شهرآرانیوز

داستان

| شهرآرانیوز
داستان کوتاه کودک | هفته‌ی به‌یادماندنی
هر طرف شهر را که نگاه می‌کنی شور و شادی موج می‌زند. ریسه‌ی پرچم‌های رنگی که به مناسبت جشن بزرگ مبعث پیامبر اسلام* و تولد امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) کوچه‌ها را زیباتر کرده است واقعا دیدنی است.
کد خبر: ۱۴۹۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۶

داستان نوجوان | معجزه‌ی زمان
اسفند که از راه می‌رسد، نسیم ملایمی که صورتم را نوازش می‌کند، عطر بهار که در خیابان‌های شهر ‌می‌پیچد، من این‌شکلی می‌شوم: پرامیدتر، مهربان‌ و شادمان.
کد خبر: ۱۴۹۵۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۹

از آن روزی که سربازی بنا شد جفا بر ما نشد بر دخترا شد
من هم در اینجا تهران می‌باشم و سرباز می‌باشم، من دلم از برای تو بسیار تنگ می‌باشد و دوست دارم زودتر بیاییم به محی آباد و در آنجا ازدواج کنیم، ما پادگانمان خیلی از شهر دور است و فخط؟!
کد خبر: ۱۴۹۵۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۰

صدای زوزه گرگ
دکتر حکم کرده بود ریه راحله تحمل هوای تهران را ندارد باید بزنند بیرون و دوماه طول کشیده بود تا اینجا را پیدا کرده بود.
کد خبر: ۱۴۹۲۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۸

جمعه شرشره‌ای
اصلا جعفر ته ماست مالی‌های دنیا بود و هرطور بود باید رفیق ششدانگ من می‌شد که اساسا نیاز به یک آنتی تز داشتم تا کمی مرا متعادل کند بلکه دست از سرم بردارند و گناه‌های نکرده را پای من ننویسند.
کد خبر: ۱۴۸۸۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۶

بی بی گوهر
بی بی چادر به کمر بسته و خودش با تمام کمردردش چشم از دیگ‌ها بر نمی‌داشت.
کد خبر: ۱۴۸۸۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۶

داستان کودک | اگر خدا بخواهد
آسمان که پر از ابر می‌شود، همه منتظر باران می‌شوند. منتظر می‌شوند تا آسمان سر و صدا راه بیندازد و برق بزند و ببارد، البته اگر خدا بخواهد.
کد خبر: ۱۴۸۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۵

زنی با مو‌های تنباکویی
نوک بینی اش سرخ شده بود، گوش هایش دو گلبرگ یخ زده بود، باد توی مو‌های تنباکویی اش می‌پیچید و سرما را  معطر می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۸۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۲

وقتی سنگ‌ها می‌شکفند
عمه بزرگ آدم سرد و بی حالی بود. نه عاشق شده بود و نه طعم غذایی یا فیلم و سریالی می‌شد پیدا کرد که او را سر ذوق بیاورد.
کد خبر: ۱۴۷۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۹

داستان نوجوان | جناب خلبان
سپهر را همه دوست داشتند. از آن بچه‌هایی بود که به قول بی‌بی، نمک داشت. هرجا که می‌رفت توی دل همه جا باز می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۷۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۸

این داستان حقیقت دارد
نبات چوب دارش را داشتم توی چای می چرخاندم و از بخار چای و نبات زعفرانی لذت می بردم که پرگاز پیچید توی دایره میدان.
کد خبر: ۱۴۷۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۵

رژه دیگ‌های سیار در دروازه قوچان
دست تکان دادم و با صدای بلند گفتم: دربست چهارراه شهدا.
کد خبر: ۱۴۷۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

جهان آدم بزرگ‌ها ترسناک است
قصه شوهر فریده یکهو می‌رسید به جایی که مرد مفلوک خودش را توی حمام آتش می‌زند و یک هفته توی بیمارستان زنده نگهش می‌دارند، اما بیشتر از این زورشان نمی‌رسد و می‌میرد.
کد خبر: ۱۴۶۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲

داستان کودک | ببخش و مهربان باش!
عمو خرسی با ناراحتی از خانه‌اش که در کنار صخره سنگی بزرگ بود بیرون آمد و باخودش گفت: چرا این‌طور شد؟ چرا مراقب نبودم؟
کد خبر: ۱۴۶۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳

یار یکدانه من ...
نقره خانم چه بر سر عشق و همزیستی و دل شریکی می‌آید که بعد سنواتی مرد نوعی و زن نوعی یخ می‌کند، دل به زندگی نمی‌دهد و بر تنور محبت هیزمی نمی‌اندازد.
کد خبر: ۱۴۶۲۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۹

سلفی با خرس قطبی
مسافران محو شده لای کاپشن و کلاه و شال توی ایستگاه منتظرند و هربار که اتوبوس توقف می‌کند انگار چند اسکیمو به مقصدی در شهر سوار می‌شوند.
کد خبر: ۱۴۵۸۹۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۷

داستان کودک | تولدمان مبارک!
از دیشب با خوش‌حالی گوش هایم را تیز کرده بودم تا اگر پچ‌پچی، حرفی یا صدایی در خانه پیچید، زود متوجه شوم.
کد خبر: ۱۴۵۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۲

داستان نوجوان | کلاه پر از خاطره پدربزرگ
از پشت پنجره‌ی اتاقم به کوچه‌ی مسجد نگاه می‌کنم. دهه‌ی فجر است.
کد خبر: ۱۴۵۷۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۱

یک لولو برای خرمن بچه‌ها
سال ۶۹  شهرک برای مرغ‌ها و خروس‌ها ناامن شد. معلوم بود کار چه کسی است، ولی احدی حرفش را نمی‌زد.
کد خبر: ۱۴۵۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۵

نامزدهای بخش‌های «مستند» و «فیلم داستانی» جشنواره عمار معرفی شدند
نامزدهای دریافت جایزه بخش مسابقه مستند و فیلم داستان ی سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار اعلام شد.
کد خبر: ۱۴۴۹۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۲

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->