یلدا که میشود، همه جشن میگیرند. مدرسهها هم برای بچهها جشن یلدا میگیرند.
کد خبر: ۳۰۶۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۱
پارسا همهی جیبهای کولهپشتیاش را گشت. جیبهای لباس فرمش را هم زیرورو کرد. هرجا را گشت، نبود.
کد خبر: ۳۰۲۰۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۸
همیشه وقتی کسی به کمک احتیاج دارد، خوب است بهموقع به کمکش برویم. بچههای کلاس چهارم ج هم همین کار را کردند.
کد خبر: ۲۹۴۳۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۵
سینا آنقدر در خواندن کتاب غرق شده بود که اصلاً سروصدای بچهها را نمیشنید. یکدفعه امید دوید و یک مشت برگ خشک برداشت و پاشید توی صورت رضا.
کد خبر: ۲۹۲۹۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۷
همیشه وقتی یکی سرما میخورد، برایش سوپ میپزند تا حالش زودتر خوب شود. بچهها هم میخواستند حال مامان زودتر خوب شود. برای همین، دستبهکار شدند.
کد خبر: ۲۹۰۸۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۰
وقتی از صلح سخن میگوییم، سخن از آرامش همه عناصر زمین است. در نبودن صلح است که آتش به جان جنگلها میافتد و همین جاست که ابرها و بارانها نشان صلح را با خود به ارمغان میآورند.
کد خبر: ۲۹۹۰۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۹
روی دیوار خیلی از مدرسهها پر از نقاشیهای قشنگ است. آقای نقاش هم آمده بود تا روی دیوار مدرسه یک نقاشی قشنگ بکشد.
کد خبر: ۲۹۰۸۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۶
بعضی وقتها یکی پیدا میشود که فکر میکند از دیگران قویتر است و میخواهد به دیگران زور بگوید. بچههای مدرسه هم این مشکل را داشتند. به نظرتان این جور وقتها باید چه کار کرد؟
کد خبر: ۲۹۰۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۳
وقتی به یک فروشگاه بزرگ میروید که قیمتهایش مناسب است، دلتان میخواهد کلی خرید کنید. بابابزرگ هم این کار را کرد.
کد خبر: ۲۴۵۳۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۷
نرمش و ورزش کردن خیلی خوب است. آدم را برای مسابقه آماده میکند. همهی ورزشکارها پیش از مسابقات حسابی ورزش و تمرین میکنند.
کد خبر: ۲۴۹۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۳
زمان مدرسهها که میشود، همهی بچهها بهموقع از خواب بیدار میشوند. آماده میشوند و میروند مدرسه. روز اول مدرسهها از راه رسید. امید هم مرتب و منظم به مدرسه رفت.
کد خبر: ۲۴۵۳۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۱
همیشه بزرگترها مواظب کوچکترها هستند. در کارها کمک و اگر سؤالی داشتند راهنماییشان میکنند. سینا هم برادر بزرگتر بود.
کد خبر: ۲۴۶۲۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
وقتی یکی کمکت میکند، دلت میخواهد مهربانیاش را جبران کنی. دلت میخواهد تو هم یک جوری به او کمک کنی. ماشینهای تعمیرگاه هم در همین فکر بودند.
کد خبر: ۲۴۵۲۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
هر سال شهادت امام رضا(ع) که میشد، مادربزرگ نذری میداد. یک آش خوشمزه میپخت و همهی همسایهها را دعوت میکرد.
کد خبر: ۲۴۵۳۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۸
نهال کوچک دلش پر از ترس و غصه شد و شروع کرد به فریاد زدن: «کسی صدایم را میشنود؟ کسی هست کمکم کند؟» هنوز از سبز شدنش خیلی نگذشته بود که بیابان تاریک شد.
کد خبر: ۲۳۷۶۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱
همیشه وقتی خیلی خستهای، دلت میخواهد یک گوشه بنشینی و حسابی استراحت کنی. بابا هم حسابی خسته بود. دلش میخواست کمی استراحت کند.
کد خبر: ۲۴۵۸۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۸
همه از روزهای دور گذشته کلی خاطره دارند، خاطرههای خوب و بد، خاطرههای تلخ و شیرین. بابابزرگ هم از آن زمانها کلی خاطره داشت.
کد خبر: ۲۴۰۵۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۵
سفر فقط از جایی به جایی دیگر رفتن نیست. در سفر چیزهای جدیدی میبینیم و تجربههای مهمی را یاد میگیریم.
کد خبر: ۲۳۸۷۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۳
با آمدن تابستان، هر کودک و نوجوانی فرصت پیدا میکند به کار یا رشته مورد علاقهاش فکر کند و برای آموزش هنر، حرفه و مهارتی، در کلاسی ثبتنام کند تا بهقول بزرگترها عاطل و باطل نباشد.
کد خبر: ۲۴۰۵۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۱
بعضی وقتها ممکن است به کمک احتیاج داشته باشیم. ممکن است نتوانیم تنهایی مشکلمان را حل کنیم. اینجور وقتها بهتر است از دیگران کمک بگیریم. پیرزن هم یک مشکل داشت.
کد خبر: ۲۳۸۵۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۳۰