تقریباً چیزی نزدیک به سه دهه است که علمای علم مدیریت شهری فریاد میزنند مشارکت مردم در فرایند و روند طرحهای توسعه شهری ضامن موفقیت آنهاست. به نظر آنها فایده مشارکت شهروندان در تعریف پروژههای شهری و استفاده از نظرات آنها این است که آن برنامه به واقعیت و شرایط آن محله یا شهر نزدیک میشود و ضمانت اجرایی اش بالا میرود. از همه مهمتر اینکه مشارکت شهروندان زمینه را برای استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود شهر فراهم میکند و در مردم شوق و شوری مضاعف برای مشارکت گسترده در امور شهر ایجاد میکند. شهرداریها به ویژه در کلانشهرها، مدتهاست که این اصل را باور کرده و به این نتیجه رسیدهاند که مشارکت دادن مردم در مدیریت شهری گرهگشاست و به شکل عجیبی در پیشبرد امور شهری کمک میکند و هزینههای نگهداری شهر به شکل محسوسی پایین میآورد. برای همین به اشکال مختلف راه را برای مشارکت فعال شهروندان در مدیریت شهری به وجود آوردهاند. شوراهای اجتماعی محلات در شهر مشهد یا شورایاریها در شهرهای دیگر یکی از نمونههای موفق در این زمینه است. طرح محله ما و تعریف پروژههای عمرانی طبق اولویت و درخواستهای مردم یا تأسیس دفاتر بازآفرینی و تسهیلگری که یکی از اهدافش جلب اعتماد شهروندان و بهبود رابطه میان آنها و شهرداری از دیگر نمونههای تلاش شهرداری برای دخالت دادن مردم در امور شهر و مدیریت شهری است. با این همه، اما گویا برخی از ما شهروندان چندان علاقهای به مشارکت در امور شهر نداریم و طبق همان قاعده همه چیز را وظیفه شهرداری میدانیم و بس. این یعنی هنوز و با وجود اینکه زمینه فعالیت و مشارکت در امور شهر از سوی شهرداری فراهم شده است، فرسنگها با شهروند فعال و خوب بودن فاصله داریم. یک دلیلش این است که ما شهروندان با وجود همه شواهدی که پیشروی ما هست، به این باور نرسیدهایم که طرحها و پروژههای عمرانی و فرهنگی و اجتماعی شهرداری که هدفی جز رفاه مردم محله ندارد، با مشارکت خود مردم سرعت میگیرد و موفقتر میشود. جالب است که شهرداری برای کمک دستدراز میکند، اما ما شهروندان دستش را پَس میزنیم. در همین روزهای برفی مشهد، شهرداری مشهد مدام از مردم درخواست کرد برف روی درختها را تاجایی که میتوانند بتکانند، اما تلفن دفتر شهرآرامحله بارها و بارها زنگ خورد که چرا شهرداری برف روی درخت جلوی خانه ما را نمیتکاند تا نشکند؟! این درخواست را آنهایی هم که در پارکها داشتند برفبازی میکردند، داشتند. درحالی که در همان لحظه خودشان میتوانستند این کار را انجام بدهند. این رفتار و بیتفاوتی به درخواست شهرداری برای مشارکت در مدیریت و رتق و فتق بخش بسیار کوچکی از امور شهر، یعنی اینکه ما شهروندان در عمل علاقهای به مشارکت در مدیریت شهر نداریم و ترجیح میدهیم بیرون گود بایستیم و بگوییم لنگش کن. شهرداریها دیگر مثل قدیم نمیتوانند یک تنه بار شهر را به دوش بکشند و خوشبختانه به وقت و به موقع به این نتیجه رسیدهاند، اما ما شهروندان فعلاً علاقهای زیادی به مشارکت نشان نمیدهیم تحقیقات بسیاری در ایران و دیگر کشورهای دنیا نشان داده است که بهبود کیفیت زندگی در کلانشهرها جز با تعامل و رابطه مثبت و پایدار میان شهرداری و شهروندان ممکن است و مردم در این شهرها باید به سمت و سوی شهروند فعال بودن حرکت کنند. قدرتی که شهروندان در حل و فصل برخی از مسائل اجتماعی و شهری دارند، هیچ نهاد و سازمان عریض و طویل دولتی و غیردولتی ندارد. جامعهشناسان معتقدند شهروندان میتوانند در مباحثی، چون کاهش جرایم، بازسازی و تامین مسکن، آموزش و فرهنگسازی حقوق شهروندی و حفظ و رعایت بهداشت و نظافت پیرامون شهری خود و حل و فصل بعضی مسائل اجتماعی دیگر به شدت مؤثر باشند.