتی «جیمی بیلی فریزر» در سال ۱۸۲۲ میلادی (۱۲۰۱ خورشیدی)، به خراسان میرسد، بنویسد: «مشهد بازار خوبی برای پارچههای کتانی و حریر و تیغههای فولادی دارد. فولاد آب داده برای تیغههای شمشیر در میان خانوادههای صنعتگران دمشقی که به فرمان تیمور در خراسان اقامت گزیده بودند، همچنان ساخته و در بازار این شهر عرضه میشود.» «شاردن» هم هر جا خواسته از آهن ایران که به توصیف خودش سختتر از آهن موجود در انگلستان بوده، سخن بگوید از کوههای خراسان یاد میکند که سختترین آهن را دارد و به راحتی با مواد دیگر صنعتی ترکیب نمیشود.» او تعریف میکند: «شمشیرهای ایرانی رگه دارد و بسیار اعلاست و غیرممکن است مانند آن را در اروپا بسازند. در اغلب نقاط ایران معدن آهن وجود دارد.»
سرجان ملکم هم آورده که: «ایرانیان کار با آهن و فولاد را خوب بلدند. شمشیرهایشان گرچه زودشکن، اما خوش فرم و خوش جوهر از آب در میآید. توپ ریختن و دیگر آلات جبه خانه نیز در میان ایشان متداول است و در این باب اگر حکومت ترغیب به علم و مهارت کند، به زودی با صنعتگران فرنگ دم مساوات میزنند.»
این رویه، اما ۷۰ سال بعد و در دورانی که «ادوارد پولاک» به خراسان میآید، گویا چهرهای دیگرگون به خود میگیرد.
او در کتاب «ایران و ایرانیان» مینویسد: «معادن غنی و سرشار از آهن مملکت نیز مانند مس آن مورد بی اعتنایی و بی توجهی است. سنگ آهنی که از معادن مازندران و خراسان به دست میآید، چندان نیست که در خور ذکر باشد بقیه آهن مورد نیاز از «اورال» و از طریق «ولگا» و دریای خزر به کشور وارد میشود. آهنگری ایران روزگاری از شهرت برخوردار بوده و حتی امروز نیز تیغههای دمشقی شیراز و مشهد آوازهای درخور توجه دارند.
در قورخانههای اصفهان، شیراز و تهران هم اسلحه گرم به ویژه تفنگ و تپانچه را طبق نمونههای اروپایی میسازند و حتی علامت کارخانه سازنده را هم به دقت تقلید میکنند که بسیار به اصل آن نزدیک است.»
او همچنین در جای دیگری میگوید: «شاه فعلی تابه حال چندین بار کوشیده است، با دخالت دادن اروپاییان به ذوب سنگ آهن بپردازد، اما همه این کوشش ها، سوای هدر رفتن مبلغ زیادی پول، بی حاصل مانده است تاحدی که وی سرانجام از ذوب آهن در مملکت خود ناامید شده است.
شاه روزی به من گفت، هم وزن اولین منِ آهنی که از معادن ایران به دست آید، به استخراج کننده، طلا خواهم داد، به این ترتیب میتوانیم بگوییم وی تا آن روز، خبر نداشت از معادن مازندران و خراسان آهن به دست میآید. آنها ظروف برنجی و حلبی و از آن جمله سماور را به مقدار نسبتاً زیاد از روسیه وارد میکنند و تجارت فلزات تقریبا به صورت مطلق در دست شرکتهای روسی- ایرانی است که در نقاط مختلف ساحلی مراکز تجاری خود را بر پا کرده اند.»
سلطان صاحبقران قاجاری که قصه حرمسرایش این روزها نقل محفلهای مجازی است و بی کفایتی اش زبانزد، همیشه هم بر این روال نبوده و در آخرین سال حیاتش نخستین کوره آهن تراشی ایران را تأسیس میکند، البته این مهم را هم مانند دیگر صنایع نظیر نساجی، کبریت سازی و قند باید مدیون کاردانی «صنیع الدوله» نخستین رئیس مجلس ملی ایران بدانیم. در واقع او بوده که در آخرین سالهای حیات ناصرقجر، صنعت را از غرب گرفته و به ایران آورده است.
پس از ترور سلطان صاحبقران، صنیع الدوله نخستین ذوب ایران را در دوران سلطنت پسرش، مظفرالدین شاه، بنا مینهد. او ابتدا یک کوره ذوب آهن به کشور آورده و در «داودیه» فعلی نصب میکند.
براساس اسناد موجود، سنگ آهن این کوره از کوههای «پس قلعه» با چهارپایان حمل و به کارگاه منتقل و زغال سنگ آن هم از منطقه شمشک استخراج میشده است، اما فعالیت این کوره چند ماهی طول نمیکشد که رقبای غول پیکر خارجی با رقابت شدید آن را به ورشکستگی میکشانند. گویا در آن زمان هنوز حمایت از صنایع داخلی مد نشده بود و به همین سبب، نخستین تجربه احداث کوره ذوب آهن کشور در آن دوران از بین میرود آنچنان که آثاری از آن هم در داودیه باقی نمیماند.
در دوران پهلوی اول، تلاشهایی برای ساخت کارخانه فولاد و ذوب آهن صورت میپذیرد، ولی همگی شکست میخورند تا اینکه درنهایت، نخستین قرارداد رسمی تأسیس ذوب آهن در ایران، در سال ۱۳۱۷ با کمپانی «دماگ کروپ» بسته میشود، البته «ابوالحسن ابتهاج» که در آن زمان دبیر شورای اقتصاد دولت بوده، این اقدام را هم عجولانه و بدون مطالعه توصیف میکند.
او در شرح خاطراتش مینویسد: «امضای قرارداد با این شرکت که از بزرگترین شرکتهای صنعتی آلمان بود با عجله و بدون مطالعه کافی انجام شد، در نتیجه محل نامناسبی در کرج به این کار اختصاص پیدا کرد که پس از جنگ جهانی دوم متوقف شد. برای اجرای چنین طرحی لازم بود مطالعات بسیار دقیقی، به ویژه از نظر تعیین محل مناسب برای احداث کارخانه به عمل بیاید، به طوری که دسترسی به معادن سنگ آهن و زغال سنگ و آب مورد نیاز آسان باشد.»
«میرزا صالح شیرازی» در نخستین شماره روزنامه خود در رمضان ۱۲۵۲ هجری قمری مینویسد: «جعفرقلی بیک افشار از طرف عباس میرزا برای آهن ریزی به روسیه فرستاده شد و مدتی در معادن سیبری کار کرد و پس از بازگشت به ایران، در معادت نائیج مازندران به گلوله ریزی اشتغال جست و در مدت یک سال، صدهزار گلوله چرخی ریخته به توپخانه فرستاد.» «ویل براهام» هم که در همین سال به همراه هیئتی انگلیسی به دربار ایران آمده، با اشاره به فراوانی معادن آهن در ایران، میگوید که سنگهای آهن ایران، ۶۵ درصد خالصی دارد.» فولاد ایران فرازو نشیبهای بسیاری را از سر گذراند تا اینکه بالاخره در ۸ تیر ۱۳۴۵ خورشیدی قرارداد کارخانه فولاد سازی اصفهان به عنوان بزرگترین کارخانه فولاد کشور منعقد و به سر انجام رسید.
اما نخستین تلاش برای ایجاد کارخانه فولاد در خراسان، ۱۷ سال پیش از این تاریخ (۱۳۱۷) انجام شده است. آن طور که در کتاب «روزشمار تقویم ایران» آمده، ۲۹ مهر ۱۳۰۰ خورشیدی، ترکها و قفقازهای مقیم خراسان کمیتهای به نام فولاد در مشهد تأسیس میکنند. هدف از تأسیس این کمیته که بعدها منحل شده و کاری از پیش نمیبرند، پیگیری اهداف و تحقق آمال انقلابی «کلنل محمدتقی خان پسیان» بوده است که سبب میشود گروهی از نظامیان هم عضو آن شوند.»
کارخانه فولاد خراسان به دلیل وجود معادن فولاد در این اقلیم، در نهایت به سال ۱۳۶۲ خورشیدی تأسیس و ۶ سال بعد به صورت رسمی آغاز به کار میکند. این کارخانه ظرفیت تولید بیش از ۸ میلیون تن فولاد در سال را دارد و بزرگترین کارخانه ذوب آهن در شمال شرق کشور است.
*نکته: این یک گفته شفاهی است و منبع و مرجع کتبی ندارد.