داستان - صفحه 11

داستان
| شهرآرانیوز
زمان مدرسه‌ها که می‌شود، همه‌ی بچه‌ها به‌موقع از خواب بیدار می‌شوند. آماده می‌شوند و می‌روند مدرسه. روز اول مدرسه‌ها از راه رسید. امید هم مرتب و منظم به مدرسه رفت.
زمان مدرسه‌ها که می‌شود، همه‌ی بچه‌ها به‌موقع از خواب بیدار می‌شوند. آماده می‌شوند و می‌روند مدرسه. روز اول مدرسه‌ها از راه رسید. امید هم مرتب و منظم به مدرسه رفت.
کد خبر: ۲۴۵۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۱

کشمکش شخصیت‌ها روی خطی ساده حرکت نمی‌کند و شخصیت‌های فرعی مثل نهنگ‌ها بالا می‌آیند و وارد ماجرای اصلی می‌شوند، از مخاطب پیشی می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند بتواند پایان را حدس بزند.
کشمکش شخصیت‌ها روی خطی ساده حرکت نمی‌کند و شخصیت‌های فرعی مثل نهنگ‌ها بالا می‌آیند و وارد ماجرای اصلی می‌شوند، از مخاطب پیشی می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند بتواند پایان را حدس بزند.
کد خبر: ۲۶۰۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۱

نشست نقد و بررسی رمان «کلیدر» در نهمین شب «هزار و یک شب رمان» در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
نشست نقد و بررسی رمان «کلیدر» در نهمین شب «هزار و یک شب رمان» در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
کد خبر: ۲۵۱۷۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۹

مریم و امیر هر وقت پیش پدربزرگشان می‌رفتند او را در حال کتاب خواندن می‌دیدند. یک روز که آنجا بودند، پدربزرگ داشت کتاب می‌خواند و با خودش زیر لب شعری زمزمه می‌کرد.
مریم و امیر هر وقت پیش پدربزرگشان می‌رفتند او را در حال کتاب خواندن می‌دیدند. یک روز که آنجا بودند، پدربزرگ داشت کتاب می‌خواند و با خودش زیر لب شعری زمزمه می‌کرد.
کد خبر: ۲۴۹۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۸

همیشه بزرگ‌ترها مواظب کوچک‌ترها هستند. در کارها کمک و اگر سؤالی داشتند راهنمایی‌شان می‌کنند. سینا هم برادر بزرگ‌تر بود.
همیشه بزرگ‌ترها مواظب کوچک‌ترها هستند. در کارها کمک و اگر سؤالی داشتند راهنمایی‌شان می‌کنند. سینا هم برادر بزرگ‌تر بود.
کد خبر: ۲۴۶۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند.
زن دست هایش را شست و به دم در خانه رفت و در پشت در خانه سه پیرزن مهربان و خنده رو را مشاهده کرد که هرسه گیس بلند سفیدی داشتند.
کد خبر: ۲۵۰۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

همه‌ی بچه‌های کلاس منتظر معلم بودیم که بیاید و جلسه‌ی دیگری از کلاس «نوشتن خلاق» را شروع کنیم. ناگهان مردی با روپوش پزشکی به تن و دستاری سفید بر سر وارد شد.
همه‌ی بچه‌های کلاس منتظر معلم بودیم که بیاید و جلسه‌ی دیگری از کلاس «نوشتن خلاق» را شروع کنیم. ناگهان مردی با روپوش پزشکی به تن و دستاری سفید بر سر وارد شد.
کد خبر: ۲۴۵۲۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

در سال‌های نه چندان دور و نه چندان نزدیک، در یکی از نواحی سردسیر، تیمارستانی وجود داشت که محل نگهداری کیس‌های پیچیده روان شناختی و دیوانه‌های بخصوص بود.
در سال‌های نه چندان دور و نه چندان نزدیک، در یکی از نواحی سردسیر، تیمارستانی وجود داشت که محل نگهداری کیس‌های پیچیده روان شناختی و دیوانه‌های بخصوص بود.
کد خبر: ۲۵۰۲۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

ابتدا از انسان و خودش حرف زدیم، بعد این وضعیت را در تقارن گذاشتیم و از دل کشمکش درونی کشمکش بیرونی را بیرون کشیدیم. حالا کشمکش بیرونی فردی را در برابر کشمکش بیرونی غیرفردی قرار می‌دهیم.
ابتدا از انسان و خودش حرف زدیم، بعد این وضعیت را در تقارن گذاشتیم و از دل کشمکش درونی کشمکش بیرونی را بیرون کشیدیم. حالا کشمکش بیرونی فردی را در برابر کشمکش بیرونی غیرفردی قرار می‌دهیم.
کد خبر: ۲۵۰۱۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

همه‌ی ما می‌دانیم که دروغ گفتن بد و دامن زدن به حرف‌های نادرست و غیرواقعی که به آن‌ها «شایعه» می‌گویند کار خطرناکی است.
همه‌ی ما می‌دانیم که دروغ گفتن بد و دامن زدن به حرف‌های نادرست و غیرواقعی که به آن‌ها «شایعه» می‌گویند کار خطرناکی است.
کد خبر: ۲۴۹۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۹

در روزگاران قدیم مهندس جوانی پس از فارغ‌التحصیلی و گذراندن دوره خدمت، تصمیم گرفت با همکاری همسرش یک کسب‌و‌کار خانگی راه‌اندازی کند.
در روزگاران قدیم مهندس جوانی پس از فارغ‌التحصیلی و گذراندن دوره خدمت، تصمیم گرفت با همکاری همسرش یک کسب‌و‌کار خانگی راه‌اندازی کند.
کد خبر: ۲۴۹۹۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۹

اگر ـ به تعبیر ساده لوحانه جهان باستان ـ انسان را در مرکز کائنات تصور کنیم، می‌توانیم کشمکش‌ها را براساس همین مرکزیت تقسیم کنیم.
اگر ـ به تعبیر ساده لوحانه جهان باستان ـ انسان را در مرکز کائنات تصور کنیم، می‌توانیم کشمکش‌ها را براساس همین مرکزیت تقسیم کنیم.
کد خبر: ۲۴۹۶۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

وقتی یکی کمکت می‌کند، دلت می‌خواهد مهربانی‌اش را جبران کنی. دلت می‌خواهد تو هم یک جوری به او کمک کنی. ماشین‌های تعمیرگاه هم در همین فکر بودند.
وقتی یکی کمکت می‌کند، دلت می‌خواهد مهربانی‌اش را جبران کنی. دلت می‌خواهد تو هم یک جوری به او کمک کنی. ماشین‌های تعمیرگاه هم در همین فکر بودند.
کد خبر: ۲۴۵۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷

کشمکش شکل‌های متفاوتی دارد و داستان‌ها‌ می‌توانند روی یک نوع از آن متمرکز شوند و یا به صورتی التقاطی از چند یا چندین نوع کشمکش بهره بگیرند
کشمکش شکل‌های متفاوتی دارد و داستان ‌ها‌ می‌توانند روی یک نوع از آن متمرکز شوند و یا به صورتی التقاطی از چند یا چندین نوع کشمکش بهره بگیرند
کد خبر: ۲۴۸۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳

آخرین سطر‌های نوشته پیشین با تشبیه آدم‌ها به قطعات الکتریکی گذشت، اینکه برای شناخت کارکرد یک قطعه الکتریکی ناچاریم برق را از آن عبور بدهیم تا ببینیم چه نوع وسیله‌ای است.
آخرین سطر‌های نوشته پیشین با تشبیه آدم‌ها به قطعات الکتریکی گذشت، اینکه برای شناخت کارکرد یک قطعه الکتریکی ناچاریم برق را از آن عبور بدهیم تا ببینیم چه نوع وسیله‌ای است.
کد خبر: ۲۴۸۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱

داستان‌های تعاملی بیش از یک خط روایی دارند. به عنوان خواننده، ما این اختیار را داریم تا از بین گزینه‌های موجودْ کنش و واکنش قهرمان داستان را تعیین کنیم.
داستان ‌های تعاملی بیش از یک خط روایی دارند. به عنوان خواننده، ما این اختیار را داریم تا از بین گزینه‌های موجودْ کنش و واکنش قهرمان داستان را تعیین کنیم.
کد خبر: ۲۴۸۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱

هر سال شهادت امام رضا(ع) که می‌شد، مادر‌بزرگ نذری می‌داد. یک آش خوش‌مزه می‌پخت و همه‌ی همسایه‌ها را دعوت می‌کرد.
هر سال شهادت امام رضا(ع) که می‌شد، مادر‌بزرگ نذری می‌داد. یک آش خوش‌مزه می‌پخت و همه‌ی همسایه‌ها را دعوت می‌کرد.
کد خبر: ۲۴۵۳۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸

در بسیاری از شاهکارها، شخصیت‌های ساده‌ای وجود دارند که به شکل گیری آن روایت جامع کمک می‌کنند. اما، اگر قرار باشد که نوشتن شخصیت‌های سطحی و ساده برای یک نویسنده به عادت تبدیل شود، آثارش یکسان و شبیه به یکدیگر می‌شوند.
در بسیاری از شاهکارها، شخصیت‌های ساده‌ای وجود دارند که به شکل گیری آن روایت جامع کمک می‌کنند. اما، اگر قرار باشد که نوشتن شخصیت‌های سطحی و ساده برای یک نویسنده به عادت تبدیل شود، آثارش یکسان و شبیه به یکدیگر می‌شوند.
کد خبر: ۲۴۷۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

نهال کوچک دلش پر از ترس و غصه شد و شروع کرد به فریاد زدن: «کسی صدایم را می‌شنود؟ کسی هست کمکم کند؟» هنوز از سبز شدنش خیلی نگذشته بود که بیابان تاریک شد.
نهال کوچک دلش پر از ترس و غصه شد و شروع کرد به فریاد زدن: «کسی صدایم را می‌شنود؟ کسی هست کمکم کند؟» هنوز از سبز شدنش خیلی نگذشته بود که بیابان تاریک شد.
کد خبر: ۲۳۷۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱

گاهی گذشته می‌آید تا به ما نشان بدهد چه شد که کار به اینجا کشید.
گاهی گذشته می‌آید تا به ما نشان بدهد چه شد که کار به اینجا کشید.
کد خبر: ۲۴۶۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۰

پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->