انتشار کتابی مستقل از حاکم نیشابوری متوفی۴۰۵قمری، عالم برجسته قرن پنجم قمری، در فضائل فاطمه زهرا (س) یکی از شگفتیهای نشر در چند وقت گذشته است، چیزی شبیه به پیداشدن کتاب شمسالدین ذهبی درباره حدیث غدیر. این کتاب در سال ۲۰۰۸ به کوشش علیرضا بن عبدا... بن علیرضا توسط انتشارات دارالفرقان در قاهره منتشر شده است.
ابوعبدا... حاکمنیشابوری یکی از برجستهترین عالمان حدیث درمیان اهل سنت است که به کتاب «المستدرک علیالصحیحین» شهرت یافته است. این چهره برجسته جز آنکه یک حدیثشناس سنی است، تمایلات قابل ملاحظهای به اهل بیت دارد و این تمایلات را در آثار برجایمانده و ازمیانرفته خود نشان داده است.
یکی از آثار ازمیانرفته او مفاخرالرضا (ع) نام دارد که متأسفانه جز چند نقل از آن، چیزی از آن بر جای نمانده است.
علائق شیعی او شواهد فراوانی دارد، اما هیچکدام به این معنا نیست که او از قالب یک عالم اهل سنت خارج شده است. آنچه اکنون با آن روبهرو هستیم، انتشار اثری از وی با عنوان فضائل فاطمهالزهرا (س) است و از زاویه دید تاریخی، نکتهای که مؤلف در مقدمه آن آورده، از اهمیت زیادی درباره فضای مذهبی خراسان این دوره بهخصوص امیران حاکم که متأثر از نفوذ و تسلط غزنویهاست، برخوردار است.
مصحح کتاب در مقدمه خود، شرحی درباره دیدگاههای حاکم نیشابوری، تندیهای ابنتیمیه درباره وی و مطالب دیگری که در کتب رجال و تراجم درباره او آمده به دست داده است. اما به نظر من در فارسی حق این است که یک پایاننامه درباره تشیع وی، توسط دانشجویان مراکزی که رشته تاریخ تشیع را تدریس میکنند، نوشته شود. ذهبی ضمن ستایش از او مینویسد: ثم هو شیعی مشهور. مصحح کتاب تلاش دارد که رنگ تشیع وی را کاملا تضعیف کند و دراینباره تلاش میکند. طبعا نباید تردید کرد که او یک عالم سنی است، اما بههرروی نسبتبه اهل بیت (ع) و بهویژه امیرالمؤمنین (ع) حساسیت فوق العادهای دارد که از همین مقدمه برمیآید.
نسخه کتاب حاضر در کتابخانه «ملت کتبخانه» در آنکارا به شماره ۹۵۰ HK ۵۵ ثبت شده و مصحح، تصویری از صفحه اول و آخر آن را در پایان مقدمه خویش آورده است.
در این کتاب جمعا ۲۳۲روایت (در ۱۹۰صفحه) آمده و مصحح نیز دیدگاههای خود را درباره اسناد آنها در پاورقی آورده است.
پیش از نقل نکاتی از مقدمه کتاب اشاره کنم که درمیان مطالبی که در این مقدمه آمده، یک نکته مهم است که گرچه حاکم قبول ندارد، حتی صرف نقل آن مهم است و اینکه آن زمان، شماری از راویان این را که زینب و رقیه و امکلثوم دختران رسول خدا (ص) بودهاند، انکار میکردهاند. توجه شما را به مقدمه مهم حاکم جلب میکنم.
اما مقدمه کتاب که توضیحی ازسوی حاکم نیشابوری برای این کتاب است. وی مینویسد:
«زمانه ما را گرفتار رهبرانی کرده است که مردم برای تقرب به آنان، به بغض آل رسول توسل میجویند و اینکه آنان را کوچک شمارند. هر آن کس که درپی تقرب به حاکمان است، درواقع به چیزی تمسک میکند که خداوند این خاندان را از آن منزه کرده است و آنان درپی انکار فضائل ایشان هستند. خداوند یاری رساند. از او میخواهیم که بر محمد و آل او (ع) درود فرستد وای کاش خوارج را جایگزین اینان میکرد که بهتر از اینهایند.
آنچه سبب شد تا من این کتاب را بنگارم این بود که در محضر شماری از بزرگان از فقها و قاضیان و امناء و زبدگان بودم. در آن محضر یادی از امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (ع) شد. یکی از آن برجستگان از فقیهان درباره امامعلی (ع) گفت: او قرآن را در حفظ نداشت و استناد به سخن شعبی کرد که به این سخن تصریح کرده است.
من گفتم: کسی جز او نیست؟ آیا صحابه آگاهتر به این امر از شعبی نیستند که شهادت به حافظبودن قرآن برای علیبنابیطالب (ع) دادهاند؟ این ابوعبدالرحمن عبدا... بن حبیب سلمی سیدالقراء از تابعین است و قرآن را بر ایشان خواند و از او قرائت خاص دارد (و له عنه حرف مجرد) و خود یکی از راویان از عاصم بن بهدله است.
آن فقیه گفت: شعبی در این امور از دیگران آگاهتر است.
گفتم: شعبی از علیبنابیطالب (ع) قرآن نشنیده و تنها او را دیده است. بعد هم از روی دنیاخواهی میل به دشمنان او پیدا کرد. همه اینها سبب شد تا بیشتر در باطل فرو رود.
عروه گفت: به خدا سوگند که من دوست ندارم آنچه میان شرق و غرب عالم است، از آن من باشد و من تنقیص فاطمه (س) کنم و حقی از او ضایع کنم. اما بعد از این، دیگر این حدیث را نقل نخواهم کرد!
اما حدیث ابن ابیمریم از یحیی بنایوب که ذکرش گذشت: من آن را ضمن اجازهای که محمد بن عبدا... جوهری از محمد بناسحاق، از محمد بنیحیی از سعید بنابی مریم به همان نحو که از ابوالحسن بلخی روایت کردم به من داد، قرائت کردم.
در پایان حدیث آمده است: ابوبکر محمد بناسحاق [بنخزیمه]گفت: این لفظ «افضل بناتی» معنایش این است: یعنی: مِن افضل بناتی. زیرا اخبار صحیحه ثابته از رسولخدا (ص) وارد شده است که فرمود: فاطمه سیده نساء أهل الجنه؛ و ان فاطمه سیده نساء هذه الامه؛ و همینطور این روایت از رسول خدا (ص) ثابت است که خطاب به فاطمه (س) فرمود: انها سیده نساء أهل الجنه الا مریم بنت عمران.
شبیه این عبارت درمیان عرب هست که میگویند: «افضل» و مقصودشان «من افضل» است. در آثار من مطالب دیگری هم هست که ما را از ادامه این بحث بینیاز میکند؛ بنابراین چگونه جایز است که کسی از زنان این امت بر فاطمه برتر باشد؟»