در میان انبوه جمعیت میدان شهدا خواهر شهید محرابی، مدافع حرم، تعداد زیادی عروسک دستساز را در جشن میلاد پیامبر (ص) که با حضور دختران و بانوان مشهدی برگزار شده است تقسیم میکند. جلوتر که میروم بیآنکه سؤالی بپرسم میگوید: این هدیه هم از طرف برادرم به دختران ایران. دخترها خوشحالاند.
شاید کسی نداند این تحفه کوچکی که از مراسم در دست دارد چشمروشنی شهید است برای آنها که آمدهاند بگویند وطن یعنی امنیت. آرامش پرچمی که دور خود پیچیدهاند یعنی یک نفر خیلی دورتر از آنها خانوادهاش، فرزندش و خواهرش را گذاشته و رفته و جان داده است.
روبهروی حرم امام هشتم (ع) در عرصه میدان شهدا لبخند دختران از صورتشان محو نمیشود. ساعتی حال خوشم را با قدم زدن بین آنها عوض نمیکنم.
در همین حال به این میاندیشم کهای کاش به جای استفاده از آن جمله تکراری و معروف در مقالهها و کلاممان و سخنرانیها که «زنان نیمی از جمعیت ایران هستند» این بار بنویسیم «زنان ستون اصلی کشور هستند» و آنجا که سقف اعتماد بر سرشان محکم شد خوش درخشیدند، دختران و بانوانی که طی سالهای اخیر ثابت کردهاند میتوانند بیشترین آمار قبولی در کنکور را از آن خود کنند، اما هنوز نتوانستهاند تعداد صندلیهای مجلس را از هفده کرسی برای خود افزایش دهند، بانوانی که در هشت سال دفاع مقدس، در تحریمها در بحران کرونا سایه امنیت را بر سر خانواده نگه داشتند، اما کمتر در تابلوهای تبلیغاتی شهری، در نشریات و در رسانهها دیده شدند.
شاید دختر دهه هشتادی مشهدی هنوز نمیداند که در شهرش بانوی خلبان، بانوی تعمیرکار هواپیما، تنها زن ایرانی عضو آکادمی دانشمندان جهان، بانوی موتورسوار، بانوی پلیس و قاضی و ... حاضرند و میتواند با تلاش و پشتکار به روشنایی این مسیر بهبود ببخشد. راستش فکر میکنم بد نباشد به جای آن جمله تکراری در سخنرانیها بدون پرده به دخترانمان بگوییم که الگوهای زنان مسلمان و پرتلاشمان را سالها با کمکاری نادیده گرفتهایم و حالا دوباره برای لبخندش دست در دست هم میدهیم، برای ایران و برای آینده او.