از مدتی پیش کمتر کارتون میدیـــدم. تمــاشـــای تلویزیون با آن تصاویر تار و کدر خستهام میکرد.
کد خبر: ۱۷۷۳۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۸
وقتی که وحید برای اولین بار چشمش از پنجرهی هواپیما به گنبد زیبا و گلدستههای طلایی حرم افتاد دلش آرام گرفت.
کد خبر: ۱۷۷۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۵
هر سال محرم و صفر که میشود، کلی هیئت عزاداری از شهرها و روستاهای دور و نزدیک به مشهد میآیند تا کنار حرم امام رضا(ع) عزاداری کنند.
کد خبر: ۱۷۷۰۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۰
من خاری بودم در صحرای سوزان دشت نینوا که با وزش باد، به این طرف و آن طرف میرفتم. سال ۶۱ هجری بود که کاروانی دیدم. ۷۲ مرد و زنان و کودکانی که با آنها بودند.
کد خبر: ۱۷۴۲۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
اربعین که از راه میرسد، کوچهها پر از بوی خوش نذری میشود. خالهجان هم هر سال اربعین، نذری داشت. شلهزردهای نذری او حرف نداشتند.
کد خبر: ۱۷۶۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۴
دفتر و نوشتن را کنار گذاشتم. همهچیز را فراموش کردم و دویدم سمت بابا. پرسیدم: «میخواهید بروید کوه. کدام کوه؟ من هم بیایم؟» بابا لبخندی زد و گفت: «جایی که میخواهم بروم از کوه زیباتر است.»
کد خبر: ۱۷۵۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
به سال گذشته فکر میکنم، به قبل از اینکه باباحاجی خانهی روبهرویی را خالی کند، درخت سپیدار را تنها بگذارد و برای همیشه از این دنیا برود.
کد خبر: ۱۷۶۹۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۱
نیم ساعت است پروندهام را گرفتهام دستم، سرم را انداختهام پایین و به سرامیکهای کف اتاق نگاه میکنم.
کد خبر: ۱۷۴۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۹
بیستم صفر، یعنی اربعین، روزی است که جابربنعبدا... انصاری، یکی از یاران رسول خدا(ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امامحسین(ع) بشتابد. او نخستین کسی است که قبر آن حضرت را زیارت کرده است.
کد خبر: ۱۷۶۹۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۷
«همیشه انجام یک کار خوب حال ما را بهتر میکند. یکی از بهترین کارهایی که میشود در این روزها انجام داد، نذر کردن و نذری دادن است.»
کد خبر: ۱۷۴۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۹
بابابزرگ در جنگ اسیر شده بود، یک اسیر جنگی! بابابزرگ لبخندزنان گفت: «اوه، کجایش را دیدهای؟! کلی خاطره دارم برایت تعریف کنم.»
کد خبر: ۱۷۴۲۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶
روی جلد مجله درشت و پررنگ نوشته بود: «صفحهای برای چاپ داستانهای نویسندگان نوجوان ایجاد کردهایم.»
کد خبر: ۱۷۶۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۴
دوچرخهی آقای اسدی کنار حیاط مدرسه با زنجیری به درخت بسته شده بود.
کد خبر: ۱۷۷۴۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۷
محمدامین روی صندلی چوبی کنار آشپزخانه نشسته بود و بهآرامی با ماهی داخل تنگ حرف میزد. تلویزیون هم روشن بود و کارتون تام وجری پخش میکرد.
کد خبر: ۱۷۵۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۶
محرم که میرسد، همهجا پر از پرچم میشود، پرچمهایی که روی در و دیوار نصب میشوند، پرچمهایی که در باد تکان میخورند. پرچم سبز هم دلش میخواست جایی نصب شود و باد تکانش بدهد و نوشتهی «یاحسین(ع)» روی آن را به همه نشان بدهد.
کد خبر: ۱۶۸۵۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۵
کندوی زنبورها همیشه پر از زنبور است. همیشه پر از عسل است، عسل خوشمزه و شیرین. همین باعث میشود خیلیها دنبال کندوها باشند و ... .
کد خبر: ۱۷۴۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۰
کاروان اسیران کربلا در میان صحرا پیش میرفت. بچهها خسته بودند. زنها چشمهایشان پر از اشک بود و بغض کرده بودند.
کد خبر: ۱۷۴۲۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۸
پرچم سیاه را از توی کمد اتاق در میآورم و به در خانه نصب میکنم. عطر محرم همهی شهر را پر کرده است.
کد خبر: ۱۶۸۵۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۴
به سینی پلاستیکی پر از لیوان چای نگاه میکردم. دیگر بخاری از آنها بلند نمیشد.
کد خبر: ۱۶۶۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۰۳
محرم که از راه میرسد همهجا پر میشود از صدای نوحه. همهجا پر میشود از عزادار. همه دلشان میخواهد توی مراسم عزاداری شرکت کنند.
کد خبر: ۱۶۷۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۳۱