کتابها نشسته بودند توی قفسه و چرت میزدند. خیلی وقت بود کسی سراغشان نیامده بود. ورقهایشان از بس باز نشده بود درد گرفته و روی سرشان خاک نشسته و روی جلد بعضیهایشان عنکبوت تار تنیده بود.
کد خبر: ۱۸۵۰۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۴
اینجوری شد که جلو خانهی ننهجان حسابی شلوغ شد. پر از زن و مرد و بچه شد. بعضیها با خودشان کاسه هم آورده بودند. همهشان هم یک قاشق توی جیبشان گذاشته بودند.
کد خبر: ۱۷۷۴۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۴
درخت تازه میخواست داد بزند و چیزی بگوید اما باد فرصتی به او نداد و توی یک چشم به هم زدن، وزید و برگهای زیر درخت را فوت کرد و به همهجا پاشید.
کد خبر: ۱۷۷۴۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۳
اگر در ارائه تعریف از «غریزه» سخت گیر نباشیم، داستان نویسی را میتوان امری غریزی دانست.
کد خبر: ۱۹۳۸۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۲۰
بعضیها دوست دارند همیشه یک چیزهایی را برای روزی که شاید چارهای نداشته باشند کنار بگذارند، چیزهایی مثل پول و لباس و خوراکی و ... . آقاموشه هم اینطور بود.
کد خبر: ۱۹۳۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۸
در دهه ۶۰ میلادی، جان بارتِ آمریکایی در واکنش به داستان های بی خاصیت زمانه اش – داستان هایی که از فرط تکرار شکلهای کلاسیک و مدرن، اثرگذاری اش را از دست داده بود - مقاله «ادبیات فرسودگی» را منتشر کرد. اگرچه بارت بعدها در ادعای خود تجدیدنظر کرد، اصل قضیه درخور درنگ بسیار است.
کد خبر: ۱۹۳۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۸
بعضیها همیشه عادت دارند سر و صدا کنند و با این کارشان همسایهها را کلافه کنند. گنجشکی هم اینطور بود. از بس جیکجیک میکرد.
کد خبر: ۱۸۵۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۴
نشست صمیمانه با پروانه محسنی آزاد، همسر بیژن نجدی درباره سفر زندگی و نویسندگی در کافه کتاب آفتاب مشهد برگزار شد.
کد خبر: ۱۹۱۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۰
وارد خــانـــه کــه شدم، از خوشحالی دویدم سمت آشپزخانه. بوی غذای مامان غوغا کرده بود. بالای سر اجاق ایستادم و در قابلمه را برداشتم. نگاه خریدارانهای به محتویاتش انداختم.
کد خبر: ۱۸۵۰۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۹
بابا دیــس گرد مســـی را بینمان گذاشت. به نانهای سنگک کنجدی و کبابهای داغ اشار کرد و گفت: بسما... . بفرمایید. ازگرسنگی بیطاقت شده بودم.
کد خبر: ۱۷۷۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۸
همه ترشیهای خوشمزه و رنگارنگ را دوست دارند. نبات خانم هم اینطور بود. دلش میخواست کلی ترشی درست کند.
کد خبر: ۱۸۵۰۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷
شلغمها برای سرماخوردگی خیلی مفیدند اما خیلی از بچهها شلغمها را دوست ندارند. از مزه و بوی شلغم خوششان نمیآید. شلغم کوچولو از این موضوع ناراحت بود.
کد خبر: ۱۸۷۵۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
همـهی بــچـهها شعرهای قـشنگ بلدند، شعرهایی که آنها را برای دیگران میخوانند. نرگس هم یک شعر خیلی قشنگ بلد بود.
کد خبر: ۱۸۲۸۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲
مورچهزرده خیلی خسته بود. حتی دست و پاهای بلوریاش مثل ننهمورچه درد میکرد. هیچوقت فکرش را نمیکرد کارهایی که مامانمورچه و بابامورچه همیشه انجام میدهند اینقدر سخت باشد.
کد خبر: ۱۸۵۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
به نظر خانم حمیدی، امیدواری، امضای شعرهای من است. خانم حمیدی معلم ادبیات همهی کلاس هفتمیهاست.
کد خبر: ۱۸۵۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹
شایان میگفت از روی طرز حرف زدن و لحن صدای آدمها متوجه میشوند چهقدر مهمان آمده است برایشان یا مثلا اینکه مهمانها واقعا شاد هستند یا الکی ادای شادی را درمیآورند.
کد خبر: ۱۷۷۴۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
خوشحال بودم و دوست داشتم این لحظه از زندگیام را با کسی تقسیم کنم. تا امروز همهی احساسهای خوبم را با مامان و بابایم شریک شده بودم اما حالا دنبال آدمهای امن بیشتری میگشتم برای شنیده و فهمیده شدن.
کد خبر: ۱۸۲۸۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۲
داستان نویسی زنان مشهد در دو دهه گذشته پیشرفتهای شایان توجهی داشته است و اگر تعداد بانوان نویسنده این خطه از مردان داستان نویس پیشی نگرفته باشد، کمتر هم نیست.
کد خبر: ۱۸۷۸۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷
کتاب «عمارت پیر» جدیدترین اثر حسین زند، محقق و داستان نویس است که روایتهای داستان یاش را در بستر جامعه و با بیان سنتها، آداب و رسوم مناطق مختلف کشور مینویسد.
کد خبر: ۱۸۷۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶
تصدقت گردم، نقره جانم سه چهار روزی است در سرحدات گیلانیم. برای عزیزی که بیمار است.
کد خبر: ۱۸۷۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۵