معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز؛ دوونیم بعدازظهر است. مهمانها پراکنده شدهاند. همه خسته و بلاتکلیفاند؛ بخشی داخل خانه هستند و بخشی در کوچه قدمرو میروند. از ۱۱ صبح همه منتظر جنازه هستند تا اجازه دفن برایش صادر و پس از بدرقهای راهی سرای آخرت شود. وضعیت صاحبعزا از همه بدتر است. بچهها چند دسته شده اند؛ تعدادی بهدنبال کارهای کفنودفن مادر هستند و تعدادی هم در فکر ناهار و سروساماندادن به مهمانان. این بساط را دیشب هم داشتند، وقتی پس از هفتهشت ساعت دوندگی موفق نشدند جنازه مادر را از پزشکیقانونی به غسالخانه منتقل کنند.
رستوران از صبح با اماواگر زیادی رزرو شده است، ولی با تعداد نامشخصی مهمان. هنوز مراسم خاکسپاری شروع نشده، خرج دو پذیرایی گردنشان افتاده است؛ رسم است دیگر! اینکه چهکسی و چرا چنین رسمی را باب کرده است، نه آنها میدانند و نه ما، درحالیکه در آموزههای دینیمان دقیقا مخالف این توصیه را داریم؛ اطعام خانواده عزادار تا سه روز. موضوعی که در این وضعیت سخت اقتصادی به مسئله و دغدغهای مهم تبدیل شده و دردی به دردهای قشر ضعیف و متوسط جامعه افزوده است. قسمت دردناک ماجرا هم اینجاست که این موضوع معمولا پیشبینیناپذیر است و در بدترین زمان ممکن ما را غافلگیر میکند.
مرگ از آن چیزهایی است که از آن گریزی نیست، پس طبیعی است که همه با موضوعی که امروز دغدغه گزارشمان شده است، درگیر شده باشیم یا بشویم. برای درک بهتر این وضعیت، با برخی دراینباره گپوگفتی داشتم که تجربیات آنها و زاویه نگاهشان به موضوع برایم جالب بود.
آقای براتی کارمند ثبت احوال است. سه ماه پیش پدرش بهعلت سکته قلبی و یکسال پیش هم مادرش بر اثر کرونا فوت کرد. با کلی مقدمهچینی درباره بدیهای کرونا، از یک خوبی آن هم میگوید: «خیلی از برنامهها بدون هرگونه تشریفات و با کمترین هزینه برگزار میشد که برای اوضاع اقتصادی امثال من واقعا تجربهای تازه بود و شاید هم فرصتی عالی. تفاوت هزینههایی که برای برگزاری مراسم تشییع و عزاداری مادر و پدرم داشتم، اصلا باهم مقایسهشدنی نیست. بهجز هزینههای کفنودفن و مراسم اصلی، هزینههای پذیرایی از مهمانان تا مراسم هفتم هم بود که باتوجهبه بزرگخاندانبودن پدرم، واقعا برایم کمرشکن بود.»
خانم شفیعی هنوز در گیرودار مراسم چهلم پدرش است. وقتی درباره موضوع بحثمان با او صحبت میکنم، با ناراحتی از کسانی میگوید که رسمهای اینچنینی را در جامعه باب کردهاند و اضافه میکند: «ما سهتا خواهریم و مجرد. پدرم تصادف کرد و مرگش واقعا غافلگیرمان کرد، آن هم در بدترین وضع اقتصادی. کارهای بیمارستان و کفنودفن یکطرف، ضبط و ربط مهمانان در این چند وقت هم یکطرف. باورتان نمیشود، هنوز از گیرودار مراسم تشییع پدرم با حال روحی خرابمان خلاص نشده بودیم که خاله بزرگم گفت برای ناهار مهمانها جایی را هم دیدهاید؟ تهیه غذا برای ۴۵ مهمان، آنهم در این حال روحی واقعا عذابی دوچندان بود. تازه روزهای بعد هم هروعده دستکم پانزدهشانزده نفر از بستگان نزدیک بهبهانه سرسلامتیدادن، ناهار یا شام مهمانمان بودند. روزهای آخر بهحدی رسیده بودیم که دوست نداشتیم در را به روی کسی باز کنیم.»
خانم خدادادی از تجربه یکی از بستگانش در یکی از همین روستاهای اطراف مشهد میگوید که شاید در نگاه نخست صمیمیت بین اهالی روستا را به رخ بکشد، ولی همچنان از شاخوبرگهای همان رسم ناپسندی است که صحبتش را میکنیم: «پسرخالهام سی سال بیشتر نداشت که فوت کرد. در روستایی که خالهام ساکن آنجاست، رسم است تا مراسم هفتم، هرروز صبح و بعدازظهر اهالی روستا در مسجد جمع میشوند و عزاداری میکنند. در همه این هفت روز هم صاحبعزا باید برای کسانی که پس از مراسم میمانند، ناهار و شام تهیه کند؛ برای حدود نیمی از اهالی روستا که با خانواده متوفی رابطه صمیمیتری دارند. خرجی که اینجا میشود، باوجود سادگی مراسم، گاهی واقعا کمرشکنتر از مراسم شهری هاست. درحالیکه تا همین چهارپنج دهه پیش در همینجا رسم بود تا چند روز یکی از اهالی برای خانواده عزادار غذا میپخت و میبرد.»
آقای ناصری جمعهای که گذشت مراسم سالگرد پدرش بود. یک کارمند ساده، با متوسط حقوقی که این روزها بیشتر حقوقبگیرها دریافت میکنند. او هم دل پردردی از این رسمهای مندرآوری دارد و بدتر از همه اینکه زورش به اطرافیانش هم نمیرسد، یعنی حرف صوابش برای کسی خریدار ندارد: «خداپدرتان را بیامرزد از چه حرف میزنید. برخی به این رسمها که اعتقاد ندارند، هیچ؛ ملاحظه خیلی چیزهای دیگر را هم نمیکنند. متوجه نیستند با هرتوصیه نابجایی که به خانواده متوفی دارند، چه هزینهای را به آنها تحمیل میکنند. پدرم از کرونا فوت کرد. دربدترین شرایط همهگیری بیماری. بگذریم ازهمه امر و نهیهایی که کردم تا فامیل و دوستان را از آمدن به مراسم خانوادگیمان منصرف کنم و نشد.
تازه این شروع ماجرا بود. بعد هم یک نفر یکنفرها به ۱۰۰ میهمان تبدیل شد و هر خرجی، ضریب ۱۰۰ به خودش گرفت؛ آن هم در شرایطی که ما هنوز در هزینههای بیماری پدرم ماندهبودیم. خرجهای معمول یکطرف، اظهارفضلهای بستگان نزدیک هم یک طرف دیگر: «هواگرمه، نمیخوان یه آبمیوه دست مهمونایی بدید که سرمزار میان؛ آخه میشه مردم بیان تا سرخاک و گرسنه برگردن؛ دوتا کیک و یهمیوه هم به این پک اضافه کنین، بدنیست و...». از نیش و کنایهها و توصیههای به ظاهر دوستانهشان هم نگویم که در آن شرایط سخت، بجای همدردی، زخمی بر دلمان بود: «اشتباه کردید، پدر را بیمارستان بردید؛ چرا این بیمارستان بردیدش، کافی بود، یه زنگ به خودم میزدید تا هماهنگ کنم و...»؛ تادلتان بخواهد حاشیههایی که در آن غم مرگ پدرم را فراموش کردم.»
به هزینههای سنگین کفنودفن و خرید قبر و رفتوآمد و پذیراییهای هفتم، چهلم و سالگرد کاری نداریم که بخش زیادی از آنها هم چشموهمچشمی است و پدر صاحبعزا را درمیآورد، اما اگر قرار باشد چرتکهای بیندازیم برای پذیراییهایی که بهاجبار به خانواده عزادار تحمیل میشود، مانند غذادادن تشییعکنندگان در همان روز نخست خاکسپاری و کسانی که بهبهانه سرسلامتی چند روزی را مهمان خانواده عزادار هستند، به رقمی چشمگیر در خرجوبرجهای این خانوادهها میرسیم.
به تعدادی از رستورانهای متوسط شهر زنگ میزنم و منظورم را از این مکالمه بیان میکنم. هزینهای که این رستورانها برای پذیرایی از یک نفر با تکمنوی غذایی مانند جوجه، کوبیده یا مرغ سرخکرده درنظر گرفتهاند، حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است. بهعبارت دیگر اگر حدود پنجاه نفر در یک مراسم خاکسپاری شرکت کنند، خانواده متوفی باید فقط برای یک نوبت پذیرایی بین ۵ تا ۷.۵ میلیون تومان هزینه کنار بگذارد که حقیقتا برای خیلیها در این روزگار سخت اقتصادی هزینه زیادی است. البته به این هزینه باید ورودی برخی رستورانها یا تالارها را هم اضافه کرد که بین ۸۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومان هزینه دارد.
تهیه غذا و پذیرایی از مهمانانی که برای سرسلامتی به خانواده عزادار سر میزنند، رسمی است که عمری کمتر از دو دهه دارد، زیرا تا پیش از این رسم بود اقوام و اطرافیان خانواده عزادار تا چند روز در خانههای خودشان غذا بپزند و برای خانواده عزادار ببرند. بیمیلی فرد عزادار به غذا، بیحوصلگی برای پخت غذا، وضعیت بد روحی و تسکیندادن به فرد با همراهیکردن او حتی در زمان غذاخوردن، از علتهایی بود که این رسم بین مردم رواج یافته بود، بهویژه اینکه پشتوانههای دینی و مذهبی هم داشت.
از امامصادق (ع) دراینباره حدیثی داریم که میفرمایند: «غذاخوردن نزد مصیبتزدگان با خرج آنان از رفتارهای جاهلیت و مکروه است، درحالیکه سنت پیامبر (ص) فرستادن غذا برای مصیبتزدگان است.» چنانچه در روایتی از داستان زندگی پیامبراکرم (ص) هم میخوانیم زمانی که حضرت جعفرطیار (ع) در جنگ موته شهید شد، پیامبر (ص) از حضرت فاطمه (س) خواست که به نزد اسما، همسر جعفر و خانوادهاش برود و برایشان غذا ببرد.
براساس بسیاری از روایات شیعی و سنی نقلشده از پیامبراکرم (ص) و ائمهاطهار (ع) مستحب است خویشان و نزدیکان شخص فوتشده در تهیه غذا و فراهمآوردن برخی امکانات، به خانواده او که درد و تألم روحی دارند، یاری برسانند و از آنان مراقبت و به آنها مهربانی کنند. همچنین توصیه شده است بعد از دفن، صاحبان عزا را سرسلامتی دهیم، ولی اگر مدتی گذشته است و بهواسطه این سرسلامتیدادن، مصیبت یاد آنان میآید، ترک آن بهتر است.
خیلیها به ناپسندبودن این رسم و عمل اعتقاد دارند، ولی نمیخواهند با مخالفتکردن با آن به خساست یا هر برچسب دیگری متهم شوند، بهویژه وقتی صاحبعزا هم باشند؛ همان مثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو». ما هم تاحدی به آنها حق میدهیم، ولی میتوان روی مکروهبودن غذاخوردن در خانه یا با هزینه خانواده متوفی قدری تأمل کرد و با همین عنوان دیگران را هم از انجام آن برحذر داشت. یادمان باشد، همیشه اولینهایی وجود داشتهاند که به مقابله با چنین بدعتهای ناپسندی پرداختهاند. گذشته از این مسئله که به فرهنگسازی نیاز دارد و همه باید از خودمان و بستگانمان شروع کنیم تا فراگیر شود، برخی با این تصور که غذادادن یا گرفتن، ثوابی برای روح شخص درگذشته است، این رفتار را تأیید میکنند.
درحالیکه خیراتکردنی که ما در عرف اجتماعی و آموزههای دینی برای درگذشتگانمان داریم، مقولهای متفاوت از این موضوع است و بیشتر با هدف رفع نیاز و گرهگشایی از نیازمندان یا یادبودی از درگذشته با خواندن فاتحهای انجام میشود. همچنین میتوان با پیداکردن جایگزینهای خوب برای این رسم، به مقابله با آن پرداخت، مانند خلاقیتهایی که در دوره کرونا برای بزرگداشت یاد و خاطره عزیزانمان در فضایمجازی انجام میدادیم یا دعوت از مهمانان بهمیزبانی خانواده متوفی برای مشارکت در یک کار خیر بهنفع فرد تازهدرگذشته.