پیروزی انقلاب مشروطه و تبعات آن، همزمان با سراسر ایران، در خراسان و مشهد نیز تأثیرات شگرفی بهجا گذاشت. برخلاف شماری از منابع تاریخی که نقش خراسان و مشهد در مشروطیت را ناچیز و کمرنگ جلوه دادهاند، این منطقه در این خیزش سراسری، فعال و پرتلاش بود. علاوهبر کمتوجهی به منابع متعدد پراکنده و چند منبع اصلی درباره این موضوع، در روایات و منابع بینالمللی، گزارشهای نوبهای کنسولگریهای بریتانیا در مشهد و دیگر نواحی خراسان، معمولا نادیده گرفته شده است.
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه سالها پیش از مشروطیت، در کتاب مهم خود «مطلعالشمس» که درباره تاریخ و جغرافیای خراسان است، از مشهد بهعنوان «سرزمین قیامهای نافرجام» یاد میکند. در دو سال قبل از پیروزی اولیه مشروطیت، چندین خیزش سیاسی و اجتماعی در دوران والیگری غلامرضاخان آصفالدوله در منطقه رخ داد که از آنها بهعنوان پیشزمینههای مشروطه خراسان و حتی تأثیرگذار بر جنبش مشروطیت در کل کشور یاد میشود.
حوادثی، چون ماجرای فروش دختران قوچان به ترکمانان بهدلیل فقر شدید خانوادهها یا دو شورش علیه کمبود ارزاق و نان در سالهای ۱۲۸۲ و ۱۲۸۴ شمسی بهدلیل قحطی، از بین رفتن محصولات کشاورزی و احتکار آن توسط عوامل مقامهای محلی، موجب درگیریهای جدی و قتل چندین نفر از مردمان معترض و سپس برکناری آصفالدوله و جانشینی محمودخانناصرالملک همدانی بهجای او شد. حمایت شماری از علمای مهم مشهد از این اعتراضها، به تبعید چند تن از آنان به درگز و کلات انجامید.
حساسیت مسائل خراسان و مشهد، آنقدر اهمیت داشت که آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، رهبر معنوی مشروطیت، یک سال پس از پیروزی اولیه انقلاب، فرزند خود میرزامحمد نجفی، معروف به آقازادهخراسانی، را برای اداره امور دینی و اجتماعی بهنمایندگی ازسوی خود روانه مشهد کرد. دوران اقامت آیتا... آقازاده در مشهد که تا قیام گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به طول انجامید و سرانجام به دستگیری و تبعید او به تهران و مرگ بسیار مشکوک وی منجر شد، دوران مهم و کمترشناختهشده تاریخ معاصر مشهد و خراسان است.
در فاصله میان مشروطیت تا کودتای ۱۲۹۹، سوای علما و حوزه علمیه، مجامع علمیفرهنگی و تاجران و بازرگانان نیز در مشهد فعالیت میکردند. در این فاصله، بروز جنگ جهانی اول و در اواخر این دوره زمانی، پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه و پس از آن، بروز جنگ داخلی میان بلشویکهای حاکم و ضدانقلابیهای معارض، بر مشهد بیش از اغلب مناطق ایران، تأثیرگذار بود.
در این دوره، علاوهبر عناصر حکومتی، دینی، اجتماعی و اقتصادی تأثیرگذار بر تحولات، چند جبهه جدید در صحنه حوادث خراسان و مشهد ظاهر شد: روزنامهنگاران آزادیخواه و سیاستورزان تأثیرگرفته مستقیم یا غیرمستقیم از بلشویسم و نظرات سوسیالیستی و همچنین سوسیالدمکراتهای فراری یا اعزامی از روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز برای گسترش بلشویسم در خراسان و البته مهاجران گریخته از حکومت تازهتأسیس لنین در آن سوی خزر.
علاوهبر آقازادهخراسانی، احتمالا تأثیرگذارترین فرد مرتبط با همه این مجامع، شیخاحمد بهار بود. احمد بهار ضمن سابقه روحانیت، بهدلیل ارتباطات گسترده با علما، اشتغال حرفهای به روزنامهنگاری و همکاری با روزنامه بهار، ارتباط فامیلی نزدیک با ملکالشعرای بهار و خانواده پرنفوذ وی، تهرانیزاده، تهرانیان و همچنین ارتباط با بازرگانان منطقه و روشنفکران مرکز، نقشی محوری را در مشهد، منطقه، کشور و حتی مبارزات علیه مظالم بریتانیا و شوروی ایفا کرد. این نقش مهم محلی احمد بهار نیز همانند کارکرد آقازادهخراسانی تا زمان دستگیری و تبعید او پس از خیزش گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ ادامه یافت.
در سالهای منتهی به سقوط قاجاریه، در قلمرو علمای بزرگ منطقه، از نظر تأثیرگذاری سیاسی و مردمی، علاوهبر علمای حوزوی، چون آیتا... یونس اردبیلی یا ادیب نیشابوری و شیخهاشم قزوینی که بیشتر متمرکز بر حوزه بودند، آیتا... حاجآقاحسین قمی و آقازادهخراسانی بیشترین تأثیر و نفوذ را بهعنوان مرجعیت محلی داشتند؛ البته مقام معنوی و علمی قمی در بین علما و حوزه بیشتر بود و آقازاده نفوذ اجتماعی، مردمی و سیاسی بیشتری داشت. قمی از دخالت مستقیم و مستمر در سیاست پرهیز میکرد و جایگاه عمومی و مردمی آقازاده، نمایانتر بود.
اشغال مناطق مختلف خراسان توسط نیروهای نظامی و امنیتی روسیه، بریتانیا و عثمانی و مظالم آنان در دوران جنگ اول، منجر به افزایش روحیه ضداستعماری و جبههای نسبتا متحد علیه تجاوز خارجی در منطقه شد. برای فرماندهی قوای خارجی، نهتنها خود خراسان از اهمیت راهبردی برخوردار بود، بلکه همجواری با مناطق شرقی و شمالی اطراف ایران، این استان را به مرکز فعالیتهای جاسوسی و عملیاتی قوای اشغالگر تبدیل کرده بود.
در هفت سال پایانی حکومت قاجار، از ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴، از پایان جنگ جهانی تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس تغییر سلطنت در پاییز ۱۳۰۴، منطقه دچار دگرگونیهای جدی شد. این تحولات نهتنها سیاستگران، تجار و روزنامهنگاران را درگیر خود کرد، بلکه علما و معاریف سیاستگریز و مسئولان آستان قدس و مسجد گوهرشاد را نیز وارد کنشهای سیاسی کرد. باید توجه کرد که تا اوایل حکومت پهلوی و استقرار سلطنت پهلوی، نایبالتولیه آستانقدس و تولیت مسجد گوهرشاد، دو سمت جداگانه بود که گاهی با هم رقابت و ناهماهنگی جدی نیز داشتند.
تا قبل از استقرار محمدولیخان اسدی، نایبالتولیه اقتدار کاملی بر موقوفات آستانه در استان نداشت و عناصر تأثیرگذار محلی، چون طایفه ساداترضوی، چندان از دولت مرکزی و نمایندگان حکومت تمکین نمیکردند. درعینحال اختلافها و رقابتهای عناصر چهارگانه حاکم بر مشهد (نایبالتولیه، والی، رئیس نظمیه و فرمانده قشون/ لشکر شرق) نیز بر تشتت محلی میافزود. با ریاست اسدی بر آستانقدس و مدیریت و مدارای بینظیر او، تا حد زیادی از این تشتت کاسته شد.
در این شرایط، مشهد و خراسان کمترین همراهی و موافقت را با کودتا و تغییر سلطنت نشان دادند. هرچند در اوایل سلطنت پهلوی، بهدلیل مماشات اولیه رضاخان/ رضاشاه و رفتار مردمدارانه اسدی، بدبینیها به حکومت جدید و مقاومت دربرابر آن، چندان آشکار نبود و حتی آقازاده به امید حفظ اقتدار محلی دربرابر تعدی دولت مرکزی، عضویت مجلس مؤسسانِ تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی را نیز پذیرفت، با این حال بهتدریج مشهد و منطقه بهدلایل مختلف بهسمت نارضایتی، نافرمانی و قیام پیش رفت. ولی باید توجه کرد که در چهارده سال نخست حکومت رضاخان، از کودتای ۱۲۹۹ تا خیزش گوهرشاد، حوادث بهسمت انسداد رابطه دین و دولت، پیش رفت.