دیرینگی، گستردگی و گوناگونی ویژه مناسک و آیینها نشان از اهمیت و کارکرد منحصربه فرد این کنش جامعه انسانی در طول تاریخ دارد. مناسک که از دل باورها و بنیادهای اندیشهای و معرفتی هر جامعهای نشئت میگیرد و بر پایه ویژگیهای فرهنگی، رفتاری و تاریخی آن جامعه ساخت یافته و بروز مییابد، کارکردهای گسترده و پیچیدهای دارد.
رویدادهای مناسکی در حکم تسریع کننده و تقویت کنندهای کارآمد برای کنشگریهای اعضای جامعه و تقویت سرمایه اجتماعی و حفظ هویت کلی جامعه است. آیینها در جای جای دنیا و بر بنیاد ریشههای فرهنگی شکل گرفته اند و حضور دارند، ولی هرچه بنیاد و هسته مرکزی مناسک والاتر و معنابخشتر باشد، کارکرد آنها اثربخشتر و در راستای تعالی خواهد بود. در فرهنگ شیعی و آموزههای رفتار فردی و اجتماعی اش کنشهای مناسکی نقشی بی بدیل یافته اند.
آیینهای جهان تشیع ریشه در باورها و زمینههای معرفتی ژرف اسلام دارند و البته در جای جای جهان اسلام، متناسب و هماهنگ با وضعیت فرهنگی آن جغرافیا بروزی متنوع و ویژه داشته اند. ایران با برخورداری از زمینههای فرهنگی متکثر و به عنوان برجستهترین قطب و پایگاه فرهنگ تشیع، در شکل گیری و گسترش مناسک اسلامی نقشی انکارناپذیر داشته است.
قالبهای متنوع آیینی در فرهنگ ایرانی زمانی که از بن مایههای معنابخش و معرفت ژرف شیعی برخوردار شدند، قدرتی چندبرابر یافتند و در همه پهنههای انسانی توزیع شدند و به گروهی محدود منحصر نشدند. با ساخت یافتن پنداره «زیارت» در نگره اسلامی، زمینه تقویت و گسترش روزافزون مناسک و آیینهایی برآمده از این مفهوم فراهم شد.
قیام امام حسین (ع) و شهادت ایشان و یارانشان، ساخت یافتن کنش پیاده روی اربعین، شهادت حضرت رضا (ع) و دیگر رویدادهای مذهبی تاریخ تشیع که با برجسته شدن امر زیارت در زندگی مردم آمیخته شدند، سرآغازی مهم بر تقویت مناسک شیعی بودند. یکی کارکردهای باارزش این مناسک، حفظ آرمانهای فرهنگی و اعتقادی، ایجاد انسجام و پایداری اجتماعی، وحدت آفرینی میان اجزای گوناگون نظام اجتماعی، انگیزه سازی، امیدبخشی، هدفمندکردن جامعه و البته بازتولید آموزههای دینی در چارچوب رفتارهای بیرونی است. بر این بنیاد است که توجه به مناسک و آیینها و کوشش برای تقویت آنها امری آشکار است.
مروری تاریخی نشان میدهد که هنرها همواره در ارتباط با مناسک دو رویکرد مهم و برجسته داشته اند. رویکرد نخست این بوده است که خود در بازآفرینی مناسک بر بنیاد منابع معرفتی عمل کنند. به عنوان مثال، هنرهای نمایشی با پیوند با آموزههای شیعی، خود در خلق مناسک نقشی ویژه داشته است.
تعزیه و در دامنهای پهناورتر شبیه خوانی مناسکی است که در چارچوب پیوند هنرهای نمایشی و آموزههای دینی شکل گرفته است. رویکرد دوم هنرها مستندنگاری و تقویت آیینها بوده است. چنان که اشاره شد، بایسته است با توجه به اهمیت مناسک، در بازتولید و تکثیر آنها کوشید. بر این بنیاد هنر زبانی توانمند برای این جستار در نظر گرفته میشود.
با شکل گیری هنر سینما و گونههای متنوع آن، زمینه گسترش مناسک با هر دو رویکرد محقق شد. جالب آنجاست که به دلیل ویژگی محتوایی مناسک و برخورداری از ذات معنایی حقیقی و راستین در فرهنگ شیعی، در میان گونههای سینمایی، سینمای مستند بیشترین ظرفیت را برای پیوند با جهان مناسک یافته است. به دلیل وفاداری سینمای مستند به گوهره درونی واقعیت و پرهیز از دخل و تصرفهای معنایی، معمولا مفاهیم و آموزههای دینی در همه جای جهان با زبان سینمای مستند نقل میشوند.
آیینهای شیعی به ویژه آیینهای زیارتی دریچهای برای معنابخشی زندگی انسان و عبور از مرحلهای به مرحله دیگر در راستای بلوغ او هستند. مشهدمقدس به عنوان یکی از نقاط مرکزی شکل گرفتن و بروز مناسک شیعی همواره موردتوجه جریانهای هنری و به ویژه مستندسازان بوده است.
مرکزیت یافتن زیارت و مجموعهای از رویدادهای مهم در بازههای زمانی مشخص، مجموعهای کم نظیر از مناسک را در مشهدمقدس ایجاد کرده است.
چهار رویداد مهم در کنار هم قرارگرفته اربعین، وفات پیامبر اسلام (ص)، شهادت امام حسن مجتبی (ع) و درنهایت شهادت امام رضا (ع) در دهه پایانی صفر و ابعاد رسانهای و معنایی قدرتمند و متکثر این چهار رویداد در کنار گوناگونی فرهنگی و قومی مشهد و حضور میلیونها نفر برای شرکت در آیینهای پایانی دهه صفر، زمینه شکل گیری سینمای مستند مناسکی را در این شهر بیش از هر نقطه دیگر فراهم آورده است.
حضور مستندسازان جوان و بااستعداد مشهدی در جشنوارههای گوناگون ملی و بین المللی و مطرح شدن ایشان نشان از ظرفیت کم نظیر مستندسازی در این شهر دارد. مشهد به دلیل وجود استعدادهای ویژه در مستندسازی و برخورداری از دال مرکزی معنایی، برجستهترین نقطه برای تبدیل شدن به قطب سینمای مستند دینی کشور است.
به نظر میرسد سیاست گذاران سینما میتوانند با تمرکززدایی از پایتخت، بر بنیاد عدالت توزیعی و البته ظرفیت ها، برای تقسیم و توزیع ظرفیتهای سینمایی اقدام کنند. مروری بر آثار مستندسازان مشهدی، فقط درباره دهه پایانی صفر، نشان میدهد که هم در آفرینش آثار مناسکی و هم در مستندسازی و تقویت معنایی مناسک موجود موفق بوده اند.
این دو نکته میتواند زمینه شکل گیری ژانری ویژه در سینمای مستند دینی را با مرکزیت مشهد شکل دهد. وجود مناسک گوناگون، حضور عرصههای دینی جدی مانند حوزههای علمیه، وجود پژوهشگران قدرتمند و برخورداری از سینماگران آموزش دیده و خلاق، همه زمینه حرکت مشهد به سوی قطب سینمای مستند مناسکی شیعی در ایران را ایجاد کرده اند.
هرچند این مهم جز با توجه سیاست گذاران فرهنگی و سینمایی به مشهدمقدس و کمک به توسعه زیرساختهای لازم محقق نخواهد شد.