مراسم عزاداری هیئت عالم آل محمد (ص) در حرم رضوی برگزار شد ۵ فیلم سینمای دفاع مقدس در مشهد اکران می شود میزبانی آستان قدس رضوی از زائران امام عسکری(ع) با ۷۰ خادم و ۱۲۰ هزار غذای متبرک مرمت کاشی‌های گنبد مسجد گوهرشاد آغاز شد اهتزاز پرچم حرم امام عسکری (ع) در کنار پرچم گنبد منور رضوی ویژه برنامه‌های عزاداری سالروز شهادت امام عسکری (ع) در حرم مطهر رضوی اعلام شد + جزئیات سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور من قطاری دیدم که ارادت می‌برد گفتگو با کارگردان و تهیه کننده فیلم «غریب آشنا» که به زودی در مشهد کلید می‌خورد | تصویری متفاوت از مشهد و امام رضا (ع) در قاب سینما اذن خدمت ۳۰۰۰ نفر از مدیران مدارس سراسر مشهد از محضر حضرت رضا (ع) کشیش مصری پس از حضور در مشهد: تصورم نسبت به مسلمانان تغییر کرد بیش از ۶ میلیون زائر و مجاور در چایخانه‌های حضرت رضا (ع) پذیرایی شدند توزیع ۲۰۰۰ غذای متبرک در ایستگاه راه‌آهن مشهد پرچم گنبد و پوش ضریح مطهر حضرت رضا (ع) همزمان با سوم ربیع‌الاول تعویض شد + فیلم و عکس آخرین آمار زائران دهه پایانی ماه صفر در مشهدالرضا(ع) اعلام شد | تشرف بیش از ۶ میلیون و ۱۲۵ هزار نفر به حرم مطهر رضوی ثبت ۶ میلیون تشرف به حرم مطهر رضوی در روز‌های پایانی ماه صفر ارائه خدمات رایگان درمانی به بیش از ۴۳ هزار بیمار در دهه آخر صفر
خبر فوری

ارثیه باشکوه بی بی

  • کد خبر: ۱۶۷۱۰۱
  • ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۳
ارثیه باشکوه بی بی
بی بی یک کمد بزرگ داشت پر از چادر‌های پرنقش و نگار. آن کمد کالبدی داشت که با نقش و نگارچادر‌های بی بی، جان گرفته بود.

بی بی گوهر، شاید اولین زنی بود که در نسل خودش شناسنامه داشت. به واسطه حضور دایی اش در ثبت احوال؛ اتفاقا با خط خوشی هم اطلاعاتش را نوشته بودند. متولد یک هزار و سیصد خورشیدی.

بی بی یک کمد بزرگ داشت پر از چادر‌های پرنقش و نگار. آن کمد کالبدی داشت که با نقش و نگارچادر‌های بی بی، جان گرفته بود؛ و من همیشه دلم می‌خواست برای هر سناریو خاله بازی ام با چادری جدید روی صحنه بروم! اما سنم به این حرف‌ها قد نمی‌داد.

بی بی همیشه چادر می‌پوشید و رویش را محکم می‌گرفت و نیازی به اضافات گل گلی زنانه امروزی نداشت. همیشه روسری سفید می‌پوشید و عیدها، چون سید بود سبز، ولی همان را هم نامحرم نمی‌دید. اتفاقا من هم در عکس‌های کودکی ام همانم. منتها با ادا و اطوار مصنوعی.

اما بی بی واقعی بود. ما می‌دانستیم او هرگز قیچی به گیس‌های بافته اش نزده بود و در خلوتش جلو آینه شانه شان می‌کشید و یواشکی ابرو تمیز می‌کرد. این تمام یواشکی‌های زنی بود که در شصت وهفت سالگی داغ دار شوهر شد و بعد سعی کرد ادای مرد‌ها را دربیاورد، اما نتوانست. بی بی وقتی که بعد از صد سال مرد، یک ارثیه باشکوه داشت که به هر نوه دختری که یازده نفر بودیم، دست کم دو سه تایی رسید. بله چادرهایش.

اما یک چادر مشکی با گل‌های ریز بابونه سفید داشت که چشم همه مان دنبالش بود. بی بی فقط روز‌های عید، عروسی نوه هایش و حرم امام رضا (ع) آن را سر می‌کرد.

حتی کربلا را با چادر یک دست مشکی رفت. وقتی می‌پرسیدیم چرا؟ می‌گفت: من همیشه برای جدم عزا دارم و هنوز آن چادرش بوی عطر تربت خورده را می‌دهد.

آن شب که همه سوگوار رفتنش بودیم و تمام چادر‌های او همچون خزانه داری ناعادل دست من افتاده بود (چون بی بی با ما زندگی می‌کرد و دختر‌ها حق انتخاب را داده بودند به من) همان چادر امام رضایی اش را برداشتم و باقی را سپردم به نوه بزرگ‌تر و با همان اشک خشک کردم و رفتم.

هنوز به مشهد نرسیده به خوابم آمد، همچون همیشه با بغض از حرم می‌گفت، اما برخلاف همیشه که شخصیت قاطع و مدیری داشت و امر و نهی می‌کرد، با ادبیاتی از جنس نیاز و دلتنگی می‌خواست به حرم بروم.

از بجنورد به مشهد که رسیدیم همان مشکی گل بابونه‌ای اش را پوشیدم، ولی نه به زیبایی خودش و رفتم، نه مثل شتابی که او همیشه داشت؛ و همانجایی که طبق عادت دست کم نود ساله، به نماز می‌نشست رو به روضه منوره نشستم.

انگار خودم نبودم، زنی صد ساله بودم که همه راه را برایش باز می‌کنند.

به خانه که برگشتم پاکت حاجتی که در طلبش بودم برایم پست شده بود؛ تای کاغذش درست مثل خط اتو‌های چادر بی بی تازه بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} {*End Google Analytics Code*}