داستان - صفحه 15

داستان
| شهرآرانیوز
در دهه ۶۰ میلادی، جان بارتِ آمریکایی در واکنش به داستان‌های بی خاصیت زمانه اش – داستان‌هایی که از فرط تکرار شکل‌های کلاسیک و مدرن، اثرگذاری اش را از دست داده بود - مقاله «ادبیات فرسودگی» را منتشر کرد. اگرچه بارت بعد‌ها در ادعای خود تجدیدنظر کرد، اصل قضیه درخور درنگ بسیار است.
در دهه ۶۰ میلادی، جان بارتِ آمریکایی در واکنش به داستان ‌های بی خاصیت زمانه اش – داستان ‌هایی که از فرط تکرار شکل‌های کلاسیک و مدرن، اثرگذاری اش را از دست داده بود - مقاله «ادبیات فرسودگی» را منتشر کرد. اگرچه بارت بعد‌ها در ادعای خود تجدیدنظر کرد، اصل قضیه درخور درنگ بسیار است.
کد خبر: ۱۹۳۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۸

بعضی‌ها همیشه عادت دارند سر و صدا کنند و با این کارشان همسایه‌ها را کلافه کنند. گنجشکی هم این‌طور بود. از بس جیک‌جیک می‌کرد.
بعضی‌ها همیشه عادت دارند سر و صدا کنند و با این کارشان همسایه‌ها را کلافه کنند. گنجشکی هم این‌طور بود. از بس جیک‌جیک می‌کرد.
کد خبر: ۱۸۵۰۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۴

نشست صمیمانه با پروانه محسنی آزاد، همسر بیژن نجدی درباره سفر زندگی و نویسندگی در کافه کتاب آفتاب مشهد برگزار شد.
نشست صمیمانه با پروانه محسنی آزاد، همسر بیژن نجدی درباره سفر زندگی و نویسندگی در کافه کتاب آفتاب مشهد برگزار شد.
کد خبر: ۱۹۱۹۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۱۰

وارد خــانـــه کــه شدم، از خوشحالی دویدم سمت آشپزخانه. بوی غذای مامان غوغا کرده بود. بالای سر اجاق ایستادم و در قابلمه را برداشتم. نگاه خریدارانه‌ای به محتویاتش انداختم.
وارد خــانـــه کــه شدم، از خوشحالی دویدم سمت آشپزخانه. بوی غذای مامان غوغا کرده بود. بالای سر اجاق ایستادم و در قابلمه را برداشتم. نگاه خریدارانه‌ای به محتویاتش انداختم.
کد خبر: ۱۸۵۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۹

بابا دیــس گرد مســـی را بینمان گذاشت. به نان‌های سنگک کنجدی و کباب‌های داغ اشار کرد و گفت: بسم‌ا... . بفرمایید. ازگرسنگی بی‌طاقت شده بودم.
بابا دیــس گرد مســـی را بینمان گذاشت. به نان‌های سنگک کنجدی و کباب‌های داغ اشار کرد و گفت: بسم‌ا... . بفرمایید. ازگرسنگی بی‌طاقت شده بودم.
کد خبر: ۱۷۷۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۸

همه ترشی‌های خوش‌مزه و رنگارنگ را دوست دارند. نبات خانم هم این‌طور بود. دلش می‌خواست کلی ترشی درست کند.
همه ترشی‌های خوش‌مزه و رنگارنگ را دوست دارند. نبات خانم هم این‌طور بود. دلش می‌خواست کلی ترشی درست کند.
کد خبر: ۱۸۵۰۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۷

شلغم‌ها برای سرماخوردگی خیلی مفیدند اما خیلی از بچه‌ها شلغم‌ها را دوست ندارند. از مزه و بوی شلغم خوششان نمی‌آید. شلغم کوچولو از این موضوع ناراحت بود.
شلغم‌ها برای سرماخوردگی خیلی مفیدند اما خیلی از بچه‌ها شلغم‌ها را دوست ندارند. از مزه و بوی شلغم خوششان نمی‌آید. شلغم کوچولو از این موضوع ناراحت بود.
کد خبر: ۱۸۷۵۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۳

همـه‌ی بــچـه‌ها شعرهای قـشنگ بلدند، شعرهایی که آن‌ها را برای دیگران می‌خوانند. نرگس هم یک شعر خیلی قشنگ بلد بود.
همـه‌ی بــچـه‌ها شعرهای قـشنگ بلدند، شعرهایی که آن‌ها را برای دیگران می‌خوانند. نرگس هم یک شعر خیلی قشنگ بلد بود.
کد خبر: ۱۸۲۸۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۲

مورچه‌زرده خیلی خسته بود. حتی دست و پاهای بلوری‌اش مثل ننه‌مورچه درد می‌کرد. هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کرد کارهایی که مامان‌مورچه و بابامورچه همیشه انجام می‌دهند این‌قدر سخت باشد.
مورچه‌زرده خیلی خسته بود. حتی دست و پاهای بلوری‌اش مثل ننه‌مورچه درد می‌کرد. هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کرد کارهایی که مامان‌مورچه و بابامورچه همیشه انجام می‌دهند این‌قدر سخت باشد.
کد خبر: ۱۸۵۰۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۱

به نظر خانم حمیدی، امیدواری، امضای شعر‌های من است. خانم حمیدی معلم ادبیات همه‌ی کلاس‌ هفتمی‌هاست.
به نظر خانم حمیدی، امیدواری، امضای شعر‌های من است. خانم حمیدی معلم ادبیات همه‌ی کلاس‌ هفتمی‌هاست.
کد خبر: ۱۸۵۰۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۹

شایان می‌گفت از روی طرز حرف زدن و لحن صدای آدم‌ها متوجه می‌شوند چه‌قدر مهمان آمده است برایشان یا مثلا اینکه مهمان‌ها واقعا شاد هستند یا الکی ادای شادی را درمی‌آورند.
شایان می‌گفت از روی طرز حرف زدن و لحن صدای آدم‌ها متوجه می‌شوند چه‌قدر مهمان آمده است برایشان یا مثلا اینکه مهمان‌ها واقعا شاد هستند یا الکی ادای شادی را درمی‌آورند.
کد خبر: ۱۷۷۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۵

خوشحال بودم و دوست داشتم این لحظه از زندگی‌ام را با کسی تقسیم کنم. تا امروز همه‌ی احساس‌های خوبم را با مامان و بابایم شریک شده بودم اما حالا دنبال آدم‌های امن بیشتری می‌گشتم برای شنیده و فهمیده شدن.
خوشحال بودم و دوست داشتم این لحظه از زندگی‌ام را با کسی تقسیم کنم. تا امروز همه‌ی احساس‌های خوبم را با مامان و بابایم شریک شده بودم اما حالا دنبال آدم‌های امن بیشتری می‌گشتم برای شنیده و فهمیده شدن.
کد خبر: ۱۸۲۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۲

داستان نویسی زنان مشهد در دو دهه گذشته پیشرفت‌های شایان توجهی داشته است و اگر تعداد بانوان نویسنده این خطه از مردان داستان نویس پیشی نگرفته باشد، کمتر هم نیست.
داستان  نویسی زنان مشهد در دو دهه گذشته پیشرفت‌های شایان توجهی داشته است و اگر تعداد بانوان نویسنده این خطه از مردان داستان  نویس پیشی نگرفته باشد، کمتر هم نیست.
کد خبر: ۱۸۷۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۷

کتاب «عمارت پیر» جدیدترین اثر حسین زند، محقق و داستان‌نویس است که روایت‌های داستانی‌اش را در بستر جامعه و با بیان سنت‌ها، آداب و رسوم مناطق مختلف کشور می‌نویسد.
کتاب «عمارت پیر» جدیدترین اثر حسین زند، محقق و داستان ‌نویس است که روایت‌های داستان ی‌اش را در بستر جامعه و با بیان سنت‌ها، آداب و رسوم مناطق مختلف کشور می‌نویسد.
کد خبر: ۱۸۷۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶

تصدقت گردم، نقره جانم سه چهار روزی است در سرحدات گیلانیم. برای عزیزی که بیمار است.
تصدقت گردم، نقره جانم سه چهار روزی است در سرحدات گیلانیم. برای عزیزی که بیمار است.
کد خبر: ۱۸۷۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۵

همزمان با هفته وقف، کتاب داستانی «مادر بزرگ منتظر است» با محوریت وقف پسری نوجوان برای آباد کردن قنات خشکیده اجدادیش منتشر شد.
همزمان با هفته وقف، کتاب داستان ی «مادر بزرگ منتظر است» با محوریت وقف پسری نوجوان برای آباد کردن قنات خشکیده اجدادیش منتشر شد.
کد خبر: ۱۸۷۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۳

نگاه کردم به کوهی از کتاب‌های ریز و درشت خوانده‌نشده روی میز که حالا باید غمگین و شکست‌خورده برگردانده شوند توی قفسه کتاب‌‌خانه.
نگاه کردم به کوهی از کتاب‌های ریز و درشت خوانده‌نشده روی میز که حالا باید غمگین و شکست‌خورده برگردانده شوند توی قفسه کتاب‌‌خانه.
کد خبر: ۱۷۷۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۹

مجموعه داستان «بازگشت کاتب» به قلم «علی اکبر والایی» با موضوع سبک زندگی معصومین (ع) به چاپ رسید.
مجموعه داستان «بازگشت کاتب» به قلم «علی اکبر والایی» با موضوع سبک زندگی معصومین (ع) به چاپ رسید.
کد خبر: ۱۸۶۱۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۶

سال پیش همین روزها در یکی از روزهای خوب خدا، پس از اینکه کارگاه ادبی کوله‌پشتی به پایان رسید، به دیدار آشناترین آشنایان یعنی شهدای آرمیده در میدان شهدا رفتیم.
سال پیش همین روزها در یکی از روزهای خوب خدا، پس از اینکه کارگاه ادبی کوله‌پشتی به پایان رسید، به دیدار آشناترین آشنایان یعنی شهدای آرمیده در میدان شهدا رفتیم.
کد خبر: ۱۷۴۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۵

هوا که سرد می‌شود، همه دنبال یک جای گرم برای خودشان می‌گردند تا حسابی گرم شوند. خانم‌کلاغه هم سردش بود. توی لانه‌اش چیزی نداشت خودش را گرم کند. برای همین پرید و رفت.
هوا که سرد می‌شود، همه دنبال یک جای گرم برای خودشان می‌گردند تا حسابی گرم شوند. خانم‌کلاغه هم سردش بود. توی لانه‌اش چیزی نداشت خودش را گرم کند. برای همین پرید و رفت.
کد خبر: ۱۷۷۴۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۴

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->